مشکلات خواب به یکی از شاخصهای زندگی مدرن بدل شده است و بیخوابی مزمن را که بسیاری از ما را گرفتار کرده است، اغلب به خصوصیات زندگی در جامعه پیشرفته امروزی نسبت میدهند.
نور مصنوعی چراغهای شهر، ساعات طولانی کار، رفت و آمد روزانه میان محل زندگی و محل کار، کافئین، اینترنت از جمله عواملی است که تقصیر مشکلات خواب به عهده آنها انداخته میشود.
هنگامی که موضوع مشکل به خواب رفتن و استراحت کافی مطرح است، پژوهشگران خواب معمولاً به دورانهای گذشته اشاره میکنند که زندگی انسانها سادهتر بود و انسانها میتوانستند با خوابیدن و بیدار شدن بر اساس ریتم طلوع و غروب خورشید کاملاً نیروی خود را بازیابند.
اما به نوشته واشنگتن پست یک بررسی جدید نشان میدهد که این فرضیه ممکن است کاملاً درست نباشد و بر عکس نیاکان ما هم توصیه پزشکان به هشت ساعت خواب در شبانهروز را رعایت نمیکردند.
در یک بررسی جدید که در ژورنال Current Biology منتشر شده است، پژوهشگران به زوایای دورافتاده سیاره ما سفر کردند تا الگوهای خواب برخی از آخرین انسانهای باقیمانده شکارگر- گردآورنده (شکارحیوانات و گردآوری گیاهان) را بررسي كنند- قبایل هادزا در تانزانیا، سان در نامیبیا و تسیمان در بولیوی.
تصور میشود که این جوامع پیش- صنعتی که از وسایل برقی، رسانهها و سایر عوامل مزاحم خواب به دور هستند، همان الگوی باستانی طبیعی خواب را داشته باشند که انسانها بیش از 10 هزار سال پیش از آن برخوردار بودند.
افراد قبیله هادزا در منطقهای علفزار و جنگلی در فاصله دو درجه عرض جغرافيايي خط استوا زندگی میکنند و هر روز با گشت زدن در این منطقه غذاهای وحشیشان را گرد میآورند. افراد قبیله سان مهاجرت نمیکنند، اما با روستاهای اطراف تماس چندانی ندارند و به صورت شکارگر- گردآور زندگی میکنند. قبیله تیسمان در نزدیکی رودخانه مانیکی در بولیوی زندگی میکنند و شکارچی-کشاورز هستند.
پژوهشگران با استفاده از وسیلهای به نام Actiwatch (نوعی وسیله پزشکی برای ثبت عادات خواب)، الگوهای خواب 94 نفر از افراد این قبیلهها را ثبت کردند و در نهایت دادههای مربوط به 1165 روز را گردآوردند.
یافتههای این پژوهشگران در کمال شگفتی نشان داد که افراد این قبیلهها با وجود انزوای جغرافیاییشان دارای الگوهای خواب همشکل هستند. افراد هر سه گروه هر شب کمتر از 6.5 ساعت میخوابیدند، در میانه روز چرت نمیزدند و هنگامیکه هوا تاریک میشد، به خواب نمیرفتند. افراد این قبایل مانند بسیاری از ما زمان بیشتری - از 6.9 تا 8.5 ساعت را در بستر میگذراندند- بدون اینکه واقعاً خوابیده باشند. این اعداد به معنای کارایی خواب میان 81 تا 86 درصد است که بسیار شبیه به وضعیت در جوامع پیشرفته امروزی است.
- ترديد در نطريههاي پيشين خواب
جروم سیگل، رئیس مرکز پژوهش خواب دانشگاه کالیفرنیا در لوسآنجلس و همکارانش که این پژوهش را انجام دادهاند، توضیح دادند که الگوی خواب ممکن است تحت تأثیر عوامل محیطی یا فرهنگی نباشد، «بلکه اساس آن در فیزیولوژی انسانهایی» باشد که در عرضهاي جغرافیایی استوایی زندگی میکردند و منشأ انسانهای امروزی بودند.
سیگل گفت: «خواب کوتاه در این جمعیتها این عقیده را که مدت خواب در دنیای مدرن بهطور عمدهای کاهش یافته است، به چالش میکشد. این یافتهها میتواند این نظر را که ما به دلیل کاهش "میزان طبیعی" خواب ناشی از استفاده گسترده از برق، تلویزیون و اینترنت و غیره دچار بیخوابی شدهایم، مورد تردید قرار میدهد.»
این یافتهها میتواند نتایج همه تحقیقاتی را که به زیر سؤال ببرد که به دنبال یافتن علت کمخوابی افراد (خوابیدن حدود شش ساعت در شب) بودهاند و این نظر را مورد تردید قرار میدهد که علت اصلی افزایش موارد چاقی، اختلالات خلقی و سایر بیماریهای جسمی و روانی کمبود خواب است.
نظرات درباره چرت زدن میانه روز نیز ممکن است به تجدیدنظر نیاز داشته باشند.
دانشمندان مدتها است که این موضوع را مستند کردهاند که افراد گرایشی به «افت انرژی» در میانه بعدازظهر دارند و برخی این فرضیه را مطرح کردهاند که علت این پدیده مهار شدن نیاز طبیعی به چرت زدن در میانه بعدازظهر باشد. این بررسی جدید شواهدی را به دست میدهد که بر خلاف این فرضیه است.
برای مثال، دادههای بهدستآمده از قبیله سان در نامیبیا نشان میدهد که در طول 210 روز ثبت عادات خواب در زمستان هیچ موردی چرت زدن بعدازظهر رخ نداد و در 364 روز تابستان هم فقط 10 مورد چرت زدن ثبت شد. این یافتهها که مشابه یافتهها در دو قبیله دیگر بود، بیانگر این بود که چرت زدن در میان انسانهای شکارگر- گردآور پدیدهای رایج نیست.
یک یافته جالب دیگر این بررسی ارتباط ریتمهای شبانهروزی با نور خورشید بود. این شکارگران-گردآوران بهجای اینکه هنگام غروب آفتاب بخوابند، بهطور متوسط 2.5 تا 4.4 ساعت پس از غروب آفتاب - یعنی تا هنگامی تاریکی کاملاً حکمفرما شده بود- بیدار میماندند. البته افراد این قبایل گرایش به بیدار شدن در حدود زمان طلوع آفتاب- یک ساعت قبل یا یک ساعت بعد بسته به فصل و گروه موردبررسی- گرایش داشتند.
- دماي محيطي هم مهم است
سیگل و همکارانش به بررسی اهمیت درجه حرارت محیطی در عادات خواب هم پرداختند و دریافتند که این عامل ممکن است نقش عمدهای را در الگوهای خواب ایفا کند. این پژوهش نشان داد که «خوابیدن هم در زمستان و هم در تابستان در دوره زمانی کاهش درجه حرارت محیطی و زمان بیدار شدن در حدود حضیض (پایینترین میزان) دما در ریتم درجه حرارت روزانه رخ میدهد.»
نکته مهمی که باید یادآور شد این است که شمار بسیار اندکی افراد دچار بیخوابی مزمن در میان این شکارگران- گردآوران بود و آنان حتی کلمهای برای بیخوابی در زبانشان نداشتند. همچنین افراد این قبایل در مقایسه با ساکنان کشورهای پیشرفته وضعیت سلامت خوبی داشتند؛ هیچکدامشان چاق نبودند، میانگین شاخص توده بدنی در میان آنان 18.3 تا 26.2 بود که کاملاً باریکاندام شمرده میشود. این افراد همچنین فشارخون پایینتر، وضعیت قلبی بهتر و میزان بالاتر آمادگی بدنی داشتند.
در نهایت سؤال کلیدی که باقی میماند، این است که اگر بیخوابی نقشی در چاقی، اختلالات خلقی و عوارض مشابه ندارد، آیا ممکن است عکس این قضیه درست باشد یعنی ما به خاطر وضعیت بد سلامتیمان دچار عدم آرامش و بدخوابی میشویم؟