نگاهها و رويكردهاي زيادي هم براي خوشبخت بودن و خوشبختشدن وجود دارد. يكي خوشبختي را در اين ميداند كه براي خودش كاري بكند. مرزهاي او چيزهايي هستند كه براي خودش ميخواهد. مرزهاي او كوچكند، محدودند و سريع به پايان ميرسند. چنين فردي نميتواند خوشبختي واقعي را تجربه كند. اما مرزهاي ديگري هم هستند كه به اندازه موضوع خوشبختي و راه و روشي كه براي آن انتخاب شده، گستردهتر ميشوند.
در فرهنگ ما ايرانيها و همچنين در اعتقادات ديني ما و حتي در اعتقادات ديني ديگر كشورها و امتها، خدمت به خلق از راههاي مهم خوشبختي محسوب ميشود. چرا؟ چون شما مجبور ميشويد كه به خوب و بد افرادي كار داشته باشيد كه بيرون از شما هستند. اينجا ديگر موضوع خودخواهي شما مطرح نميشود؛ چيزي كه مطرح ميشود ديگران هستند؛ يعني ديگران به جاي منافع فردي شما مينشينند و چيزي كه مانع بيشتر خوشبختيها ميشود را از ميان برميدارند. مگر چه چيزهايي مانع بيشتر خوشبختيها ميشوند؟ منافع فردي، خودخواهي، خودپسندي، مرزهاي فردي و شخصي و... .
خدمت به خلق خدا ميتواند جنبه فردي يا جمعي داشته باشد. شايد جنبه جمعي آن در فرهنگ ما كمتر ديده شده و كمتر مورد بحث قرار گرفته باشد. اگر خدمت فردي به خلق خدا، اينقدر ثواب و اجر و منزلت داشته باشد، پس خدمت جمعي چگونه ميتواند باشد؟ به شرط آنكه اين خدمت به بهترين شكل و براي رضاي خدا و خلق خدا انجام شود؛ مثلا خدمتي كه يك كارگر خدمات شهري انجام ميدهد، يا يك پليس راهنمايي و رانندگي، يا خود شما. بارها در اتوبوسهاي شبانه پايتخت، كارگران خسته از كار را ديدهام كه نيمهشب، غرق در خستگي راهي منزل ميشوند. خب، اينها خدمت نميتواند باشد؟ اگر اينها خدمت نباشد، پس خدمت به خلق خدا چيست؟ به اعتبار حديثي معتبر، مردم اهل و عيال خداوند هستند و راحتترين راه رسيدن به خداوند را هم خدمت به اهل و عيال او دانستهاند.
همه ما ميتوانيم به ديگران خدمت كنيم و اگر اين خدمت گروه كثيري را در بر بگيرد كه چه بهتر. اين خدمتي است به خلق خداوند؛ مردماني كه غالبا صدايشان به جايي نميرسد و جز خدا تكيهگاهي ندارند. مردمي كه آهشان بسيار گيراست و دعايشان، سخت مستجاب... . واقعا بهتر از اين، كاري براي تقرب به خداوند وجود دارد؟