محمد حسن شهسواری در گفتوگو با ستاد خبری دومین دوره جایزه داستان تهران با اشاره به اینکه تهرانی بودن یک قصه فقط با نام بردن از بناهای خاص و بخش سختافزاری این شهر شکل نمیگیرد، گفت: اگر قرار باشد همه به این فکر کنند که با نوشتن از بناها و مکانهای شناخته شده تهران میتوانند جایزه بگیرند، این شیوه نگاه به شهر به یک کلیشه بدل خواهد شد.
نویسنده رمان «شب ممکن» درباره برخورد قهرمانان یک داستان با شهر عنوان کرد: ما با دوگونه برخورد از سوی قهرمان داستان روبرو هستیم که یکی برخورد هویتی و دیگری آرمانشهری است.
او افزود: برخورد هویتی برخورد کسی است که خودش را هنوز یک شهروند نمیداند و هویت شهروندی پیدا نکرده است. این نوع از قهرمان یا به طور واقعی روستایی است که بهترین نمونههای آن را در کارهای بهرام صادقی و یا صادق هدایت میبنییم یا شهری است ولی به لحاظ هویتی و ذهنی همچنان با شهر احساس بیگانگی میکند.
داور جایزه «داستان تهران» همچنین درباره برخورد آرمانشهری به عنوان نوع دیگری از برخورد قهرمان با شهر گفت: این برخورد یک برخورد کاملاً مادی است و ربطی به بحث فلسفی درباره آرمانشهر ندارد. در این شیوه ما با این موضوع روبرو هستیم که شهروندان چگونه شهری را شهر آرمانی خودشان میدانند. مثلاً امروز تردد راحت در شهر وجه آرمانشهری شهروندان تهرانی است و ساخت بزرگراهها نیز در راستای این نیاز شکل میگیرد، اما داشتن فضای سبز و یا پیادهروهای قابل تردد هنوز وارد آرمانشهرشان نشده است.
نویسنده رمان پاگرد از شخصیتهای اسماعیل فصیح به عنوان نوع دوم برخورد قهرمان با شهر نام برد وافزود: البته برای نوشتن داستان شهری لزومی ندارد که نویسنده به شکل تئوریک به این مسائل نگاه کند. همینکه ما به عنوان یک شهروند در خیابان راه میرویم و درباره شهرمان نظر میدهیم، یعنی شهروند هستیم.
او درباره تأثیر برگزاری جایزه «داستان تهران» در شکلگیری داستانهای شهری گفت: این جایزه و مجله داستان همشهری، همان شکل آرمانشهری را در برخورد با شهر دارند و این نگاه باید در نحوه قضاوت داوران هم وجود داشته باشد. یعنی باید این نکته را در نظر بگیریم که لزومی ندارد حتما نشانههای آشکار شهر در داستانها حضور داشته باشد.