پيامبراكرم(ص) در كلامي اميد به آينده و آرزو را مايه رحمت براي امت خود ميداند و ميفرمايد اگر نور اميد نبود هيچ مادري، فرزندش را شير نميداد و هيچ باغباني نهالي نميكاشت و حركتهاي انساني مفهومي نداشت. آرزو در اين ديدگاه امري سازنده، مفيد و پسنديده است.
اما آرزو در شرايطي امري بازدارنده بوده و مورد نكوهش قرار گرفته است. اگر اراده انسان بر انجام كارهاي دنيوي و بهره بردن از خوشيهاي زندگي، به خيال عمر طولاني معطوف شود، آدمي را غرق در امور دنيوي ميگرداند و فكر و انديشه او را از اصل و هدف آفرينش كه رسيدن به كمال مطلق است، بازميدارد. در فرهنگ دين از اين امر تعبير به «آرزوي دراز» يا «طول امل» شدهاست. امام علي(ع) آرزوي دراز را نكوهش كرده و با تعابير مختلفي در نهجالبلاغه از آن ياد ميكند و مردمان را متوجه دوري از آرزوهاي دراز و دست نيافتني ميكند. به چندي از اين آفات بينديشيم. آرزوي دراز موجب فراموشي مرگ است (خطبه28؛42)، موجب غفلت و فراموشياست (خطبه132)، موجب دلبستگي به دنياست (حكمت228)، آرزوي دراز به ثمر نميرسد (همان)، تباهكننده است، موجب فراموشي ياد خدا ميشود. فريبدهنده آدمي است(خطبه85)، نابودگراخلاق است (حكمت35)، توبه را به تأخير مياندازد (خطبه28)، امام(ع) در فرازي ژرف و تشبيهي عميق آرزوي دراز را به سراب مانند كردهاند كه بينندهاش را ميفريبد. چه بسيار تشنگاني كه در جستوجوي آب، به سراب گرفتار آمدند و هرگز طعم زندگيبخش آب را نچشيدند. دامنه آرزوهاي آدمي هرگز محدود نميشود و رسيدن به هر آرزو، آتش آرزويي ديگر را شعلهور ميسازد بلكه گاه رسيدن به يك آرزو سبب دلبستگي به آرزوهاي بيشتر ميشود، گويا آرزوهاي دراز چون زنجيرهاي به يكديگر پيوند خوردهاند.
اينچنين است كه آدمي نيرو و فرصتهاي خويش را در راه آرزوهاي دست نيافتني از دست ميدهد و فرصتهاي سرنوشتساز زندگي را به بهايي ناچيز تلف ميكند و تمام عمر تن به خواستههاي نفس داده و در دام دنيا و دنياطلبي گرفتار ميشود. امام(ع) انسانها را از دل سپردن به آرزوهاي دراز منع ميكند و در عبارتي عميق ميفرمايند: «بهراستي عمري كه گذشت، دورانش سپري شد و آينده نيز اميدي است نارسيده، تنها هنگاميكه در آني، هنگام عمل است.»(غررالحكم) پس زماني كه در اختيار است را بايد قدر دانست و عمر خويش را در آرزوي دست نيافتني تباه نكرد كه آب رفته به جوي بازنگردد.