درباره اهميت «شنيدن» نيزگفتهاند و اي كاش گوش شنوايي داشتيم و «ميشنيديم»! به راستي اگر راه شنيدن را بر كسي ببنديم، او چگونه ميتواند حرف زدن بياموزد و در پي آن بخواند و بنويسد؟
پس به همين دليل است كه آموزههاي ديني و قرآني، تذكرات بزرگان فرهنگ و دانشهاي شرقي و غربي اينقدر براي « شنيدن» اهميت قائلاند. بدون درست شنيدن، آموختن هر فكر و انديشهاي اگر غيرممكن نباشد، راهي صعب و طولاني در پي خواهد داشت.با سيري اجمالي در قرآن كريم، به آيات درخشاني برميخوريم كه بر«شنيدن »و «خوب شنيدن» تأكيد كردهاند. چنانكه فرمود:
فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذينَ يسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ
متون عرفاني نيز براي شنيدن ارزشي ويژه قائلاند. و گفت:
آدمي فربه شود از راه گوش!
علوم امروزي نيز به اهميت والاي شنيدن پي بردهاند؛ آنقدر كه در اين زمينه بينياز از ارائه نمونه مثاليم.اما به راستي در نظام آموزشي ما با «شنيدن» چگونه رفتار ميشود؟آيا شنيدن و درست شنيدن را به دانشآموزان ميآموزيم؟ چگونه پي ببريم كه دانشآموزان درست شنيدن را آموختهاند؟ آيا فرايندي براي ارزشيابي اين مهارت طراحي شده است؟! اگر پاسخ منفي است، آيا نبايد ضعفهاي عمده زبانآموزي را در همين موضوع جست و جو كرد؟
آگاهيم كه بسياري از نظامهاي زبانآموزي فرايندي را براي سنجش «شنيدن» طراحي كردهاند. بهتر نيست آموزش و پرورش نيز با بومي كردن اين فرايندها نظامي را براي ارزشيابي «شنيدن» طراحي كند؟به راستي چرا بايد در نظام زبانآموزي ما، «خواندن» و «نوشتن » ارزشيابي شوند؛اما از ارزشيابي «شنيدن» غفلت شود؟اصلا فرض كنيم «شنيدن» در زبان آموزي، رتبه نخست اهميت را دارا نيست؛ اما در هر صورت يكي از مهارتهاي چهارگانه است و نميتوان از ارزشيابي آن غفلت كرد.
به اميد شنيده شدن!
- شاعر و پژوهشگر ادبيات