جان گریشام ۶۰ ساله پیش از ورود به دنیای ادبیات وکیل بود و با انتشار نخستین کتاب خود «زمانی برای کشتن» در ۱۹۸۹رسما به جرگه نویسندگان گونه تریلر حقوقی پیوست.

«شركت» او پرفروش‌ترين رمان 1991شد و پس از آن هر سال يك كتاب روانه بازار كرده كه آخرين آن «وكيل سركش» است. گريشام را نويسنده محبوب دنياي سينما هم مي‌دانند كه بسياري از كتاب‌هايش ازجمله شركت، «هيأت منصفه فراري»، «پرونده پليكان»، «باران‌ساز» و... به فيلم و سريال تبديل شده است. او در كنار نوشتن 30 كتاب، خانواده‌اي خوشبخت با 2 فرزند دارد. خبرنگار گاردين در آخرين روزهاي 2015سراغ گريشام رفته و با او درباره همه‌‌چيز گفت‌وگو كرده است. پاسخ‌هاي صادقانه اين نويسنده سرشناس واقعا شگفت‌انگيز، غافلگيركننده و تا حدودي سينمايي است!

  • چه زمان‌هايي احساس مي‌كني خوشحال‌ترين فرد روي زمين هستي؟

همين امروز صبح. يك روز معمولي داشتم. خيلي زود از خواب بيدار شدم، سگم را به پياده‌روي بردم، يك ساعت در باشگاه ورزش كردم و 4ساعت هم نوشتم. همين باعث شد احساس خوشحالي كنم.

  • بزرگ‌ترين نگراني‌ات؟

سكته كنم.

  • قديمي‌ترين خاطره‌اي كه به يادت مانده؟

پدرم مزرعه پنبه داشت و نخستين چيزي كه از آن زمان به‌خاطر مي‌آورم، چيدن پنبه در سن 5سالگي است؛ يك بدبختي كامل!

  • شرم‌آورترين لحظه زندگي؟

همراه دختر 3ساله‌ام به كليسا رفته بوديم كه ناگهان معده‌اش صدا كرد؛ اتفاقي كه باعث شد همه به چشم مجرم به من نگاه كنند!

  • ارزشمندترين دارايي زندگي؟

نسخه‌اي امضاشده از نخستين چاپ «خشم و هياهو» ويليام فاكنر.

  • تصوير روي صفحه گوشي‌ات چيست؟

قايقي كنار ساحل كه البته عجيب است. چون من حتي زير دوش هم دريازده مي‌شوم.

  • از چه چيزي ناراحت مي‌شوي؟

شايد يك ضربه بد در گلف.

  • از كدام بخش چهره‌ات بيشتر ناراحت مي‌شوي؟

موهاي كم‌پشت.

  • بدترين عادت روزانه‌ات؟

انگشت‌هايم را به خشن‌ترين شكل ممكن مي‌شكانم!

  • مي‌خواستي وقتي بزرگ شدي، چكاره شوي؟

يك بازيكن حرفه‌اي بيسبال.

  • واژه مورد علاقه‌ات؟

چلوار!

  • بدترين چيزي كه در عمرت از كسي شنيده‌اي؟

يك آدم روده‌دراز 5سال پيش در يك مهماني با صداي بلند به من گفت فقط يك كتاب نوشته‌ام و بقيه آثارم فيلمنامه است. داشتم آرام آرام عصباني مي‌شدم اما واقعا ديوانه‌ام كرد.

  • چه چيزي را به پدر و مادرت مديوني؟

يك درك آشكار از درست و نادرست.

  • چه چيزي يا كسي بزرگ‌ترين عشق زندگي توست؟

همسرم رني كه 34سال است با هم زندگي مي‌كنيم و 3سال هم نامزد بوديم. او 6سال كوچك‌تر از من است و دختر همسايه‌مان بود. وقتي به دانشگاه رفتم و برگشتم، بزرگ شده بود و در همان نگاه اول عاشق هم شديم.

  • دوست داري چه كساني را به مهماني رويايي‌ات دعوت كني؟

مارك تواين، چارلز ديكنز و ويليام فاكنر.

  • بدترين شغل زندگي؟

يك تابستان در 17سالگي ناچار بودم آسفالت داغ را روي بزرگراهي در مي‌سي‌سي‌پي بريزم.

  • اگر مي‌توانستي به گذشته برگردي، كجا مي‌رفتي؟

6ژوئن 1944به سواحل نرماندي براي ديدن آنچه در D-Day اتفاق افتاد؛ البته از يك فاصله دور و امن!

  • آخرين بار كي گريه كردي و چرا؟

18ژانويه همين امسال وقتي پدرم از دنيا رفت.

  • چيزي كه مي‌تواند كيفيت زندگي تو را بهتر كند؟

كم كردن حدود 10كيلو وزن و كاهش كلسترول.

  • بزرگ‌ترين دستاورد زندگي؟

نوشتن كتاب‌هايي كه مي‌تواند مردم سراسر دنيا را سرگرم كند.

  • مهم‌ترين درسي كه زندگي به تو آموخت؟

هميشه راستش را بگو. دروغ گفتن سخت‌ترين كار ممكن است.