تصميمهاي ما نقش بزرگي در زندگي مادي و معنوي ما دارند. گاه يك تصميم، حيات مادي ما را دستخوش تغييرهاي جدي ميكند، درحاليكه ميتواند تأثير بالعكسي در زندگي اخروي ما داشته باشد. همچنين گاه تصميمهاي ما تأثير مثبت و آني داشته اما در درازمدت اثري مخرب در زندگيمان برجاي ميگذارد. از اينرو ما نيازمند تدبر و آيندهنگري در زندگي خود هستيم. افزون بر اين عاقبتانديشي و آيندهنگري از ضرورتهاي موفقيت در امور است. ما با آيندهنگري در حقيقت از ظواهر عبور كرده و با نيروي عقل و تفكر در فرجام امور ميانديشيم. امام علي(ع) دورانديشي را نهتنها محصول خردمندي بلكه كمال خرد ميدانند و در سفارش به فرزندش محمدبن حنفيه او را به اين فضيلت دعوت كرده و در عاقبت كسيكه بدون تامل خود را در جريان امور غوطهور ميسازد و نظري به عواقب كار ندارد، ميفرمايند: (او) خود را در معرض ناگواريهاي سنگين قرارخواهدداد.
تدبير پيش از عمل، آدمي را از پشيماني و ندامت ميرهاند. تاريخ نمونههاي زيادي از چنين كساني دارد كه بدون تدبير و تدبر منشأ مصيبتهايي فراوان براي خود و جامعه شدهاند. بدون ترديد خوارج كه خسارتهاي زيادي را به حكومت امام علي(ع) وارد كردند، اثري از اين فضيلت بزرگ در افكار و كردارشان وجود نداشت.
ازاينرو يكي از تفاوتهاي مؤمن و منافق، ميزان شناخت آندو از مسائل و عدمتدبر منافق و تدبير مؤمن است: بيشك زبان مؤمن در پشت قلب او است و قلب منافق در پشت زبانش، زيرا مؤمن پيش از اينكه لب به سخن گشايد، ميسنجد و اگر سخن را خير و مفيد يافت، باز ميگويد و اگر شر و ناپسند بود سكوت ميكند؛ اما منافق هرچه به زبانش آيد، بازگويد؛ نميداند كدام مفيد و به مصلحت است و كدام زيانبخش و مفسدهانگيز است(خطبه175). پس بر آدمي است تا قبل از آنكه دست به كاري زند، در عاقبت آن بينديشد تا گرفتار پشيماني و ندامت نشود. ازجمله نيكوييهاي راهگشايي كه تعقل و تدبر در آن براي آدمي بسيار راهگشاست، رجوع به آيين دين مبين اسلام است كه در منظر امام، بينش و بصيرتي عميق براي آدميان به ارمغان ميآورد:
(خداوند اسلام را) امان قرار داد براي كسي كه چنگ در آن زند... و روشنايي است براي كسي كه از آن روشني طلبد و فهم است براي كسي كه در آن تعقل كند و خرد است براي كسي كه در آن تدبر جويد... (خطبه 105)