شنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۴ - ۰۶:۰۴
۰ نفر

همشهری دو - احسان رضایی: سال‌هاست که دیگر منظره‌اش را ندیده‌ام. هر بار که توفیقی دست می‌دهد و به زیارت امام‌رضا(ع)می‌روم، قبل از هر چیز دیگری چشم‌ام دنبال بازیابی همین‌خاطره تصویری است اما دیگر انگار نه انگار.

زیارت

 حتي مدتي شك كرده بودم كه نكند از اصل، كل داستان را به خواب ديده‌ام و در خيال براي خودم ساخته‌ام تا اينكه يك‌بار دوستي عين همين مطلب را تعريف كرد و من نمي‌دانم از شوق بود يا چه كه گريه‌ام گرفت. ماجرا اين است: آن قديم‌ها كه براي رساندن دستمان به ضريح التماس قلمدوش شدن مي‌كرديم، آن موقع عجيب‌ترين صحنه‌اي كه از روي دوش بزرگترها مي‌شد ديد، ضبط‌صوت‌هايي بود كه مثل ما بچه‌ها سر دست به جلو مي‌آمد. اصلا قبل از اينكه حواس آدم برود به مسابقه دست‌ها براي بلندتر شدن، اين ضبط‌صوت‌ها در آن فضاي بي‌ربط توجه آدم را مال خودش مي‌كرد.

بعضي‌ از ضبط‌ها جلدي پارچه‌اي داشتند كه معمولا سبزرنگ بود و يك‌جوري مي‌شد با محيط اطراف ربطش داد. اما بعضي‌ها هم بودند كه يك ضبط سياه - خاكستري را كه داشت قرقر مي‌كرد خيلي جدي گرفته بودند سر دستشان و عين خيالشان هم نبود. توي عالم بچگي، اين يكي از سؤال‌هاي اساسي‌ بود كه آخر ضبط‌صوت اين وسط چه‌كار مي‌كند؟ چندباري ماجرا را از بزرگترها پرسيدم، اما پدربزرگ مثل هر بار با شنيدن اسم امام رضا(ع) چشم‌هايش پر اشك شد و بقيه هم دعوا كردند كه چرا وسط زيارت حواسم جاي ديگري بوده. ضبط‌صوت آوردن به حرم كه بعد از ماجراي بمب‌گذاري كلا تعطيل شد اما سؤالش گوشه ذهنم مانده بود تا چند سال پيش كه يادم نيست سر چه بحثي، دوستم درست همين ماجرا را تعريف كرد و گفت كه اين كار را كشاورزهاي شمالي زياد انجام مي‌داده‌اند و براي ايامي كه نمي‌توانستند بيايند زيارت، صداي داخل حرم را ضبط مي‌كرده‌اند تا براي خودشان يادگاري درست كنند.

گفت خودش هم يكي از آن نوارها را گوش داده. شوكه شده بودم. ماجرايي كه آن‌همه سال براي من مثل راز و معما بود، حالا داشت از زبان يكي ديگر تعريف مي‌شد. اتفاقا دوستم خيلي هم با آب و تاب تعريف مي‌كرد و اينكه توي نوار چه عبارت‌هايي بوده را هم مي‌گفت. من هم درست مثل كسي كه شنونده يك روضه سوزناك باشد، يواش يواش اشك مي‌ريختم؛ شده بودم عين پدربزرگم.

کد خبر 318516

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha