اما مدت زندگي 28ساله و امامت 6ساله آن حضرت، سرشار از درسها و آموزههاي بزرگ ديني براي ماست؛ آموزههايي كه نهتنها با گذشت زمان كهنه نشده بلكه امروز در زندگيهاي ما و با توجه به روابط اجتماعي پيچيده ميان مردم، لزوم توجه به آموزههاي اصيل اسلامي بيشتر از پيش ضرورت پيدا كرده است تا راهحل بحرانهاي اجتماعي و فرهنگي خود را پيدا كنيم. حجتالاسلام و المسلمين سيدكاظم ارفع كه سالهاست بهعنوان كارشناس و سخنران ديني فعاليت دارد و كتابهايي هم درباره سبك زندگي امام حسن عسكري(ع) تاليف كرده است نكتههايي از دوران امامت و همچنين آموزههاي آن حضرت بيان ميكند كه خواندن آنها خالي از لطف نيست.
- دوران زندگي امام حسن عسكريع
امام حسن عسكري(ع) از زمان كودكي خود به همراه پدر بزرگوارشان به اجبار از مدينه منوره به سامراء كه در آن دوران «سر من راي» ناميده ميشد تبعيد و به همين دليل از سنين خردسالي از وطن اصلي خود دور شدند. در عين حال ايشان تنها امامي هستند كه بهدليل حكومت نظامي و آزار مأموران عباسي به حج مشرف نشدند.
امام حسن عسكري(ع) در شرايطي متولد شدند كه پدر بزرگوارشان، امام هادي(ع)، در شرايطي زندگي ميكردند كه تحت مراقبت شديد مأموران عباسي قرار داشتند و بسياري از مسلمانان و شيعيان اجازه نداشتند به خدمت آن حضرت رسيده و مسائل شرعي خود را با ايشان مطرح كرده و پاسخ بگيرند.
- تربيتشده در دامان مادري باتقوا و عالم
مرحوم شيخعباس قمي در كتاب سفينهالبحار و بسياري از محدثين ديگر متفق هستند كه ولادت امام حسن عسكري(ع) در هشتم ربيعالثاني در شهر مدينه اتفاق افتاد و شهادت ايشان در هشتم ربيعالاول در شهر سامراء روي داد. مرحوم شيخحر عاملي هم شعري در وصف ولادت امام حسن عسكري(ع) سروده و در آن زمان شهادت و ولادت آن حضرت را مشخص كرده است، با اين مضمون كه«مولده شهر ربيع الآخر؛ و ذاكر في اليوم الشريف العاشر؛ في يوم الاثنين و قيل الرابع؛ و قيل في الثامن و هو شايع»؛ به اين مفهوم كه ميلاد امام حسن عسكري(ع) در ربيع الآخر اتفاق افتاد و اين روز شريفي بوده و در روز دوم يا چهارم هم نقل شده اما آنچه بيشتر مشهور است اين است كه ميلاد آن حضرت در هشتم ربيعالثاني و شهادت ايشان در هشتم ربيع الاول قرار گرفته است.
مادر بزرگوار امام حسن عسكري(ع) يكي از بانوان جليلالقدر بود كه افراد زيادي از علم ايشان بهرهمند ميشدند و معروف بوده كه از بانوان دانشمند و صالح بود. درواقع از علمايي بودند كه به فرموده امام صادق(ع) از نور علم همراه با عمل بهرهمند بود. ايشان اهل تقوا بود و خداوند از ايشان امام حسن عسكري(ع) را به دنيا آورد.
در روايتي نوشته شده است كه درجه علمي مادر امام حسن عسكري(ع) به اندازهاي بالا بود كه بعد از شهادت امام حسن عسكري(ع) شخصي به نام احمدبنابراهيم كه يكي از شيعيان و اصحاب آن حضرت بود به خدمت حكيمه خاتون، خواهر امام هادي(ع) رفت و درباره فرزند امام حسن عسكري(ع) پرسيد و حكيمه خاتون پاسخ داد كه او پنهان است. احمدبنابراهيم پرسيد كه«در اين صورت شيعيان سؤالات شرعي و علمي خود را از چه كسي بپرسند و پاسخ بگيرند؟» حكيمه خاتون هم فرمود: «از مادر امام حسن عسكري(ع)». آن مرد تعجب كرد و حكيمه خاتون در پاسخ فرمود: «اين كار مانند پيروي از امام حسين(ع) است كه در ظاهر به خواهرش حضرت زينب(س) وصيت فرمودند. به همين دليل جان امام زينالعابدين(ع) در آن زمان حفظ شد».
اين ماجرا نشاندهنده عظمت شخصيت و مقام بالاي مادر بزرگوار امام حسن عسكري(ع) است كه علم خود را از وجود مبارك همسرش، امام هادي(ع) داشت و به اين ترتيب شايستگي پيدا كرد تا اسرار امامت و وصايت را با خود داشته باشد.
- سه حاكم يك سياست
دليل ظلمهايي كه نسبت به امام حسن عسكري(ع) از سوي دستگاه خلافت وارد ميشد را بايد در نحوه رويكرد خلفاي عباسي جست و جو كرد. آنطور كه حجتالاسلام ارفع ميگويد: «دوران امامت امام حسن عسكري(ع) همزمان با سستي و آشفتگي در دستگاه خلافت عباسي بود، بهطوري كه در دوران امامت كوتاهمدت آن حضرت، 3 خليفه قدرت را بهدست گرفتند. البته هيچكدام از آنها نسبت به آن حضرت غافل نماندند و از ظلم و آزار و حصر خانگي ايشان دست برنداشتند. آنها از يك طرف نميتوانستند تحمل كنند كه رهبر و امام شيعيان پاسخگوي سؤالات دنيايي و اخروي مردم باشند و مردم ايشان را بهعنوان امام حقيقي خود دانسته و از ايشان پيروي كنند و از طرف ديگر ميدانستند كه امام حسن عسكري(ع) يازدهمين حجت الهي و پدر منجي آخرالزمان هستند كه پيغمبر اكرم(ص) مژده تولد او را داده است، به همين دليل بيش از ساير ائمه مراقب رفتوآمدهاي آن حضرت بودند و حتي جاسوسهايي داشتند كه گفتوگوهاي داخل خانه آن حضرت را هم به دستگاه خلافت گزارش ميدادند».
البته بايد توجه داشت كه تزلزل و سستي در حكومت عباسي كه با دوران امامت امام حسن عسكري(ع) متقارن شده بود، فرصتي بود كه امام(ع) از آن به خوبي بهره بردند؛ «عزل و نصبهاي مداوم در دستگاه خلافت عباسي باعث ميشد كه تا اندازهاي فشار نسبت به آن حضرت برداشته شود و امام(ع) از اين موقعيت به بهترين شيوه بهرهبرداري كردند و تا مقداري كه ممكن بود با شيعيان ارتباط برقرار ميكردند تا آموزههاي ناب اسلامي را به گوش آنها برسانند. حين همين رفتوآمدها بود كه تعدادي از شيعيان و اصحاب خاص آن حضرت توانستند چهره مبارك امام زمان (عج) را كه در آن زمان كودك بودند، مشاهده كنند و خبر تولد ايشان را به ساير شيعيان در سرتاسر جهان اسلام برسانند.»
- ماجراي ازدواج امام حسنعسكريع با شاهزاده رومي
روايتي در مورد ازدواج امام حسن عسكري(ع) وجود دارد كه نشان ميدهد همسر ايشان كه به نرجسخاتون مشهور هستند، شاهزادهاي رومي بودهاند. حجتالاسلام ارفع در اينباره توضيح ميدهد كه «طبق نوشتههايي كه در كتابهاي معتبر تاريخي و شيعي وجود دارد، مادر بزرگوار امام زمان(عج) يكي از شاهزادگان رومي بود كه در خواب ميبيند حضرت فاطمه زهرا(س) او را به دين اسلام دعوت كرده و از او براي فرزندش، امام حسن عسكري(ع)، خواستگاري ميكند. البته اين خواب در واقع رؤياي صادقهاي بود كه ايشان ديد و بارها تكرار شد. براساس همين مشاهده ايشان وارد جمع كساني ميشود كه در جنگ بين مسلمانها با امپراتوري روم به اسارت درآمدند و به سرزمين اسلامي آورده شدند. از طرف ديگر امام هادي(ع) هم با علم و حكمت مربوط به امامت خود، يكي از شيعيان خاص خود را براي خريدن اين بانو كه بهعنوان كنيز در جمع كنيزان حضور داشت و براي فروش به بازار آورده شده بود، فرستادند. فرستاده امام هادي(ع) هم از طريق مشخصاتي كه از امام(ع) شنيده بود، اين بانو را تشخيص داد و ايشان را درست به مبلغي كه امام(ع) فرموده بودند، خريداري كرد و به منزل امام هادي(ع) آورد. البته دستگاه خلافت در آن زمان با ورود شخصي بهعنوان كنيز به خانه امام هادي(ع) و امام حسنعسكري(ع) مخالفت نميكرد چون در آن دوران داشتن كنيز در خانه مرسوم بود. در عين حال دستگاه خلافت به هيچ وجه تصور نميكرد كه همين بانويي كه بهعنوان كنيز به اين خانه آورده ميشود، قرار است همسر امام حسن عسكري(ع) شود. به اين ترتيب نرگسخاتون كه با نام مليكه، يعني نام رومي خود، وارد خانه امام هادي(ع) شده بود مدتي از طريق حكيمهخاتون، عمه امام حسن عسكري(ع)، آموزهها و آداب اسلامي را آموخت و مسلمان شد».
درنهايت ازدواج امام حسن عسكري(ع) با اين بانو كه با نامهاي نرگس، سوسن و صيقل خوانده شده، در خانه عمه امام(ع) به دور از چشم مأموران عباسي اتفاق افتاد. البته اين بانو به ظاهر كنيزي در خانه امام(ع) بود. براساس برخي نقلها هم وقتي به امام زمان(عج) باردار شده بود، بنا بر اراده الهي آثار حمل در ظاهرش ديده نميشد. حتي عمه امام حسن عسكري(ع) تا شب ولادت امام زمان(عج) از اين موضوع بيخبر بود تا اينكه امام حسن عسكري(ع) به او فرمودند: «امشب در خانه ما بمان كه حجت خدا به دنيا ميآيد». درنهايت اراده الهي بر اين قرار گرفته بود كه امام زمان (عج) در شب نيمهشعبان سال 255هجري قمري دور از چشم خلفاي عباسي به دنيا آيد.
- شهادت در جواني
اگر مروري بر زندگي امام حسن عسكري(ع) بيندازيد، حتما دستتان ميآيد كه اطلاعات و روايتها درباره سبك زندگي آن حضرت و احاديث مربوط به ايشان بسيار كم است. حجتالاسلام ارفع درباره علت اين مسئله توضيح ميدهد كه « امام حسن عسكري(ع) عمر بسيار كوتاهي داشتند و در سن 28سالگي به شهادت رسيدند، به همين دليل بوده كه زمان زيادي براي اينكه جامعه بتواند از وجود پرخير و بركت ايشان بهرهمند شود، فراهم نبود».
اما در كنار كوتاهي عمر امام حسن عسكري(ع) و شهادت ايشان در دوران جواني، دلايل ديگري هم وجود دارد كه باعث شد مردم از علم و دانش آن حضرت نصيب كمتري ببرند؛ « خلفاي عباسي امام هادي و امام حسن عسكري عليهما السلام را در منطقهاي نظامي در شهر سامراء مورد كنترل شديد قرار دادند تا از رفتوآمد شيعيان و دريافت دستورات ديني و علمي از آن بزرگان جلوگيري كنند. همين مسئله باعث شد كه اين دو امام بزرگوار به «عسكريين» مشهور شوند، به همين دليل بود كه ارتباطات ميان شيعيان با امامان خود به حداقل رسيد و درنتيجه اطلاعات درباره سبك زندگي و احاديث مربوط به ايشان بسيار كم است و حتي پرسشهايي از جانب مردم كه لازم بود پاسخ آنها از اين دو امام معصوم عليهما السلام ارائه شود، به حداقل ممكن رسيده بود. به همين دليل است كه نهتنها اطلاعات درباره زندگي سياسي و اجتماعي امام حسن عسكري عليهالسلام كم است بلكه حتي حديث در مسائل شرعي هم از آن حضرت نسبت به امامان پيشين، امروزه بسيار كم در دسترس ما قرار دارد.»
چنين محدوديتهايي موجب ميشد كه شيعيان و دوستداران اهلبيت عليهمالسلام راهكار مخفيانهاي براي ديدار با امام حسن عسكري(ع) و ارائه پرسش و دريافت پاسخ خود بينديشند. آنطور كه حجتالاسلام ارفع توضيح ميدهد: «ارتباط شيعيان با امامان معصوم عليهمالسلام، بهخصوص از دوران امام جعفر صادق(ع) از طريق افرادي انجام ميشد كه بهعنوان وكيل معرفي ميشدند و شيعيان به واسطه آنها با پيشوايان ديني خود ارتباط برقرار ميكردند. اين افراد در پوششهاي مختلفي در شهرها رفتوآمد ميكردند؛ مثلا عدهاي از آنها روغن فروش بودند و متن سؤالات مردم يا نذورات و مبالغ خمس و زكاتي كه بايد بهدست امام(ع) ميرسيد را در خمرههايي پنهان ميكردند و آن را به خدمت امام(ع) ميرساندند».
- ديده شدن امام زمانعج بعد از شهادت امام حسن عسكريع
همانطور كه اشاره شد امام حسن عسكري(ع) فرزند خود، امام زمان (عج) را فقط به تعداد كمي از شيعيان خاص كه امكان ورود به خانه آن حضرت را داشتند، نشان داده بود تا خبر تولد آخرين حجت الهي را به گوش ساير شيعيان و مسلمانان جهان اسلام برسانند. حجتالاسلام ارفع درباره اين موضوع توضيح ميدهد كه «البته امام حسن عسكري(ع) بعد از تولد مبارك فرزند خود، نامههايي به تعدادي از وكلاي خود ازجمله در شهر قم فرستاده و بشارت تولد آخرين حجت الهي را داده بودند. اما در زمان شهادت امام حسن عسكري(ع) بود كه مردم توانستند در جمع، امام زمان (عج) را ببينند».
اين اتفاق هم درست در زماني روي داد كه دستگاه خلافت كه از تولد امام زمان (عج) بيخبر بود، بعد از شهادت امام حسن عسكري(ع) برادر ايشان را كه به جعفر كذاب مشهور است و با خاندان پدر و برادر خود دشمني داشت، مأمور كرد تا بر پيكر مطهر امامحسن عسكري(ع) نماز بخواند؛ وقتي پيكر مقدس امام حسن عسكري(ع) را آوردند تا جعفر بر او نماز بخواند، نوشتهاند كه ناگهان كودكي گندمگون كه همچون پارهاي ماه ميدرخشيد با موهاي پيچيده و دندانهايي كه از هم فاصله داشتند از داخل خانه بيرون آمد و لباس جعفر را گرفت و كشيد و او را با عنوان عمو مورد خطاب قرار داد كه «عمو! كنار برو، من از هر كسي بر نماز خواندن بر پيكر پدرم شايستهتر هستم». همان موقع امام زمان (عج) در مقابل چشمهاي بهت زده و متعجب سربازان و مأموران عباسي به نماز ايستادند و بعد از اينكه نماز و مراسم تدفين امام حسن عسكري(ع) به اتمام رسيد، به داخل خانه رفتند و ديگر كسي ايشان را مشاهده نكرد.
اما بعد از تمام شدن اين مراسم، باز هم جعفر ادعا داشت كه امام است و به دروغ ميگفت: «همانطور كه امام حسين(ع) بعد از برادر خود، امام حسن مجتبي(ع)، به امامت رسيد من هم بعد از برادرم به امامت رسيدهام! بنابراين وجوهات شرعي را بايد به من بپردازيد! اما شيعيان كه از راههاي دوري آمده بودند تا وجوهات شرعي را بهدست امام خود برسانند، در اين ميان متعجب بودند و نميدانستند كه آيا جعفر در ادعاي امامت خود راست ميگويد يا دروغ، به همين دليل بود كه به يكي از حكمتهاي ائمه اطهار عليهمالسلام اشاره كردند و گفتند: همه امامان معصوم عالم به علم غيب هستند. اگر تو راست ميگويي و امام هستي، بگو داخل كيسهها و ظرفهايي كه بهعنوان وجوهات شرعي آوردهايم، چه چيزهايي است و از طرف چه كساني به ما سپرده شده؟ جعفر از پاسخ درماند و نتوانست جوابي بدهد. همان موقع بود كه شخصي از طرف امام زمان (عج) كه داخل خانه بودند، بيرون آمد و پاسخ همه سؤالها را به درستي و با دقت و ظرافت كامل گفت. به اين ترتيب همه شيعيان يقين پيدا كردند كه همان كودكي كه ديدهاند و فرزند امام حسن عسكري(ع) است، امام زمان (عج) است و بنابراين وجوهات شرعي خود را به ايشان سپردند.
در همين اوضاع بود كه مأموران و سربازان معتصم عباسي به او خبر دادند كه با وجود مراقبتهاي شديدي كه در رفتوآمدهاي امام حسن عسكري(ع) داشته، فرزند ايشان متولد شده و بهعنوان آخرين حجت الهي عهدهدار امامت مسلمين شده است. معتصم هم سربازان خود را به خانه آن حضرت فرستاد تا ايشان را دستگير كرده و به شهادت برسانند، اما به اراده خداوند امام زمان (عج) از چشمها غايب شدند تا كسي نتواند به جان مباركشان آسيبي برساند و زمين از حجت خدا خالي نماند.»
- توصيههايي از امام حسنعسكريع
درسهاي زندگي را بايد در مكتب اهلبيت عليهمالسلام آموخت. در اين ميان، زندگي پربركت امام حسن عسكري(ع) هرچند كه فقط 28سال بود اما سرشار از درسهايي است كه اين روزها ميتوانيم در زندگيمان بهكار بگيريم. اما تقوا و پرهيزكاري سرفصل همه خيرهاست كه امام عسكري(ع) هم در آموزههاي خود بر آن تأكيد ويژهاي داشتهاند. آنطور كه علامه مجلسي در كتاب بحارالانوار نوشته است امام حسن عسكري(ع) به مردم توصيه فرمودهاند كه «شما را به تقواي الهي و پارسايي در دينتان و تلاش براي خدا و راستگويي و امانتداري درباره كسي كه شما را امين دانسته- نيكوكار باشد يا بدكار- و طول سجود و حُسنِ همسايگي سفارش ميكنم. رسول خاتم(ص) براي همين آمده است. در ميان جماعتهاي آنان نماز بخوانيد و بر سر جنازه آنها حاضر شويد و مريضانشان را عيادت كرده و حقوقشان را ادا كنيد زيرا هر يك از شما چون در دينش پارسا و در سخنش راستگو و امانتدار و خوشاخلاق با مردم باشد، گفته ميشود: اين يك شيعه است. و اين كارهاست كه مرا خوشحال ميسازد. تقواي الهي داشته باشيد، مايه زينت باشيد نه زشتي، تمام دوستي خود را به سوي ما بكشانيد و همه زشتي را از ما بگردانيد زيرا هر خوبي كه درباره ما گفته شود ما اهل آنيم و هر بدي درباره ما گفته شود ما از آن به دوريم. در كتاب خدا براي ما حقي و قرابتي از پيامبر خداست و خداوند ما را پاك شمرده. احدي جز ما مدعي اين مقام نيست، مگر آن كه دروغ ميگويد. زياد به ياد خدا باشيد و زياد ياد مرگ كنيد و زياد قرآن را تلاوت كنيد و زياد بر پيغمبر(ص) سلام و تحيّت بفرستيد زيرا صلوات بر پيامبر خدا(ص) 10حسنه دارد. آنچه را به شما گفتم حفظ كنيد و شما را به خدا ميسپارم و سلام بر شما.»