دکتر مرضیه محمد‌زاده : پس از واقعه کربلا و شهادت امام حسین(ع)، تشیع‌ در قالب‌ ۲جریان‌ و به‌ ۲شکل‌ مبارزه‌ عقیدتی و فرهنگی و رویارویی مستقیم‌ به‌ حیات‌ سیاسی‌ خود ادامه‌ داد.

امام حسن عسگری

جریانی‌ از تشیع‌ که‌ خود را وارث‌ رهبری‌ الهی‌ پیامبراکرم(ص) می‌دانست‌، شیوه ‌مبارزه‌ عقیدتی و فرهنگی را در پیش‌ گرفت‌. امام سجاد(ع)، تنها پسر بازمانده از نسل امام حسین(ع) به سیاست‌ و استراتژی‌ تدافعی روی آورد و از هرگونه‌ درگیری‌ رویارو با حاکم‌ اموی‌ تا آنجا که‌ می‌توانست، اجتناب‌ کرد. پس‌ از آن حضرت، دیگر امامان‌ شیعه‌ اثنی‌عشری‌ بر همین‌ سیاست‌ پای‌ فشردند و به‌ لحاظ سیاسی‌ سعی‌ در فروریختن‌ پایه‌های‌ مشروعیت‌ اقتدار سیاسی‌ امویان و عباسیان‌ داشتند؛ بی‌‌آنکه‌ مستقیماً با دشمن‌ درگیر شوند. ‌آنان مشروعیتی ‌برای‌ اقتدار سیاسی‌ حاکم‌ قائل‌ نبودند و به‌ اشکال‌ مختلف‌ این‌ عدم‌رضایت‌ خود را اعلام‌ می‌کردند. در پیش‌ گرفتن‌ روش ‌مبارزه‌ عقیدتی‌ به‌ ائمه‌، علما و دانشمندان‌ شیعه‌ امامیه‌ فرصت‌ بیشتری‌ برای‌ طراحی‌ مبانی‌ نظری‌ مذهب‌ و دفاع‌ از اصول‌ اعتقادی‌ و کلامی‌ خود می‌داد و اتخاذ همین‌ استراتژی‌ بود که‌ تحولات‌ سیاسی‌ شیعه‌ امامیه‌ را با تحولات ‌فکری‌ و عقیدتی‌ آن‌ هماهنگ‌ کرد. نوشتار حاضر در آستانه میلاد امام حسن عسکری علیه‌السلام به یکی از مهم‌ترین دوره‌های تاریخ حضور ائمه نور، یعنی روزگار امام‌ یازدهم می‌پردازد، روزگاری که استبداد سیاسی و اجتماعی درنهایت خود بود و مقدرات الهی، شیعه را در مسیری دیگرگون قرار داد.

تبیین دوره حساس امامت امام حسن‌عسکری(ع) و چگونگی رهبری شیعه، شیوه‌ها و راهکارهای ارتباطی آن حضرت با شیعیان در نقاط دور و نزدیک که ازجمله مهم‌ترین آنها سازمان وکالت بود، نقش ایشان در آماده‌سازی‌ شیعه برای ورود به عصر غیبت و تلاش برای اثبات ولادت فرزندشان- حضرت مهدی عج‌الله تعالی فرجه الشریف- ، نشان‌دادن فرزندشان به خاصان شیعه با رعایت اصل احتیاط و تقیه و بالاخره نقش مهم علمی و ارشادی و معنوی آن حضرت، از محورهای مهمی هستند که در زندگی امام عسکری(ع) باید به آن توجه کرد.

عصر امام حسن‌عسکری(ع) از نظر عقاید و روش‌های فکری، عصر سالم و صحیحی نبود و همه‌گونه دعوت‌ها و گرایش‌ها رواج داشت. امام نیز بنا به وظیفه خویش، به شبهه‌زدایی و تبیین عقاید حق می‌پرداخت. در این عصر، ایجاد شبهه از سوی مخالفان اسلام با انگیزه گمراه‌ساختن مسلمین رواج داشت. امام دید‌بان مکتب و مدافع دین خداست. آن حضرت نسبت به جریان‌های فکری و انحرافات اعتقادی زمان خود نمی‌توانست بی‌تفاوت باشد. او با بیان حق، روشنگری می‌کرد. برخی از این گرایش‌های انحرافی، پیرامون قرآن بود. برای مثال اسحاق کندی به گمان خود کتابی درباره تناقضات قرآن نوشت. امام، دلایلی در رد شبهه‌افکنی‌های اسحاق به شاگرد او آموخت و حتی شیوه بحث و برخورد با او را هم بیان کرد. این سخنان امام، باعث شد برای اسحاق حق روشن شود و نگاشته‌های خود را از بین ببرد و بسوزاند. در این دوره مسائل مختلفی ازجمله در باب ذات و صفات خداوند نیز مطرح بود و امام در پاسخ به کسانی که درباره صفات خداوند پرسش می‌کردند، توصیه می‌فرمود که از آنچه در قرآن ذکر شده، پا فراتر نگذارند.

از انحرافات دیگر آن عصر، رواج جعل حدیث و نشر روایات دروغین در میان مردم بود. آن حضرت نسبت به کسانی که با جعل حدیث، روایات دروغ را به او و پدر بزرگوارش نسبت می‌دادند، محاجه و افشاگری می‌کرد. امام از شیعیانش می‌خواست تا آنان را طرد کرده و فریب دروغ پراکنی آنان را نخورند. اصولاً امامان شیعه از همان آغاز بحث‌های کلامی، دیدگاه‌های خود را تا آنجا که ممکن بود برای عموم و در موارد دیگر برای شیعیان خود بیان کرده و می‌کوشیدند آنان را از نفوذ عالمان و محدثان خودفروخته باز دارند. امامان علیهم‌السلام در برابر احادیث جعلی می‌ایستادند.

با وجود سختگیری‌های خلافت نسبت به ارتباط شیعیان با آن حضرت، در منابع حدیثی از امام حسن‌عسکری(ع) احادیث زیادی نقل شده و راویان از آن حضرت کم نیستند، درحالی‌که عمر آن امام نیز کوتاه بود. خلفای عباسی، برای جلوگیری از نشر فضایل و علوم آن حضرت، تضییقاتی را برای ایشان و مردم در ارتباط و دیدار فراهم کرده بودند. در عین حال، عالمان و راویان در هر فرصتی که پیش می‌آمد، با آن بزرگوار دیدار می‌کردند. آنان از حافظان میراث علمی و فقهی و کلامی امام بودند. احادیث وارده از آن حضرت و نامه‌ها و رساله‌های گوناگونی که در زمینه‌های مختلف، برای برخی شیعیان نوشته است، گویای مکانت علمی ایشان است.

فعالیت‌های سیاسی- اجتماعی

جدای از فعالیت‌های معرفتی حضرت، حضور پر ثمر ایشان در عرصه فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی نیز یکی دیگر از وجوه نقش پررنگ ایشان در هدایت شیعیان محسوب می‌شود. در عصر امام‌حسن عسکری(ع) بیشترین درآمدهای دولت از طریق گردآوری خراج و صدقات بود اما این درآمد کلان، خرج بهبود زندگی مردم و توسعه اقتصاد عمومی نمی‌شد بلکه به جیب حکام سرازیر می‌شد تا در راه ساختن کاخ‌ها، خرید کنیزکان و جلب خنیاگران و دلقک‌ها صرف شود.

وکلای خلیفه در گرفتن مالیات و خراج به زور و ستم متوسل می‌شدند و زورگویی در گردآوری خراج، ستمگری و شکنجه، زبان رایج و حاکم اکثر دوران حکومت آنان بود. مالیات‌بگیران بدون کمترین مروتی هر میزانی که خود می‌خواستند، تعیین و با شدیدترین وجه از شهروندان مطالبه می‌کردند و هر که از پرداخت مبالغ درخواستی، سر باز می‌زد، راهی زندان و یا کشته می‌شد. سنگینی خراج و مالیات، پدیده آشکاری میان عاملان حکومت عباسی بود. آنان بیش از آنچه باید، از مردم می‌گرفتند تا بخشی را برای خود نگه دارند.

خلفای عباسی در بذل و بخشش اموال بیت‌المال به بستگان خویش، روش خلفای اموی را درپیش گرفتند. آنان خویشان خود را غرق ثروت و امکانات کردند و بدون توجه به نیازهای مردم و پیشرفت جامعه همه آنچه را که به اسم جهاد اسلامی و غنائم به چنگ می‌آوردند، خرج کنیزکان و دلقکان می‌کردند. در برابر این اسراف و تبذیر، طبیعی بود که اکثریت قاطع ملت‌های اسلامی در تنگنای فقر و حرمان باشند و از درآمدهای هنگفت دولت بهره‌ای نبرند.

حکومت عباسیان تلاشی برای بهبود اوضاع اقتصادی جامعه و شکوفایی آن نمی‌کرد. درآمدهای بادآورده در اختیار خانواده عباسی، وزیران، دولتمردان و کارگزاران حکومت می‌شد، ولی در همان حال، اکثریت قاطع مردم از برآوردن نیازهای اولیه زندگی خود ناتوان بودند.در این میان موضع امام(ع) در برابر وضعیت اقتصادی جامعه، خود نوعی مبارزه بود. یکی از مهم‌ترین موضع‌گیری‌های امام در برابر عباسیان و ابراز مخالفت ایشان، عدم‌همکاری حضرت با آنان بود. آن حضرت همچنین با شیوه‌های گوناگون حقایق را برای مردم روشن می‌ساخت. عباسیان نیز به انحای مختلف حضرت را در محاصره اقتصادی قرار می‌دادند و مانع رسیدن وجوه شرعیه به ایشان می‌شدند. ولی وکلای امام نیز در این میان نقشی حساس ایفا کردند تا توطئه دشمن خنثی شود. برای مثال عثمان بن سعید با گذاشتن پول در سبوهای روغن حصار اقتصادی بر امام را می‌شکست.

در این میان با توجه به وضعیت سیاسی و اجتماعی جامعه عباسیان نخستین و مهم‌ترین رکن فعالیت‌های امام حسن‌عسکری(ع)، اثبات امامت و شایستگی رهبری خویش بود که آن را به مناسبت‌های مختلف به انجام می‌رساند. آن حضرت از هر فرصتی برای اثبات امامت و حقانیت امامان شیعه علیهم السلام استفاده می‌کرد. یکی از اصول مشترک اعتقادی و سیاسی در مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام پیوستگی پیشوایی دینی و رهبری سیاسی است. اهل‌بیت از یک سو خود را آگاه‌ترین مردم به معارف دین می‌دانستند و برای اثبات این واقعیت همواره مردم را به پرسش فرا می‌خواندند و از سوی دیگر معتقد بودند که رهبری سیاسی و اجتماعی جامعه اسلامی حق آنان است که در علم و دین برتر از همگانند.

امام با معرفی امامان شیعه به‌عنوان تنها کسانی که شایستگی جانشینی پیامبراکرم(ص) را دارند، حاکمیت دیگران را مردود می‌دانست و از این‌رو هرگونه همکاری با آنان را - مگر از روی اجبار و یا از سر تقیه - حرام می‌شمرد و از این راه مشروعیت حکومت عباسی را زیرسؤال می‌برد.

شیعه ما

در سخنان امام‌حسن عسکری(ع) به تعابیر مختلفی چون شیعه ما و موالی ما برمی‌خوریم. امام(ع) با این تعبیرات درباره شیعیانی سخن گفته‌اند که تحت رهبری آن حضرت بوده‌اند.در نامه‌ای از امام حسن عسکری(ع)، شیعه ایشان به‌عنوان گروه نجات‌یافتگان و از فرقه پاکان دانسته شده که یاری‌رسان و صیانت‌کننده اهل‌بیت(ع) و همدستان و یاوران آنان بر ضد‌ظالمان معرفی شده‌اند.در سخنان امام فراتر از باور و اعتقاد، علاماتی در عمل و رفتار نیز برای شیعیان ایشان انتظار می‌رود که باید از آن برخوردار باشند.

امام ‌حسن‌عسکری(ع) به شیعیانش چنین سفارش فرمود: شما را سفارش می‌کنم به رعایت تقوای الهی، پیشه کردن پارسایی در دین خود، کوشش بسیار برای خدا، راستگویی، امانت‌پردازی به کسی که چیزی به شما سپرده خواه نیکوکار باشد و خواه بدکار، انجام سجده‌های طولانی و خوش‌همسایگی که محمد(ص) چنین سیره‌ای داشت.باز هم سفارش می‌کنم به اینکه در میان قبیله و عشیره‌هایشان نماز گزارید، در تشییع جنازه هایشان حضور یابید، از بیمارانشان عیادت کنید و حقوقشان را بپردازید؛ زیرا هر یک از شما که در دینش پارسا و در گفتارش راستگو باشد و امانت مردم را بپردازد و با آنان خوش اخلاقی کند، در این صورت گویند این یک شیعه است! من از شنیدن این جمله شادمان می‌شوم.

کد خبر 248763

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز