حالا وقت آن رسیده بود که بزرگترین بنده خدا بیاید و با نور وجودش ظلمت جهل و تکبر را برای همیشه از بین ببرد. مهربانیِ بیاندازه پروردگار موجب شده بود که در مقابل همه خیرهسریها رحمت گسترده او نازل شود.
میلاد پرشکوه آخرین پیامبر خدا، محمدبن عبدالله، بود که از شیرینترین روزهای تاریخ بشریت است. برکتهای بیپایان مولود این روز برای رهایی و وارستگی انسان چنان بود که نشانههای آشکار، اما پررمز و راز آن، همزمان با طلوع خورشید وجودش نمایان شد.
فروریختن چهارده (!) کنگره از کاخی که نماد گردنکشی و به بردگی گرفتن بندگان خدا بود، خاموشی آتشکدهای که قرنهای متمادی فروزان بود و دهها حادثه مشابه دیگر، نویدبخش پایان رنجهای جانکاه بشر بود و نشان میداد که «کار ما با رخ ساقی و لب جام افتاد».
او آمد تا در ادامه و برای اتمام رسالت پیامبران پیشین، آدمیان را با گوهر وجود خویش و نیز حقیقت جهان هستی آشنا کند، به آنان بباوراند که تنها راه خوشبختی رهانیدن خود از اسارت همه قدرتهای غیرخدایی و دل دادن به خواست پروردگار است.
او بندگی غیرخدا را توهین به کرامت انسانی و فرو کاستن شأن موجودی میدانست که خلیفه محبوب پروردگار و مسجود فرشتگان مقرب است و میخواست تا با پرورش استعدادهای عقلانی و عاطفی بشر، او را به جایگاه مطلوب و موعود برساند و در یک کلام، به تعبیر قرآن، بارهای گران را از دوش وی بردارد و زنجیر از پای او بگشاید.
این آموزهها و پیامها چنان راهگشا و نجاتبخش بوده و هست که با وجود آن، دیگر نیازی به تکرار وحی نیست و همین است رمز ختم نبوت. پایان یافتن ارسال رسل و انزال کتب نه به آن معنا بود که بشریت آن دوران به آنچه شایسته است، دست یافته بود و نه به این معنا که لطف و رحمت بیانتهای خالق بر بندگانش پایان گرفته است؛ حقیقت این بود که «اگر در خانه کس است یک حرف بس است».
اگر قرار است کسانی در هر زمان و در هر جای این دنیای پنهاور هدایت یابند، آنچه از محمد مصطفی (ص) دیده یا شنیدهاند، کافی است. آن «سراج منیر» هیچ نکتهای را ناگفته باقی ننهاده است تا جویندگان سعادت نیازمند «دیگران» شوند و از همین روست که همه تلاش بدخواهان انسان این بوده و هست که نگذارند آوای دلنشین فرزند مکه به گوش جان انسانها برسد. هلهله و فریاد ابوسفیانهای روزگار هر روز به شکلی نو در صدد شبههآفرینی است؛ آن روز با نسبتهای ناروا و البته امروز به نوعی دیگر.
در چنین شرایطی وظیفه دلدادگان به آن مهر تابان است که در دو جبهه به یاری پیامبر و نصرت دین خدا بشتابند ؛ جبهه نخست عرصه جهاد علمی و فکری است تا با تبیین حکیمانه و عقلانی آموزههای نبوی، غبار سفسطه از چهره حقایق بشویند و خردهای تشنه معرفت را از آن چشمه جوشان سیراب کنند و البته هوشیار باشند که به همان اندازه که جمود و تحجر گوهر دین را میآلاید، تن دادن به تاویلات ناروا و اجتهادات غیرمجتهدانه ! خطرآفرین است.
و اما جبهه دوم که عرصه تلاش عملی و اخلاقی است، آراستن خود به همه مکارمی است که اصولاً پیامبر برای آن آمد.
- منبع: پایگاه اطلاعرسانی شخصی دکتر محسن اسماعیلی