او كه براي تحقيق به دادسراي جنايي تهران منتقل شده بود، درحاليكه ميخنديد مدعي شد كه هنرپيشه سياهيلشكر فيلم سينمايي اخراجيها و سريال مختارنامه بوده است. او همچنان سعي ميكرد وانمود كند كه جنون دارد اما پزشكي قانوني، تأييد كرد كه او در سلامت كامل به سر ميبرد. ماجراي اين پرونده به بهمن سال 91برميگردد. آن روز كارگر يكي از كارگاههاي مبلسازي حوالي ميدان امام حسين كه داخل اتاقك در حال استراحت بود وقتي بوي دود به مشامش رسيد از خواب پريد و با ديدن شعلههاي آتش، ماجرا را به آتشنشاني خبر داد. با حضور امدادگران، حريق مهار شد اما اين پايان ماجرا نبود چرا كه يكي از كارگران در ميان شعلههاي آتش سوخت و به كام مرگ رفت.
وقتي آتشنشانان اعلام كردند كه آتشسوزي عمدي بوده است، پرونده جنايي گشوده شد و تيمي از كارآگاهان به تحقيق در اين خصوص پرداختند. برادر مقتول در تحقيقات اوليه به كارآگاهان گفت: من و برادرم در كارگاه مبلسازي كار ميكرديم و شبها در آنجا ميخوابيديم. روز حادثه من خواب بودم كه ساعت 5صبح بيدار شدم و با ديدن شعلههاي آتش فرار كردم اما برادرم نتوانست خود را نجات بدهد و جانش را از دست داد.
كارآگاهان در ادامه تحقيقات خود دريافتند كه يكي از كارگران كارگاه به نام محمد يك روز پيش از حادثه از محل كار خود اخراج شده بود. مأموران سراغ محمد رفتند اما او فراري شده بود و كسي از وي خبر نداشت. اين احتمال وجود داشت كه آتشسوزي كار او باشد اما تحقيقات براي دستگيري وي به جايي نرسيد تا اينكه حدود 3سال بعد از حادثه، محمد آبانماه امسال زماني كه به تهران بازگشته بود، دستگير شد.
او در بازجوييها گفت:3سال قبل از شهرستان براي كار به تهران آمدم و در كارگاه مبلسازي مشغول بهكار شدم. من هم كار تعمير مبل انجام ميدادم هم شستوشو اما صاحب كارگاه مرتب از كار من ايراد ميگرفت تا اينكه يك روز قبل از حادثه با هم درگير شديم و او مرا اخراج كرد. وي ادامه داد: از كارگاه كه بيرون آمدم به پارك رفتم اما جايي براي خواب نداشتم. كينه عجيبي از صاحب كارگاه به دلم افتاده بود و براي همين روز بعد به كارگاه برگشتم و از ديوار به داخل آنجا پريدم. پس از آن پارچهاي را آغشته به تينر كردم و روي بخاري انداختم. وقتي آتش شعله ور شد از آنجا فرار كردم. اما نيتم فقط انتقامجويي بود و قصدي براي آدمكشي نداشتم.
- متهم جنون ندارد
اين مرد پس از اقرار به جنايت، در بازجوييهاي بعدي خودش را به ديوانگي زد و سعي ميكرد وانمود كند كه جنون دارد. هرچند قاضي سيفي بازپرس شعبه چهارم دادسراي جنايي تهران وي را به پزشكي قانوني معرفي كرد اما كميسيون پزشكي پس از معاينه وي اعلام كردند كه او جنون ندارد.
پس از اعلام نظريه پزشكي قانوني متهم براي تحقيقات بيشتر بار ديگر به شعبه چهارم دادسراي امور جنايي تهران منتقل شد. او مدام ميخنديد، آنقدر كه قهقهه ميزد و صداي خنده هايش تمام فضا را پر ميكرد.
اين مرد در حاشيه جلسه بازپرسي در گفتوگو با همشهري از جزئيات جنايت گفت.
- چرا مدام ميخندي؟
من عاشق خنديدن هستم. از گريه بيزارم، مگر نميدانيد كه خنده بر هر درد بيدرمان دواست؟ حتي از اينكه قرار است كه اعدام بشوم هم خندهام گرفته است. همه اتفاقات ناخوشايند ميتواند شيرين باشد. حتي اگر قرار باشد اعدامت كنند. البته گفتهام مرا با طناب دار قصاص نكنند. قاضي هم قبول كرده. گفتهام مرا تيرباران كنند. خيلي هيجان دارد. حتي اعدام هم هيجان دارد. بعد از روي آن فيلم بسازند. من عاشق فيلم هستم. آرزويم اين است كه در يك فيلم جنايي نقش اول را بازي كنم. اصلا ميدانيد كه من بازيگرم؟
- در چه فيلمي بازي كردهاي؟
سياهي لشكر بودم. فيلمهاي اخراجيها و سريال مختارنامه. هنرپيشگي را خيلي دوست دارم. بازيگرهاي مورد علاقهام آنتوني كويين، آميتابباچان است كه كلكسيوني از فيلمهاي آنها را در اتاقم دارم. شايد باورتان نشود من عاشق ديدن فيلم هستم و يك فيلم را چندين بار ميبينم. از بازيگرهاي ايراني هم از عنايت بخشي واقعا خوشم ميآيد. يك هنرپيشه واقعي است. از ايرج قادري هم خوشم ميآمد حتي وقتي بيمارستان بود به ملاقاتش رفتم.
- كسي كه عاشق بازيگري است چرا سر از دنياي قاتلان درآورده است؟
من نميخواستم به كسي آسيب برسانم. چراكه فردين براي من هميشه زنده است! راستش تهرانيها خيلي مهمان نواز نيستند. صاحبكارم خيلي مرا اذيت كرد. كارد به استخوانم رسيده بود. راستي همه ميگويند شبيه يكي از بازيگرهاي مشهور ايراني هستم كه در فيلمهاي قديمي هميشه نقش اول بود.
- ازدواج كردهاي؟
نه. اما دختري را دوست دارم. يك دختر روستايي. اسمش الناز است. دلم ميخواهد اگر آزاد شدم اول در يك فيلم جنايي بازي كنم بعد به روستاي الناز بروم و به سبك فيلمهاي هندي با هم ازدواج كنيم بهطوريكه از مراسم عروسيمان هم فيلم بسازند!
- چرا تلاش ميكني خودت را به ديوانگي بزني؟
من هميشه همينطوري هستم. قصد ندارم وانمود كنم كه ديوانهام.