درست در شب جشن گل طلایی، در حیاط قصر نبردی خونین در جریان است. سپاه طلاییپوش ملکه و لشکر امپراتور به جان هم افتادهاند. در پایان این نبرد عظیم و عجیب، آنچه بر جای مانده، چند دههزار جنازه است که به زمین افتادهاند و خونشان زمین و زمان را قرمز کرده؛ از جمله گلدانهای گلهای طلایی که حالا همگی شکسته و خونین شدهاند.
اما این پایان ماجرا نیست؛ به محض اینکه سر و صدای نبرد فروکش میکند، صدها نفر از خدمه قصر مثل مور و ملخ به حیاط قصر میریزند، با نظم و انضباطی باورنکردنی جنازهها را از روی زمین جمع میکنند، خونهای ریخته شده را میشویند و زمین را جارو میکنند، تمام گلدانها را با گلدانهای سالم جایگزین میکنند و به جای فرشهای خونین، فرشهای تمیز و جدید میاندازند، بعد جشن گلهای طلایی با سرودخوانی و آتشبازی آغاز میشود؛ انگار نه انگار که مدتی قبل در حیاط قصر محشری برپا شده بود.
این یکی از صحنههای باشکوه آخرین فیلم ژانگ ییمو است؛ پایان بخش سهگانه حماسی او که با «قهرمان» شروع شد و با ساخت «خانه خنجرهای پرنده» ادامه پیدا کرد و به «نفرین گل طلایی» رسید.
بحث تغییر رویکرد در کار فیلمسازان از جمله اتفاقات رایجی است که در طول تاریخ سینما بارها شاهد آن بودهایم؛ مثلا دیوید لینچ با داستان «استریت»، رومن پولانسکی با «دزدان دریایی»، استیون اسپیلبرگ با «آروارهها» و ...
ژانگ ییمو ـ کارگردان بزرگ چینی ـ هم در رده افراد فوق قرار میگیرد. فیلمساز چینی محبوب، مطرح، جایزه برده و تایید شدهای که با آثاری نظیر «مثلث شانگهای» و «راهی بهسوی خانه» ـ که این یکی چند بار از شبکه2 پخش شده است ـ به شهرتی بینالمللی دست پیدا کرده و کمابیش او را فیلمسازی هنری و جشنوارهای میشناختند، یکباره در سال2002 و در رویکردی کاملا متفاوت «قهرمان» را روانه اکران کرد؛ یک فیلم تاریخی ـ رزمی که داستاناش در زمان جنگهای انفصال چین اتفاق میافتاد.
مبارزات رزمی متعدد فیلم و حضور چند هنرپیشه رزمیکار مطرح و در رأس آنها جت لی، با فضای ملودراماتیک آثار قبلی او به هیچوجه جور در نمیآمد. حتی این فرضیه مطرح شد که او احتمالا تحت تاثیر آنگ لی و فیلم «ببر خیزان، اژدهای پنهان» قرار گرفته است .
«قهرمان» گرچه به ظاهر فیلمی رزمی بهنظر میآمد اما به لحاظ داستانی و شخصیتپردازی هیچ ارتباطی با آثار رزمی متعارف نداشت؛ حتی در مقایسه با آثار قبلی ییمو که معمولا فیلمهایی ساده و سرراست بودند، «قهرمان» داستانی بسیار پیچیده و پر از نیرنگ و توطئه را روایت میکرد. این فیلم که به لحاظ کارگردانی و نمایش صحنههای عظیم کاملا مطابق استانداردهای هالیوود بود، با استقبال فراوانی در سطح بینالمللی روبهرو شد.
2 سال طلایی
ییمو از رویکرد فیلمسازی جدیدش دست برنداشت و 2سال بعد «خانه خنجرهای پرنده» را با بازی ژانگ ژیای به نمایش درآورد. این فیلم هم یک حماسه رزمی ـ تاریخی چینی محسوب میشد که گرچه به لحاظ روایت و داستان با «قهرمان» تفاوتهایی داشت اما میشد آن را در ادامه فیلم قبلی ارزیابی کرد. «خانه خنجرهای پرنده» هم با استقبال فوقالعادهای از سوی منتقدان و مردم روبهرو شد.
ییمو باز هم در فاصله زمانی 2 ساله «نفرین گل طلایی» را در ادامه همان روند قبلی ساخت. البته او قبل از این، فیلم «هزاران مایل سواری تنها» را ساخته بود که بیشتر در حال و هوای کارهای قدیمی او بود.
نفرین گل طلایی - که با 45میلیون دلار پرهزینهترین فیلم سینمای چین است - ماجرای پیچیده خانواده سلطنتی چین را در حدود هزار سال قبل روایت میکند. امپراتور (با بازی چو یون فت) و ملکه (با بازی گونگ لی) و 3 پسرشان (ولیعهد، فرزند همسر درگذشته امپراتور است) هر یک رازی مخوف در سینه دارند که تقریبا از همان اوایل فیلم این اسرار برملا میشوند تا در نهایت به توطئههایی پیچیده و خونین در انتهای فیلم ختم شوند که کل این خانواده پرجلال و جبروت ـ اما از درون پوسیده و فاسد ـ را متلاشی میکند.
سهگانه توطئه
این سومین فیلم اکشن ییمو (بهزعم خودش) گرچه شاید متفاوت با 2 فیلم حماسی قبلیاش باشد اما شباهتهای اساسی میان هر سه فیلم، وجود دارد.
موضوع اصلی این فیلمها در یک کلام توطئه و دسیسه است. در قهرمان و نفرین گل طلایی این دسیسه در بالاترین حد آن و در سطح امپراتوری طرح میشود اما در «خانه خنجرهای پرنده» یک ماجرای جاسوسی است.
نکته بامزه اینکه ماجراهای پر از نیرنگ 2 فیلم نخست به شکل غافلگیری و اعمال شوک بر مخاطب برملا میشود اما در نفرین گل طلایی تقریبا از همان ابتدا توطئه امپراتور و ملکه علیه یکدیگر فاش میشود و مخاطب در ادامه فیلم با هیجان، منتظر واکنش طرف مقابل است.
سیاه یا سفید؟
گرچه داستان هر سه فیلم مملو از پیچیدگی و غافلگیری است ولی بدون شک داستان فیلم «خانه خنجرهای پرنده» آنقدر پیچیده است و شخصیتها مدام به یکدیگر و تماشاگر رودست میزنند که دیگر مرز بین شخصیتهای مثبت و منفی بهطور کامل از بین میرود و امکان تفکیک بین قطب خیر و شر غیرممکن میشود.
البته این ویژگی در هر سه فیلم دیده میشود. در «قهرمان»، جت لی در نقش آدمکش سیاهپوش و بینامی که ابتدا به شکل شخصیتی سمپات تصویر میشود، به مرور به فردی بیرحم، دروغگو و توطئهگر تبدیل میشود و از شخصیتی مثبت به خاکستری تغییر ماهیت میدهد. همین وضعیت به شکل ظریفتری در نفرین گل طلایی هم دیده میشود.
در این فیلم تمام شخصیتها به همان اندازهای که منفی و گناهکار هستند، در کینهورزی و انتقامجویی خود کمابیش محق جلوه میکنند. امپراتور احتمالا به دلیل خیانت ملکه، ذره ذره او را مسموم میکند و ملکه بعد از آگاهی از مرگ تدریجیاش، طرح یک کودتا را در سر میپروراند. پرنس جی ـ فرزند ارشد ملکه ـ به خاطر مادر بر پدر میشورد و تقریبا چنین دلایلی برای اکثر واکنشهای منفی شخصیتها وجود دارد.
در این فیلم هیچ شخصیت مثبت یا منفیای به معنی عام کلمه وجود ندارد و ژانگ ییمو آگاهانه در دل دنیایی مملو از رنگ و نور، مرزهای خیر و شر را چنان درهم میآمیزد که تماشاگر واقعا نمیتواند به احساسات خود در مورد شخصیتها مطمئن باشد.
9 بر 9
سکانس دیدنی حمله به قصر که فیلمبرداری آن 20روز به طول انجامیده، کلیدیترین صحنه فیلم است؛ جایی که همزمان با هجوم سپاهیان به قصر، خانواده سلطنتی رازهای ترسناک خود را افشا میکنند تا در تقابلی خونبار، 2 شاهزاده و تعدادی سرباز کشته شوند؛ درحالی که در حیاط قصر کشتاری باور نکردنی در جریان است.
جشنواره گل طلایی ـ که کودتا در برگزاری آن شب به وقوع میپیوندد ـ یکی از جشنهای آیینی چین محسوب میشود که در 9سپتامبر هر سال اجرا میشود و به آن «جشن دو 9» هم میگویند. طبق فلسفه یین و ینگ (آرم پرچم کشور کره یادتان بیاید) تقارن روز نهم ماه نهم موجب شادکامی و القای انرژی مثبت میشود.
در این جشن مردم اجداد خود را گرامی میدارند و معمولا اعضای خانواده در مکان مرتفعی مثل پشتبام یا ایوان بلند فیلم دور هم جمع میشوند تا از طبیعت تشکر کرده و ارواح پلید شیطانی را دور کنند. محور اصلی این جشن گل مینای طلایی است. تاثیر تقارن این مراسم با توجه به فلسفه مثبت آن با حمام خون انتهای فیلم، بهخصوص برای کسانی که این مراسم را میشناسند، مطمئنا چندین برابر خواهد بود.
رزمی برای چین
برخلاف آنچه به نظر میرسد، هیچکدام از 3 فیلم اکشن ژانگ ییمو آثاری رزمی به معنی عرفی آن نیستند. در واقع وجود صحنههای رزمی در این 3 فیلم (بهخصوص در 2 فیلم اول) دلیل بر رزمی بودن آنها نیست. هنرهای رزمی جزءلاینفک فرهنگ و تمدن چین است. برای همین نمایش تاریخ و تمدن کهن این کشور بدون لحاظ کردن هنرهای رزمی اصیل آن، ناقص خواهد بود.
در واقع به نظر میرسد هدف اصلی ژانگ ییمو از ساخت این 3 فیلم ارائه روایتهای تاریخی از فرهنگ و تمدن کشور چین است، نه نمایش صحنههای فانتزی رزمی. شاید حس میهنپرستانه ییمو خیلی واضح و آشکار نباشد اما او هوشمندانه به بهانه این 3فیلم بخش بسیار کوچکی از دسیسههایی را به نمایش میگذارد که مردم کشورش از سر گذراندهاند تا الان صاحب کشوری مترقی باشند؛ چیزی که میتوان گفت فیلمسازان دیگر چینی هم کمابیش به آن بها داده و میدهند.
مطمئن باشید هر یک از فیلمهای رزمی چینی، نمادی از فرهنگ و تمدن این کشور باستانی است که به خوبی جای خود را در ذهن میلیاردها بیننده در سراسر جهان باز کردهاند؛ بهطوری که وقتی نام ووشو، کونگ فو یا شائولین را میشنویم بیاختیار به یاد چین میافتیم.
از چینیها یاد بگیریم
در دنیا ایران را با چه نمادهایی میشناسند؟ بعید است کسی با شنیدن نام ورزش ملی ما ـ یعنی کشتی ـ یاد ایران بیفتد؛ خیلی که لطف کنند احتمالا یاد روسها میافتند. به هرحال قالیچه، گربه، زعفران (البته زعفران ایران هم به نام زعفران اسپانیا در دنیا به فروش میرسد) و صنایع دستی مظاهر پاپ کشور ماست. ساکنان فرهیختهتر کره خاکی با تخت جمشید، طاق بستان، پارتها، حافظ، خیام و سعدی هم به یاد ایران میافتند.
اما در میان عوامالناس جهانی که فقط تبلیغات کثیف آمریکاییها و صهیونیستها را باور میکنند، تصویر ایران خیلی تیره و تار است؛ تروریسم، بمب اتمی، فیلم 300 و مصادیقی که خودتان بهتر میدانید. در مقابل حجم بالای این تبلیغات ناجوانمردانه ما چی داریم؟
نسل جوان جامعه ما در سطح ملی و جامعه جهانی در گسترهای وسیعتر ـ که مخاطب اصلی هنر هفتم هستند ـ اساسا چیزی از تاریخ ایران میدانند؟ کسانی که ماجرای دروغین فیلم سخیف300 را باور کردهاند، میدانند آریوبرزن ـ سردار رشید هخامنشی ـ و سربازان دلیرش، در نبردی نابرابر در تنگه بلاغی اطراف کازرون لشکر عظیم اسکندر را زمینگیر کردند و بعد از وارد کردن تلفاتی سنگین به سپاه او مردانه کشته شدند؟
مردم دنیا میدانند رومیان پرمدعا چند صد سال از ترس سربازان دلیر اشکانی و ساسانی خواب راحت نداشتند و کراسوس ـ سردار مغرور رومی ـ چطور به دست سورنا ـ سپهسالار اشکانی ـ کشته شد و مارک آنتونی بزرگ چطور مفتضحانه از دلاوران پارتی شکست خورد؟ میدانند والریانوس-امپراتور روم- اسیر شاپور اول ساسانی بود؟
نسل جوان چیزی از دلاوری و مردانگی یعقوب لیث صفاری، ابومسلم خراسانی، جلالالدین خوارزمشاه، نادرشاه افشار و لطفعلیخان زند شنیده است؛ نسلی که به ضرب تبلیغات رسانههای غربی تمام بزرگان غربی را با اسم و مشخصات میشناسد؟ باور کنید نمیدانند. خب، چه کسانی باید از این افتخارات ملی سخن بگویند؟ مطمئن باشید ایتالیاییها و یونانیها و آمریکاییها چنین کاری نخواهند کرد .
جدا از خودبیگانگی که دچارش شدهایم، برخی گرگصفتانه میراث فرهنگی و تاریخیمان را هم به تاراج میبرند. ابتدا سید جمالالدین اسدآبادی را تبدیل کردند به جمالالدین افغانی (گفتار متن عربی سریال سید جمالالدین که سالها پیش از سیما پخش شد یادتان بیاید که حتی هنر دوبلورهای ما هم نتوانست جمله «جمالالدین افغانی» را محو کند).
مولانا را که یک بیت شعر ترکی ندارد، با پستی هر چه تمامتر و به دنبال بیتفاوتی ما، به عنوان یک شاعر ترک به دنیا معرفی کردند و ادعا میکنند ابونصر فارابی هم ایرانی نبوده؛ همانطور که همسایهها خلیجفارسمان را با عنوان مجعول «عربی» به خلقالله قالب میکنند.
از چینیها درس بگیریم که چطور با ساخت فیلمهایی مثل قهرمان و نفرین گل طلایی از فرهنگ و تمدن اصیل خود شان مراقبت میکنند. از کرهایها یاد بگیریم که با سریال متوسط و معمولی «جواهری در قصر» چطور میلیونها نفر بیننده را در سراسر جهان جلوی تلویزیون میخکوب کردهاند تا به بهانه یانگوم، زوایای تاریخی و فرهنگی کشورشان را به مردم دنیا معرفی کنند.