اگر شما قسمتي از درس را متوجه نشده باشيد بايد برگرديد و مجددا مطالعه كنيد تا بتوانيد قسمتي از مسئله كه مرتبط با آن بوده را حل كنيد. اين روند اگر درست طي شود به شما كمك ميكند تا آن درس را فرا بگيريد؛ يعني يك مسير طراحي شده براي رشد در حيطه درس شما.
اين شكل از پيشرفت در ساير قسمتهاي زندگي هم جريان دارد. اما گاهي خودمان مانع پيشرفت ميشويم. تعجب نكنيد! درست است كه همه علاقه به پيشرفت داريم اما نادانسته طوري در برنامه پيشرفت خودمان- كه خداوند آن را طراحي كرده است- دست ميبريم كه مانع رشد خود ميشويم. يك مثال سادهاش كه شايد در دوستان و اطرافيانتان ديده باشيد، داستان تكفرزندي است.
خيليها اين روزها به دلايل مختلف خودشان را از داشتن فرزند دوم محروم ميكنند و به موازات همين، در روند رشد تنها فرزندشان هم خللي وارد ميكنند كه جبران ناشدني است. كودك تنها، بهانهگيريها و رفتارهاي خاصي بروز ميدهد كه پدر و مادر ميخواهند ريشه اين اشكالات را در كتابهاي روانشناسي و مشاورههاي گوناگون پيدا كنند. اما هيچ كدام از اين كتابها و ساعتها حرف زدن، اين خلأ كه كودك از آن رنج ميبرد را پر نميكنند. همين كودك از زاويهاي ديگر، تقسيم توجه را درك نميكند؛ زيرا پدر و مادر كه نميتوانند همانطور كه به فرزندشان توجه ميكنند به كتابها و اشيا هم توجه كنند! در نتيجه كودك با يكسري از مسائل تربيتي كه براي نسلهاي گذشته پيش پاافتاده بوده است، آشنا نخواهد شد و همين موضوع براي او، ضعفهايي را در اجتماع در پي خواهد داشت.
نبايد بهدنبال راهحل پيچيدهاي بود بلكه بهصورت طبيعي با آمدن بچه دوم، فرزند اول مسئول يكسري از كارهاي او ميشود. به مادر در كارها كمك ميكند. محبتكردن را در عمل ميآموزد و با آن آشنا ميشود. اين مسير، مسير رشدي است كه خداوند براي پدر و مادر و فرزندان قرار داده است و هر كدام بنا به شرايطشان از موهبتهايي برخوردار ميشوند. براي رسيدن به رشد، كافي است به مسير طبيعي زندگي برگرديم.