هنرمند، دستور دادني نيست و بخشنامهاي هم نيست كه مثلا قانونش را تصويب كنند و بعد چند تايي هنرمند شكل بگيرد. هنرمند، سفارشدادني هم نيست كه مثلا به كشور چين سفارشاش را بدهيد و بعد براي شما در بستههاي مهر و موم شده، چند تايي از آن را بفرستند. هنرمند، اتفاقي است كه در تقاطع طبيعت، انسان و اجتماع ميافتد و به همين سبب است كه هيچ 2هنرمند اصيلي، شبيه هم نبوده و شبيه هم فكر نميكنند. هنرمندها كشفشدني هستند. هر كسي طبق تربيت خانوادگي و اجتماعياش، گرايشهاي خاصي دارد و گرايشهاي بعضيها در حوزههاي هنري تعريف ميشود. يعني چنين نيست كه بگوييم يك نفر، استعداد هنري دارد و يك نفر ديگر ندارد. حتي كماستعدادترين اشخاص در يك حوزه هنري نسبتا سخت، اگر تحت تعاليم خاص و برنامهريزي شدهاي قرار بگيرند احتمالا ميتوانند هنرمند شوند.
اما طبيعي است كه هر كسي، گرايش به انجام كاري و فعاليتي دارد كه با آن احساس هماهنگي و راحتي بيشتري ميكند. شايد يك نفر در يك روز بتواند 10جلد كتاب را زير و رو كند و نهتنها خسته نشود كه حسابي از اين كارش انرژي هم بگيرد اما براي يك نفر ديگر خواندن حتي مقدمه يك كتاب هم سخت و طاقتفرسا باشد. اينها گرايشهاي تربيتي اشخاص در دوران كودكي و نوجوانيشان است. به همين نسبت، افراد معدودي هستند كه با رشتههاي هنري، احساس راحتي بيشتري ميكنند و نيز باز به همين نسبت، هنرمندان ما معدود و انگشتشمارند؛ هنرمنداني كه درست به اندازه لذتبردن يك كودك از بازي با عروسكهايش، از هنرش لذت برده و با آن هماهنگ و راحت است.
بهنظرم مراكز فرهنگي هر محله از كانونهاي فرهنگي مساجد و پايگاههاي بسيج تا خانههاي فرهنگ و فرهنگسراها و سراهاي محله، جاهايي هستند براي كشف و تداوم فعاليت هنرمندان. از كجا ميدانيد شاعري كه امروز در جلسه ادبي فلان مسجد شركت ميكند، نيما يوشيج فردا نباشد؟ يا از كجا ميدانيم كه علاقهمند به سينمايي كه در فلان كلاس فيلمسازي يكي از فرهنگسراها شركت كرده، كارگردان جريانساز فرداي سينماي ايران نباشد؟ واقعاً ما از چيزي خبر نداريم. تنها كافي است كه راهها را باز بگذاريم تا استعدادها خودشان پيدا شوند. اين جمله را يكي از فعالان فرهنگي كشور، سالها پيش گفته بود، هنگامي كه از او براي استعداديابي نيروهاي مورد نياز همشهري در محلهها پرسيديم و راهحل خواستيم او گفت كه نيازي به هيچ اكتشافي نيست؛ تنها كافي است پنجرهها را باز بگذاريم، خودشان پيدا خواهند شد.