اين بخشي از اعترافات تازه مرد جواني است كه بهخاطر بدهي ميلياردي، يكي از دوستانش را به قتل رساند و تلاش كرد كه جنايت را به گردن مردان ناشناس بيندازد.اين پرونده با گزارش ناپديدشدن جوان ثروتمندي گشوده شد كه آخرين بار سوار بر پورشه گرانقيمتش از خانهشان خارج شده بود. كارآگاهان پليس وقتي متوجه شدند كه مرد جوان آخرين بار با يكي از دوستانش به نام بهنام قرار داشته است، به دستور قاضي سيفي، بازپرس شعبه چهارم دادسراي جنايي تهران سراغ بهنام رفتند.
او روزجمعه بازداشت شد اما از سرنوشت دوستش اظهار بياطلاعي ميكرد و سعي داشت تا با داستانسرايي تيم جنايي را گمراه كند. بهنام مدعي بود مرد گمشده وقتي براي ديدنش به دفتر او رفته، پس از گفتوگويي كوتاه آنجا را ترك كرده است اما چند دقيقه بعد از رفتن او، 4مرد با چوب و چماق به دفتر بهنام حمله كرده و او را مورد ضرب و شتم قرار داده و 4چك از آنجا سرقت كردهاند.
اين مرد درحالي چنين ادعايي را مطرح ميكرد كه مأموران در بازرسي از دفتر وي متوجه شدند كه آنجا از مدتها قبل تعطيل بوده و كسي به آنجا رفتوآمد نداشته است. از سوي ديگر بررسيها نشان ميداد كه وي يك ميليارد تومان به بهنام بدهكار بود. در چنين شرايطي تحقيقات از متهم ادامه داشت چراكه مأموران حتم داشتند او حقايقي را پنهان ميكند و راز سرنوشت مرد گمشده را ميداند.
- روايت دوم
بهنام كه در بازداشت پليس به سر ميبرد در مرحله بعد داستان ديگري را پيش روي تيم تحقيق تعريف كرد. او گفت: روز حادثه همراه سعيد(جوان گمشده) براي شكار به حوالي پاكدشت رفته بوديم كه در آنجا سعيد بيآنكه متوجه شود اسلحهاش را برگرداند و گلولهاي به سرش شليك شد. من كه بهشدت ترسيده بودم خود را بالاي سر او رساندم و ديدم خون زيادي از سرش ميرود. وحشت كرده بودم. هرچه سعيد را صدا ميزدم پاسخي نميداد. وقتي ديدم قلبش از تپش ايستاده، تصميم گرفتم جسد او را پنهان كنم. چون ميترسيدم اگر پليس را خبر كنم، حرفم را باور نكند. براي همين جسد را به كارخانه متروكهاي حوالي شريفآباد پاكدشت ورامين بردم و آن را داخل منبع سوخت انداختم.
- روايت سوم
با اعترافات اين مرد، مأموران راهي كارخانه متروكه شدند و جسد مرد پورشهسوار را داخل منبع سوخت كشف كردند. با اين حال پليس همچنان عقيده داشت كه متهم داستانسرايي كرده و بهخاطر بدهي ميلياردياش دست به جنايتزده است. بنابراين تحقيقات ادامه يافت تا اينكه متهم قفل سكوت را شكست و پيش روي بازپرس جنايي اقرار كرد كه در درگيري با مقتول باعث مرگ او شده است.
متهم سومين روايت خود را چنين شرح داد: آن روز من و مقتول به كارخانه متروكهاي حوالي شريفآباد رفتيم. به او گفتم صاحب كارخانه يكي از آشنايان من است كه قصد فروش آن را دارد و من ميتوانم حدود يك ميليارد تومان برايش تخفيف بگيرم. از سعيد خواستم اين تخفيف را پاي بدهيام بگذارد؛ چراكه او از مدتها قبل پولي كه به من قرض داده بود را ميخواست و من حسابم خالي شده بود.
آن روز اما سعيد اين پيشنهاد مرا قبول نكرد كه با هم درگير شديم. سعيد اسلحه همراهش بود كه هنگام كشمكش و درگيري گلوله شليك شد و به او اصابت كرد. من هم از ترسم جسد را داخل منبع سوخت انداختم و فرار كردم. در بين راه هم اسلحه را رها كردم. به گزارش همشهري، تيم تحقيق پس از اقرار اين متهم راهي بيابانهاي پاكدشت شدند و اسلحه را كشف كردند. از سويي با توجه به اينكه محل جنايت در شريفآباد پاكدشت بود، پرونده به دادسراي محل فرستاده شد تا در آنجا رسيدگي بيشتر شود و تحقيقات تكميلي از متهم صورت بگيرد.