اين نام آنقدر آشناست كه هممحلهايهاي ما در نقاط ديگر تهران نيز آن را ميشناسند و اغلب براي يكبار هم كه شده اين نام را شنيدهاند، ولي امروز وقتي از بازار تجريش وارد امامزاده صالح(ع) ميشويد، نشاني از درخت پيدا نميكنيد. اهالي ميگويند اين درخت سالهاست كه از بين رفته است. اهالی اين درخت را يكي از نمادهاي تاريخي و هويتي شميرانات ميدانند. گزارش زير روايت داستان درخت چنار امامزاده صالح(ع) است. در اين گزارش به اين نکته ميپردازيم كه درخت چنار امامزاده صالح(ع) چگونه سبز شد و چگونه از بين رفت؟
- درختهاي كهن در باورهاي اهالي
درخت چنار امامزاده صالح(ع) در يك كلام سنگ صبورمحله بود. «سيد حسين ميري» از سيمهاي برقي ميگويد كه براي روشنايي محله بر تنه درخت كوبيده بودند. او حتي به ياد ميآورد يكبار كه از درخت بالا رفته بود، برق او را گرفت و به پايين پرتابش كرد، ولي درخت همچنان آرام و صبور ميايستاد تا يك محله روشن شود. براي همين اهالي اين درخت را دوست داشتند. «عباس صالحي» در ادامه ميگويد: «از قديمالايام درختهاي كهن چنار، كهك و... در شميرانات نزد اهالي از احترام خاصي برخوردار بودند. بهعنوان مثال درخت كهكي در شميرانات بود كه اهالي شبهاي جمعه دور آن جمع ميشدند.»
بهطور قطع و يقين، قدمت درخت چنار امامزاده صالح(ع)، بيربط به قدمت امامزاده نيست. بنابراين بسياري قدمت درخت چنار را همزمان با قدمت مزار امامزاده و برخي طولانيتر از آن ميدانند. آنچه مسلم است قدمت درخت چنار به حدود 1000 سال قبل باز ميگردد؛ زماني كه تجريش بهنام تجرشت خوانده ميشد. «عباس صالحي» از اهالي قديمي شميرانات ميگويد: «زماني كه تجريش گندمزار و زمين خالي بود، درخت چنار امامزاده صالح(ع)، وجود داشت و بسياري از اهالي در زير سايه آن استراحت میکردند.» تصور ميكنم زماني را كه بازار تجريش، اين هياهو، مترو، ازدحام جمعيت و... وجود نداشته است و درخت چنار امامزاده سبز و استوار، در ميان محله تجريش ايستاده بود. زماني كه سكوت و آرامشي غريب در محله حكفرما بود. اگرهم صدايي شنيده ميشد، صداي باد بود كه ميان گندمزار ميپيچيد.
- جاي بازي بچههاي محله
چشمهايش را ميبندد. باز ميگردد به زماني كه كودكي بيش نبود. 7 يا 8 سال داشت. خوب يادش نميآيد، ولي داخل درخت چنار امامزاده را به خوبي به ياد ميآورد. درخت تنومندي كه وسطش پوك شده بود و علاوه بر پينهدوزي مشعبدالله، محل بازي كودكان محله به شمار ميرفت. «سيدحسين ميري» از قديميهاي شميرانات، 75 سال پيش را به ياد ميآورد. ميخهايی كه مش عبدالله بر تنه درخت كوبيده بود و گالشها و گيوهها را از آنها آويزان ميكرد. ميز كوچك چوبيش، 2 سكوي چوبي داخل درخت و... مش عبدالله هميشه پشت ميز مينشست و مشتريهايش روي سكوهاي چوبي قرار ميگرفتند. وقتي مش عبدالله داخل درخت نبود، بچههاي محله داخل درخت قايم باشك بازي ميكردند.» هنوز هم صداي خنده و هياهوي بچههاي محله، صداي گنجشگهايی كه بر روي درخت لانه كرده بودند، صداي آب روان چشمهاي كه از پاي درخت عبور ميكرد و به حوضي پايينتر از آن ميريخت و صداي اذان مؤذن را ميشنود.
- پناه اهالي
به يكي از قديميترين تصاوير درخت چنار امامزاده صالح(ع) كه در دوره قاجاريه تهيه شده است، نگاه ميكنم. گويا زندگي در آن تصوير جريان دارد. قامت بلند درخت، نوري كه از آسمان بر آن ميتابد و افرادی كه با لبخندي بر لب دور آن جمع شدهاند. اگر خوب دقت كنيد صداي پرندهها و چشمه آب كنار آن را هم ميشنويد. «ديالافوا» يك سياح خارجي در سفرنامهاش به ايران در سال 1881 ميلادي مينويسد: «در بقعه امامزاده در تجريش، چنار عجيب و غريبي است كه نظير آن كمتر در دنيا پيدا ميشود. قطر فوقالعاده آن را دقيقاً نميتوان با رقم معين كرد. محيط آن تقريباً به 15متر ميرسد. هر يك از شاخههاي آن مانند تنه درخت كهنسالي در بالاي بناي بقعه و اطراف آن، سر به آسمان كشيده است. اين درخت عده كثيري را در سايه خود پناه ميدهد. قهوهچي سماور و استكان و لوازم خود را در آن قرار داده، سقا هم كوزههاي آب خود را در گوشهاي از تنهاش گذاشته، مردم زير سايه آن نماز ميخوانند، مكتبدار اطفال خود را آنجا جمع كرده؛ به آنها درس ميدهد و...»
- روزي كه درخت در آتش سوخت
«حدود سال 1336 پدرم فوت كرد، درست يكسال بعد، غروب سرد زمستان بود. از داخل امامزاده صداي فرياد ميآمد. بوي سوختگي به مشام ميرسيد.» «رضا حسيني» از اهالي قديمي بازار ميگويد: «درخت امامزاده آتش گرفته بود. كسي دليل قطعي آتش گرفتن درخت را نميدانست. برخي ميگفتند داخل آن براي گرم شدن آتش روشن كردند. عدهاي ميگفتند به خاطر سيمهاي برق بوده و... ولي به خوبي به ياد دارم درخت يك شب تا صبح در آتش سوخت. مردم با سطلهاي پلاستيكي آب سعي كردند آتش را مهار كنند، ولي فردا صبح از درخت كندههاي سوخته باقي مانده بود. درخت هنوز نفس ميكشيد. بعد از آتشسوزي براي اينكه درخت از صدمات بعدي در امان باشد، داخل آن را سيمان كردند و دورش را با تسمه آهني بستند. اطراف درخت را فضاي سبزي به وجود آوردند و سرش را قطع كردند تا تنهاش باقي بماند. درخت سبز تنومند قطري حدود 6متر و ارتفاعي بيش از 50متر داشت.» اين درخت هزار سال در محله شميرانات بود. درختي كه در دورههاي مختلف پناه اهالي يك محله بود و نامش تا قريههاي دور نيز رفته بود با سري بريده، آرام و استوار در محله تجريش ايستاده بود.
- پينهدوزي مش عبدالله
درخت را به ياد ميآورد كه شاخههايش بلند بود و از هرجايي كه در سر پل تجريش ميايستاد، ميتوانست آن را ببيند. «عليرضا اصغري» از اهالي قديم شميرانات ميگويد: «بسياري از اهالي، قرارهايشان را جلو درخت امامزاده ميگذاشتند. افراد از نقاط ديگر، براي تماشاي درخت ميآمدند. قطر درخت را حدود 6متر وطولش را بيش از 50 مترتخمين ميزدند. به گفته اهالي قديم شميرانات حدود 80 سال قبل وسط درخت چنار، پوك شده بود. داخل آن پيرمرد لاغر اندام و نحيفي بهنام مش عبدالله پينهدوزي داشت. آن زمان اهالي زمستانها گالش و تابستانها گيوه به پا ميكردند. وقتي كفشهايشان پاره ميشد، براي پينه و تعمير نزد مش عبدالله ميآمدند.» درخت چنار همچنان آرام و صبور بخشي از وجود خودش را به مش عبدالله پينهدوز داده بود تا روزگارش را بگذراند. آنهايي كه آن زمان درخت را ديدهاند ميگويند بخشي از درخت خشك و بخشي ديگرش سبز بود.
- 3سال بعد از سوختن، جان داشت
درخت چنار تا دهه 60 با سري بريدهگويي در انتظار روزهاي پاياني عمر خود به سر ميبرد. «سيدمهدي يونسي» از اهالي قديمي بازار ميگويد: «حدود 3 سال طول كشيد تا درخت چنار امامزاده صالح(ع) ازبين برود. ابتدا در اطراف آن حفاريهايی انجام دادند و درخت به تدريج با وجود حفاريها خشك شد. يك شب درخت را كندند و بردند. فردا صبح وقتي اهالي فهميدند به مراجع قضايي مراجعه كردند. آنها اعتراض داشتند. همه ميگفتند درخت زنده است. چون همه ديده بودند جوانههاي سبزي از كنار تنه خشكيده آن بيرون آمده است، ولي اعتراض اهالي نتيجهاي نداشت. اكنون سالهاست از درخت چنار امامزاده صالح(ع)خبري نيست. اكنون جاي درخت چند بنا قرار دارد. ولي نام درخت چنار امامزاده صالح(ع) همچنان سبز در ياد اهالي شميرانات باقي مانده است.