اغلب ما وقتي ميخواهيم تصميم بزرگي بگيريم، معمولا از نظر احساسي به هم ميريزيم چون نميتوانيم هزينهها را درست ارزيابي كنيم. يا به جاي اينكه هزينههاي خودمان را كاهش بدهيم، به فكر آن هستيم كه هزينههاي روبهرو را افزايش دهيم. در استعفا اين اتفاق زياد ميافتد. انتقام گرفتن يكي از دغدغههاي مهم يا يكي از گزينههاي شفافي است كه معمولا زمان استعفا پيش روي ما قرار ميگيرد. الزاما نميخواهيم بگوييم انتقام نگيريد اما بايد در مورد انتقام گرفتن به يك تأكيد مهم توجه داشت. انتقام گرفتن هنر ميخواهد وگرنه يك رفتار تهاجمي و انتحاري ميشود كه هردو طرف را نابود ميكند. بايد بگذاريم زمان بگذرد و آبها از آسياب بيفتد. شايد يكي از بهترين شيوههاي انتقام اين است كه ما آنقدر خوب در محيط كار فعال باشيم كه وقتي مدتي نيستيم، نبودمان يادآوري كند كه چه چيزي را از دست دادهاند؛ اين شركت چهكسي را از دست داده است. انتقام بعضي وقتها اين است كه بعد از 4سال بياييم در شركت و روبهروي مدير بنشينيم و آنها ببينند كه چهكسي را از دست دادهاند. گاهي وقتها براي تجربه يك لحظه شيرين، به 10سال خدمت صادقانه احتياج است.
يادمان باشد كه دنياي كسب و كار خيلي كوچك است؛ همان مثال هميشگي كه كوه به كوه نميرسد اما آدم به آدم ميرسد. اما اين مثال براي دوران قبل از تكنولوژي بود، در دوران تكنولوژي آدمها خيلي سريع به هم ميرسند. فاصله ما با يكديگر در حد يك كليك است. بنابراين در استعفا بايد طوري تصميم بگيريم كه هميشه رفتارمان قابل دفاع باشد. يادمان نرود كه به هر حال نحوه استعفاي ما از كار قبلي، يكي از مهمترين شاخصهايي است كه ديگران بهعنوان نحوه استعفاي بعدي ما به آن توجه ميكنند و سعي ميكنند براساس آن پيشبيني كنند. اينكه من اينجا به شيوه مناسبي استعفا بدهم، فقط راهكاري مناسب براي حل مشكلهاي گذشته نيست بلكه ايجاد بستري است براي آينده شغلي خود من.