بعد گردن مياندازد و چشمانش را ميبندد، فقط دلش ميخواهد بخوابد. همين علاقهاش به خواب بود كه باعث شد چند روز پيش وقتي چشمانش روي هم رفت، دختر نوجواني كه گروگانش بود از مخفيگاه او فرار كرده و پليس را خبر كند. اما اين دختر چگونه و با چه انگيزهاي گرفتار آدمرباي شيشهاي شده بود.
چهارم بهمنماه دختر 17سالهاي به كلانتري 118ستارخان رفت و مدعي شد كه دو نفر او را ربوده و 6ساعت در خانه حبسش كردهاند. دختر دانشآموز در توضيح ماجرا گفت: در حال بازگشت از مدرسه بودم اما به محض اينكه از سرويس مدرسه پياده شدم و به سمت كوچه خودمان رفتم، يك خودروي 206كنار من توقف كرد و دو سرنشين آن شروع كردند به من متلك گفتن. توجهي نكردم و راهم را ادامه دادم اما يكي از آنها كه در صندلي جلو نشسته بود از ماشين پياده شد و به سمتم حمله كرد.
كوچه كاملا خلوت بود و او با چاقو تهديدم كرد و خواست كه سوار ماشين شوم. ميخواستم فرار كنم او اما اجازه نداد و به زور مرا سوار ماشين كرد. راننده كه مرد چاقي بود پايش را روي گاز گذاشت و به سمت خياباني در غرب پايتخت رفت. آنها كه انگار در حالت عادي نبودند وارد پاركينگ ساختماني شدند و بيتوجه به گريهها و التماسهايم مرا به داخل آپارتماني در طبقه دوم بردند. آنها مدام تهديدم ميكردند كه اگر سكوت نكنم با چاقو مرا ميكشند.
- فرار زيركانه
دختر دانشآموز 6ساعت گروگان مرد چاق و همدستش بود اما درست ساعت 21همان شب توانست با زيركي هرچه تمامتر از اسارتگاه فرار كند.او گفت: وقتي آنها مرا به داخل آپارتمان بردند، مرد چاق كه دوستش نيما صدايش ميزد، مقداري شيشه كشيد. بعد انگار موادش تمام شد و شروع كرد به فرياد زدن و از دوستش علي خواست تا پيش فروشنده برود و هرچه زودتر برايش شيشه بخرد.
من وحشت كرده بودم تا جايي كه دچار تب و لرز شده بودم و حتي نميتوانستم حرف بزنم. وقتي علي رفت نيما به زور مرا مورد آزار و اذيت قرار داد اما لحظاتي بعد همانجا روي زمين خوابش برد. وقتي ديدم او در حال چرت زدن است تصميم گرفتم كه فرار كنم. به سمت در رفتم اما قفل بود. خانه را جست و جو كردم تا اينكه با پيدا كردن يك پيچ گوشتي قفل در را شكستم. در آن لحظات دلهره آور ناگهان مرد چاق بيدار شد اما خوشبختانه بهخاطر اينكه سنگين وزن و خمار بود و به سختي ميتوانست حركت كند. آنجا بود كه با پاهاي برهنه فرار كردم.
- دستگيري
با اين شكايت پرونده در اختيار مأموران پايگاه دوم پليس آگاهي تهران قرار گرفت و كارآگاهان به دستور قاضي محسن مديرروستا بازپرس شعبه ششم دادسراي جنايي تهران تحقيقات خود را براي دستگيري متهمان شروع كردند. آنها با راهنمايي شاكي توانستند آدم رباي سنگينوزن را دستگير كنند و او ديروز براي انجام تحقيقات و بازجويي به دادسراي امور جنايي تهران منتقل شد.
مرد جوان به سختي خودش را روي زمين ميكشيد و مدام چرت ميزد. مأمور پليس كمكش كرد تا روي صندلي بنشيند. مرد جوان ميگفت هر وقت خمار ميشود خواب به سراغش ميآيد. مرد 41ساله كه 4سالي ميشد معتاد به شيشه شده بود فقط توانست در جلسه تحقيق تنها چند جمله بگويد. او چند دقيقهاي طول ميكشيد تا هر كدام از جملههايش را به زبان آورد و پس از آن بلافاصله گردن ميانداخت و ميخوابيد.
بعد قاضي صدايش ميزد و يكباره بهخودش ميآمد و بيدار ميشد. مرد چاق ميگفت: هر وقت شيشه ميكشم به دنياي ديگري پرواز ميكنم. انگار جهان ديگري است و ديگر خودم نيستم. از ماجراي آدم ربايي هم چيزي به خاطرم نميآيد و احتمالا تحتتأثير شيشه دست به اين اقدام زدهام.
اين مرد مدعي بود كه دليل چاقي بيش از حدش بيماري است. نيما ميگفت: وقتي مواد به من نميرسد خمار ميشوم و دلم ميخواهد جايي باشم كه فقط بخوابم. اصلا متوجه اطرافم نميشوم. به گزارش همشهري، قاضي جنايي براي اين متهم عجيب قرار قانوني صادر كرد و او براي انجام تحقيقات تكميلي در اختيار كارآگاهان قرار گرفت. هماكنون تحقيقات براي دستگيري همدست وي آغاز شده است تا ابعاد پنهان ماجرا آشكار شود.