معمولا در موضوعات مختلف شاهد يك سناريوي نسبتا مشابه هستيم كه تفاوت عمده آنها، تغيير گروهي است كه مطلب در آن بيان ميشود. به سناريوي زير كه جزو پرمخاطبترين سناريوهاست دقت كنيد.
(آرش درحاليكه دو عدد سيب بهدست دارد، وارد اتاق ميشود.)
مادر: پسرم، لطفا يك سيب هم به من بده.
(آرش قسمتي از هر دو سيب را گاز ميزند و ميخورد و مادر از او دلگير ميشود اما چيزي نميگويد فقط در ذهن خود از پسرش نااميد ميشود.)
آرش درحاليكه به سمت مادر ميرود: بفرماييد مادرم! اين سيب شيرينتر است. اين مال شما باشد.
اين سناريو آشنا نبود؟ اگر كمي فكر كنيد متوجه ميشويد كه احتمالا بازيگر نقش اول در تعداد زيادي از اين قبيل سناريوها بودهايد البته در لوكيشني متفاوت؛ در لوكيشن زندگي!
متأسفانه قضاوت كردن در مورد ديگران به سناريويي تكراري در زندگي روزمره برخي از ما تبديل شده است؛ قضاوتي كه شايد منشأ آن بدبيني و منفيبافي است و دوست و غريبه هم نميشناسد. قضاوت بيجا و عجولانه نسبت به همكار در محل كار يا فردي نسبت به همسر و دوستانش. به قول داستايوفسكي «هر پرهيزكاري گذشتهاي دارد و هر گنهكار آيندهاي! پس قضاوت نكن.» خداوند كريم نيز قرنها پيش اين مطلب را براي بهرهبرداري ما انسانها در دوازدهمين آيه از سوره مباركه حجرات آورده است: «اي كساني كه ايمان آوردهايد از بسياري از گمانها بپرهيزيد كه برخي از آنها گناه است.» آري، برخي گمانها تيري است مردافكن با چند نشان، چرا كه ميتواند باعث قضاوت نادرست، غيبت كردن، تهمت زدن و تيره و تار شدن روابط شود. براي درمان اين رذيله اخلاقي و مرض مهلك، علاوه بر مبارزهاي جانانه با نفس، بايد تلاش كرد تا بدبيني و سوءظن به خوشبيني تبديل شود. وقتش رسيده است كه پيشفرضها و نگاههاي منفي را كنار بگذاريم. نيمه پرليوان را هم ميتوان ديد.
روزي حضرت عيسي(ع) و حواريون از جايي ميگذشتند. ناگهان با سگي مواجه شدند كه مرده بود. حضرتعيسي (ع) نظر همراهانش را درباره آن سگ جويا شد. يكي گفت: بوي تعفن از اين سگ ميآيد. ديگري گفت: زودتر از اينجا بگذريم كه حداقل بيمار نشويم. حضرت عيسي(ع) فرمودند: عجب دندانهاي سفيد و زيبايي دارد!
اين يعني نگاه مثبت به مسائل پيرامون كه نتيجهاش آرامشي كمنظير در زندگي است.