همیشه باید یاد بکنیم. یاد کنیم از آدم‌هایی که بر زندگی‌مان تأثیر داشته‌اند. این آدم‌ ممکن است یکی از افراد فامیل باشد یا یک معلم یا دوست.

وقتي بزرگ‌تر مي‌شويم و دنيايمان وسيع‌تر مي‌شود، تعداد اين آدم‌ها بيش‌تر مي‌شود. شايد اگر زنده باشند به آن‌ها سر بزنيم و از آن‌ها سراغي بگيريم و اگر پيشمان نباشند فقط يادشان كنيم.

امروز مي‌خواهيم يادي كنيم از كسي كه تا هفته‌ي پيش زنده بود و در هواي ما نفس مي‌كشيد، ولي امروز ديگر نيست. ياد كنيم از مردي كه عمرش را گذاشت براي پربار‌كردن زبان و ادبيات فارسي. چهره‌ي مهربانش گواه روح ظريف و عميقش است. مگر نه؟

ياد ابوالحسن نجفي هميشه با ما خواهد بود. كسي كه از ميان كتاب‌هايش نوجوانان هم سهمي دارند. «شازده‌كوچولو» همين سهم كوچولوي بچه‌ها از اين زندگي شيرين و پر فايده است.

 

 

البته نوجوان‌هاي كتاب‌خوان با كتاب‌هاي ديگرش هم آشنايند. با ترجمه‌هايي كه بي‌نظير و دقيق و روان هستند. با «خانواده‌ي تيبو»، با «وعده‌گاه شير بلفور»، با «بچه‌هاي كوچك اين قرن».

اما كارهاي خوب نجفي محدود به ترجمه نبود. كتاب‌هاي او در زمينه‌ي ادبيات فارسي كم نيستند. «غلط ننويسيم» يكي از كارهاي مهم او در ريشه‌يابي كلمه‌ها و نحوه‌ي استفاده‌ي آن‌ها در زبان فارسي است.

«فرهنگ فارسي عاميانه» هم از كتاب‌هاي مرجع است براي كساني كه مي‌خواهند با فرهنگ و اصطلاحات كوچه و بازار آشنا شوند.

حالا او پس از 86 سال زندگي، حرف‌هايش را زده و يادگارهايش را به جا گذاشته. چند روزي است صندلي او در فرهنگستان زبان و ادبيات فارسي خالي است.

همكارانش لبخند مهربانش را به چشم نمي‌بينند، ولي خاطراتش را مرور مي‌كنند و مي‌گويند يادش به خير!