اما 3 علت عمده و اصلي دارد؛ نخست باورهاي ديني و اعتقادات اسلامي مردم ايـران، دوم وحدت مردم و مبارزات سـياسي آنها و سوم رهبري قاطع و بينظير امامخميني(ره). اين 3عامل پس از آنكه در كنار يكديگر قرار گرفتند و يك مثلث را تشكيل دادند، به نيروي قدرتمندي تبديل شدند كه رژيم پهلوي را سرنگون ساخت. بررسي جنبههاي متفاوت ايـن 3عامل، ماهيت واقعي و عناصر تشكيلدهنده جنبش اسلامي مردم ايران را روشن خواهد ساخت.
از ميان 3 عامل فوق، رهبري امامخميني(ره)نقش فوقالعادهاي در به ثمر رسيدن مبارزات مردم مسلمان ايران، عليه دستگاه پهلوي ايـفا كـرد. دوران تبعيد امام در تركيه، عراق و فرانسه و ورود ايشان در ۱۲ بهمن به ايران براي انقلاب سرنوشتساز بود و در اين برهه زماني، امام(ره) شيوه مبارزه سياسي شيعي را به نمايش گذاشتند.
در تمام اسـناد و مـدارك دوران حبس و تبعيد امام، سترگي روحيه، بزرگمنشي و بيتوجهي امام به رنجهايي كه در مسير نهضت و قيام الهي خـويش مـتحمل شـده، كاملا هويداست. در ادبيات امام، كمترين گلايهاي از شرايط پديد آمده براي شخص ايشان بـه چـشم نـميخورد بلكه برعكس، همواره بر خوبي اوضاع و رضايتمندي خويش از شرايط پديد آمده، تأكيد ميورزد. در نامهاي، امام در تبعيد به فـرزندش حـاج مـصطفي مينويسد: «از جهت من به هيچوجه نگران نباشيد. هم حالم خوب است و هم جايم.»
نكته مهم ديـگري كـه ناشي از آرامش عميق روحي امام است، شكرگزاري در همه حال و تكليفگرايي و رضايتمندي نسبت بـه تـقدير الهـي است.مانند اين نامه امام به حاج مصطفي كه «...از قم وارد آنكارا شدم. لله الشكر حالم خـوب اسـت. شماها نگران نباشيد. آنچه از طرف خداوند تعالي مقدر شده، جميل است.»
و او در رعايت حقوق نزديكان در اوج است كه خطاب به حاجمصطفي مينويسد: «نور چشم محترم... اگر شما رضايت من و خـداي تـوانا را مـيخواهيد، بايد با تمام بستگان خصوصا مادر، خصوصا مادر، خصوصا مادر، مهرباني و خوش رفتاري كنيد و رضاي آنها را بهدست بياوريد.»
در عراق به ديدار همه طلاب نجف ميرود؛ چه پايين شهر چه بالاي شهر. مليت در رفتار مهربانانه او تأثير نميگذارد. چه از افغانستان باشي چه از هند، چه از پاكستان و چه از ايران؛ سيدروحالله همان سيدروحالله است.
بعد از عراق هم درمييابد اگر به فرانسه برود نداي اسلام را جهانيان بهتر ميشنوند؛پس به آنجا سفر ميكند.آري هدفش فقط اسلام است و بس كه نداي ظلمستيزي و عزت مؤمنان را همه بايد بفهمند.
و چه زيبا كه او در تمام اين دوران مبارزه هيچگاه كار علمي را متوقف نميكند، گويا او ميخواهد حديث« العلم سلطان» را به همه بفهماند كه هر كه پيروزي ميخواهد بايد عالم باشد كه كار بدون علم جز وبال نيست. نگارش دو كتاب« تحريرالوسيله» و «ولايتفقيه» گوشهاي از كار علمي ايشان است. درس خارج «ولايتفقيه» امام چنان بود كه حوزهها تا به حال در خود چنين درسي نديده بودند. آنچنان كه شهيد آيتالله محمدباقر صدر كه اعجوبهاي بود بيبديل در اين درس، اشك شوق ميريزد.