«ميكائيل آلوارز» اهل «سويجا» در اسپانيا، يكي از اين آدمهاست. او نويسنده كتاب زندگي امام رضا(ع) است و براي ترويج تشيع در اين كشور تلاش ميكند. او و دوستان مسلمانش، حسينيهاي به نام امامرضا(ع) در اين كشور راهاندازي كردهاند و جوانان را به اسلام، دين مهرباني دعوت ميكنند. آلوارز چندي پيش به زيارت امام رضا(ع) آمد و همين حضور، بهانهاي براي گفتوگوي ما با او شد. با اين مسلمان مروج آيين مهرباني در اروپا، چند كلامي گفتيم و شنيديم.
- چه شد كه مسلمان شديد، مگر در خانوادهاي مسيحي زندگي نميكرديد؟
همينطور است، خانواده من مسيحي و كاتوليك هستند اما در 14سالگي بهخاطر جريانات سياسي كشور وارد فعاليتهاي سياسي در مدرسه شدم. بهخاطر ارتباطات و سابقهاي كه از اسلام در اسپانيا وجود داشت و نيز سابقه تمدني آن، به اين دين علاقهمند شدم. 19ساله بودم كه به اسلام پيوستم.
- خانواده مخالفتي نداشتند؟
نه هيچ مخالفتي.
- يعني انتخاب دين آزاد است؟
بله، آنجا كسي نميتواند تو را مجبور به پذيرش عقيدهاي بكند البته برخي اقوام، بهخاطر مسائل خانوادگي از من خوششان نميآيد ولي از نظر قانوني، انتخاب دين آزاد است و تغيير آن هيچ مشكلي ندارد. البته برخي خانوادهها هستند كه رابطه با فرزندشان را قطع ميكنند ولي من با خانوادهام چنين مشكلي نداشتم.
- چند خواهر و برادر داريد؟
فقط يك خواهر دارم كه مسيحي است.
- همسرتان مسلمان بود يا شد؟
همسرم مسلمان بود. من با يك زن مراكشي ازدواج كردم. نامش «فاطمه بالوافي» است. الان 3 تا پسر داريم و خيلي خوشبختيم.
- اولين باري كه جلوي پدر و مادرتان نماز خوانديد را به ياد داريد؟
دقيقا به ياد ندارم چه زماني بود اما خانوادهام با اين موضوع مشكلي نداشتند؛ يعني برايشان عجيب نبود كه من به آداب و احكام اسلام پايبند هستم و انجامشان ميدهم.
- در محل كارتان چطور؟ آنجا با مشكلي مواجه نشديد؟
نه، آنجا از نظر قانوني نميتوانند بهخاطر تغيير دين، شما را از كار منع كنند. يك چيز قانون است يك چيز واقعيت. مثلا با زنان محجبه قانونا نبايد برخورد كنند اما در واقعيت برخورد خوبي ندارند. اگر مهارت كاري خوبي داشته باشيد نميتوانند بهخاطر دين، تو را از كار بيكار كنند. ممكن است برخي درمحل كار بهخاطر عقايدم مرا اذيت ميكردند ولي اين به روابط انساني برميگردد. در كارهاي دولتي چنين كاري نميكنند اما در بخش خصوصي، سليقهاي است.
- بيشتر مشكلات و اختلافتان درباره مسائل اعتقادي با چه كساني است؟
گاهي سر بحثهايي كه با وهابيون داريم مشكل ايجاد ميشود اما با مسيحيان مشكل و درگيري نداريم. با مسيحيها راحتتر ميشود گفتوگو كرد البته به اين شرط كه تندرو نباشند.
- همسرتان شيعه است؟
همسرم سني بود اما به بركت معرفت اهلبيت(ع) كاملا منقلب شد و به شيعه گرويد. من 30سال پيش كه مسلمان شدم، بيشترين تأثيري كه گرفتم از انقلاب امامخميني(ره) بود. نميتوانم بگويم شيعه هستم يا سني، اسلام را 2 بخش نميدانم بلكه يك دين واحد است. همسرم از زمان تولدش سني بود اما وقتي به اسپانيا آمد ديگر نه سني بود و نه شيعه چون كتابهاي تشيع را مطالعه ميكرد و تأكيد دارد كه مسلمانم و ديگر نميگويد كه سني هستم. البته بار اولي كه به زيارت حرم حضرت معصومه(س) مشرف شد، رسما اعلام كرد كه شيعه هستم.
- خانواده همسرتان مخالفتي با ازدواج شما نداشتند؟
وقتي متوجه شدند كه مسلمان هستم خيلي خوشحال شدند. پدر خانمام به دخترش گفت كه انتخاب تو درست است و حمايتات ميكنيم. مرجع منابع اسلامي آشنايان و اطرافيان خانواده همسرم، ما هستيم. هرچه درباره اسلام ميخواهند بدانند از ما ميپرسند و راهنمايي ميگيرند.
- همسرتان به مشهد آمده است؟
بله 2بار. نخستين بار خودش تنها آمد و براي بار دوم هم با من.
- چه تجربهاي از اين سفرها داشته؟
او براي كنگره بانوان اسلامي دعوت شده بود و از زماني كه آمد عشق و ارادت به حضرت رضا(ع) در وجودش آغاز شد. قبل از اينكه به مشهد بيايد زنان اسپانيايي زبان مسلمان در قم جمع شده بودند كه آنجا با حضرت معصومه(س) بيشتر آشنا شد. دفعه اول كه تجربه تشرف به حرم حضرت معصومه(س) را داشت ميگفت حالم دگرگون شده و طي يك هفتهاي كه در حرم حضرت معصومه(س) بود، رابطهاش را از دنياي مادي قطع كرد. وقتي هم به حرم امام رضا(ع) ميآيد انقلاب دروني در او شكل ميگيرد. مردم مراكش سني هستند، همسرم آنقدر در حرم امام رضا(ع) منقلب شده كه ذكر و فكر هميشهاش اينجاست. اين دفعه من تنها آمدم و همسرم آرزوي آمدن به حرم را داشت. البته گزارش لحظه به لحظه از تشرفم به حرم امام رضا(ع) را به او ميدهم. او هم با من دارد زيارت ميكند.
- وقتي كتاب زندگي امام رضا(ع) را نوشتند كدام خصوصيات حضرت برايتان بيشتر مشهود و جالب توجه بود؟
غربت امام رضا(ع) و اينكه از وطن خودشان دور افتاده بودند. براي همين نام امام رضا(ع) را براي حسينيه خودمان در اسپانيا انتخاب كرديم. من در وطن خودم دارم زندگي ميكنم ولي مردم گويي به يك غريبه نگاه ميكنند چون مسلمان هستم. البته شخصيت علمي و فرهنگي امام رضا(ع) كه در زمان خودشان باب گفتوگو را به جاي درگيريهاي قومي و خونريزي باز كردند برايم بسيار بااهميت بود. مسئلهاي كه دنياي امروز به آن نيازمند است بهويژه جامعه بسته ما كه اجازه گفتوگوي اديان را نميدهد. اين بخش از شخصيت حضرت براي من بسيار جالب و جذاب بوده و هست.
- بهعنوان سفير رضوي، چه پيامي از امام رضا(ع) را به مردم اسپانيا ميرسانيد؟
مسلمانان در اسپانيا اقليتي محض هستند و داخل مسلمانان، شيعيان اقليت بسيار مظلومتر. در موج اسلام هراسي دنيا، وهابيت به ماجراي شيعه هراسي دامن ميزند. اين بر افكار مردم اسپانيا اثرگذار بوده و كار تبليغي ما را در منگنه قرار داده و ميدهد. آنها در مقابل هر گفتوگوي منطقي و استدلالي واكنش بدي نشان ميدهند شايد گفتوگو كردن در عمل دشوار باشد اما وظيفه ما اين است كه پيام گفتوگوي منطقي حضرترضا(ع) را به مردم خودمان برسانيم. نميتوانيم آينده را پيشبيني كنيم و تضمين دهيم كه چه ميشود و چه نميشوداما تلاش خودمان را براي ترويج زبان گفتوگوي منطقي اديان براساس سيره رضوي ميكنيم. امروز اديان با هم درگير هستند و ميز مناظرهاي نيست. چيزي كه در برخي كشورهاي اسلامي ديده ميشود سابقه فاطمي و شيعي است كه مردم آن سابقه را براي خودشان نگه داشتهاند حتي در رفتارشان آداب شيعيان را رعايت ميكنند، يكي از اين آداب، انتخاب اسم فرزندان پيامبر براي فرزندانشان است.
- پس از سالها خدمت به آستان رضوي، از امام رضا(ع) خواستهاي هم داشتهايد؟
از ماديات چيزي نميخواهم اگرچه مادياتي هم نداريم ولي آنچه من و همسرم را نگران ميكند، تربيت فرزندانم است كه در آن جامعه ناسالم چطور فرزندانم را سالم پرورش دهم. درخواست من از حضرت اين است كه راه درست را نشانم دهد تا در مسير اسلام حركت كنيم.
- كجاي حرم را بيشتر دوست داريد؟
حرم مطهر صحنها و رواقهاي مختلفي دارد كه نميشناسم، حرم خيلي بزرگ است. دوبار حرم را در شب زيارت كردم ولي صحن انقلاب و سقاخانه را ميشناسم. يك شب تنها رفتم و در حرم گمشدم. گوشهاي را پيدا كردم و تمام شب را غرق تنهايي خودم شد. بهترين شب زندگيام بود.
- از مجاوران امام رضا(ع) هم برايمان بگوييد، كدام خصوصيت مشهديها بيشتر برايتان جالب توجه بود؟
من برخورد زيادي با مردم مشهد نداشتم اما يكي از نكاتي كه برايم جالب توجه بود اينكه در تصميمگيريهايشان چندان ثباتي نيست مثلا در سفارت براي پاسپورتم كمي دچار مشكل شدم بهخاطر بينظمي كه وجود داشت. وقتي كه جلوي ضريح، مردم اينقدر شلوغ ميكنند من زجر ميكشم. بهنظرم اين شكل از زيارت بياحترامي به امام رضا(ع) است. بايد به حقوق هم احترام بگذارند و اينطور با ايجاد ازدحام يكديگر را اذيت نكنند. در بين ايرانيها خصوصيت خوبي هست كه طبقاتي برخورد نميكنند و خودشان را چندان بالاتر از ديگران نميگيرند درحاليكه مسلمانان برخي كشورها، خيلي طبقاتي برخورد ميكنند. اين احترام را در بين شيعيان بيشتر ديدم. ايرانيها و لبنانيها، اينطور هستند اما در بعضي كشورها وقتي بهعنوان مهاجر وارد كشورشان ميشويد چون خودشان را مسلمان اصيل ميدانند نگاه از بالا به پايين دارند. فكر ميكنند كه ما از شما بيشتر اسلام را ميفهميم پس بالاتريم، خودشان را صاحب دين اسلام ميدانند.
- ميدانيد ميكائيل، نام يك فرشته است؛ فرشته روزي رسان به مردم. بهمعناي اسمتان فكر كردهايد؟
تا بهحال بهمعناي اسمام فكر نكردم اما اميدوارم روزيرسان فكري باشم و بتوانم معارف رضوي را بين مردم ترويج كنم.
- تابهحال چنين چيزي نديده بودم!
آلوارز مدتي مهمان مشهديها بود و آنچه شنيدنش براي ما جالب توجه، اينكه آيا اتفاقي در ايران برايش رخ داده كه حيرتش را برانگيزد؟ اين مهمان سرزمين خوش آب و رنگ جنوب غربي اروپا تعريف ميكند: در سفري كه چند سال پيش به ايران داشتم با دوستانم از تهران به قم ميرفتيم بين راه ايستاديم كه به دستشويي برويم. چيزي ديدم كه هيچوقت در زندگيام نديده بودم. دستشويي خيلي كثيف بود و اصلا فكر نميكردم كه اينجا قابل استفاده است. او ادامه ميدهد: نميتوانستم باور كنم يك مسلمان ميتواند اينطور باشد درحاليكه پاكيزگي نشاندهنده ايمان يك مسلمان است. البته قبول دارم كه دستشويي بين راه و در جاده بود و اين اتفاق مربوط به چند سال پيش ميشود اما آنقدر بهنظرم زننده آمد كه هنوز در خاطرم مانده است.
- بالاخره گاوبازي به دردم خورد
از اتفاقات بهياد ماندني اين مهمان اسپانيايي از ايران به قصه پرغصه ترافيك و معضل فرهنگ بد رانندگي ايرانيان مربوط ميشود. او ميگويد: وقتي با همسرم ميخواهيم از خيابان عبور كنيم، معضلي است. اينطور نيست كه خودروها براي عابران پياده بايستند تا آنان عبور كنند. اين شما هستيد كه بايد بايستيد و صبر كنيد تا ماشين نيايد. او با خنده اضافه ميكند: البته من و همسرم چند باري كه به ايران سفر كرديم ياد گرفتيم كه مثل ايرانيها با چه مهارتي از لابهلاي خودروها عبور كنيم، الان خود من بهتر از ايرانيها اين كار را انجام ميدهم!
آلوارز آدم طنازي است و طعنههايش را با لبخند ميگويد اينكه در اسپانيا مسابقات گاوبازي برگزار ميشود و گاوبازها طوري حركت ميكنند كه شاخ گاو به آنها نخورد، او و همسرش هم در خيابانهاي شلوغ مشهد و تهران ياد گرفتهاند كه چطور از عرض خيابان عبور كنند كه خودروها به آنها برخورد نكند. ميكائيل با خنده ميگويد: اين از بخت مردم اسپانياست كه روش جاخاليدادن را ميدانند و اينجا در برابر ماشينها به دردشان ميخورد.
حدود 15سال پيش براي نخستين بار مسافر ايران بود به مقصد تهران. به ياد دارد آن زمان بعضي خيابانهاي پايتخت، خطكشي خوبي نداشت و خودروها لابهلاي هم ميلوليدند. او ميگويد: برايم خيلي عجيب بود كه چطور تصادف نميكنند. راستش را بخواهيد اگر قرار باشد در خيابانهاي مشهد يا تهران به شيوهاي كه در اسپانيا رانندگي ميكنم، برانم چنان ترافيكي راه مياندازم كه صداي اعتراض بقيه رانندگان درميآيد.