اين الگوها، مسير رشد و پيشرفت را براي آنها كند و گاهي متوقف مي‌كند. در قسمت اول به 3 الگوي نادرست رفتاري اشاره شد: «ترسوها، غيرهمدل‌ها، شايعه‌پردازان».
اهل عذرخواهي: هيچ‌وقت صحبت‌ها و جلسات خود را با عذرخواهي شروع نكنيد. مگر اينكه واقعا تخطي كرده باشيد. اگر اسلايدهايي را آماده كرده‌ايد و به‌نظر خودتان اسلايدهاي خوبي هستند، منطقي نيست كه در شروع ارائه بگوييد: «از اينكه اسلايدها خيلي حرفه‌اي نيستند، عذر مي‌خواهم...». با همين يك جمله، مخاطب روي ايرادهاي اسلايد شما متمركز خواهد شد. قبل از شروع يك گفت‌وگو، اعتبار خود را از بين نبريد.
بازندگان: مهم نيست در كدام مرحله از كار و زندگي باشيد. مهم نيست كه آخرين موفقيتي كه به‌دست آورده‌ايد چه بوده است. هميشه كسي هست كه مطمئن باشد، موقعيت فعلي شما به‌خاطر پدر شماست، موفقيت شما در دانشگاه به‌خاطر ساده بودن كنكور آن سال بوده است، آنها هزار دليل نامربوط دارند تا به شما- و در واقع به‌خودشان- ثابت كنند كه موفقيت شما به‌خاطر تلاش‌هايتان نبوده است. اينگونه افراد، عموماً بازندگاني هستند كه با ساختن توجيه‌هاي غيرمنطقي براي موفقيت‌هاي بقيه، توجيهي منطقي براي شكست خود جست‌وجو مي‌كنند. نسل اين افراد هرگز منقرض نمي‌شود اما شايد بتوانيد تا حد امكان از آنها فاصله بگيريد.
گروه‌انديشان: يك گروه را شكل داده‌اند و از نظرات يكديگر حمايت مي‌كنند. همان كساني هستند كه باعث مي‌شوند تكنولوژي‌هاي كارخانه، به روز نشوند يا دستورالعمل‌هاي قديمي باقي بمانند و اصلاح نشوند. اعضاي جديد يا به سازمان وارد نشوند و يا اگر وارد شدند، ايزوله شوند و در قرنطينه قرار بگيرند. همان‌هايي كه هميشه هزار داستان آماده دارند كه چرا برنامه‌هاي تغيير و تحول قرار است شكست بخورد! پيدا كردن و تشخيص اين افراد كار سختي نيست. حتي اگر همين امروز به شركت وارد شده باشيد آنها به‌صورت گروهي با هم مي‌نشينند و مراقب هستند كه هيچ اتفاق جديدي در روند تكراري زندگي سازماني آنها روي ندهد. در مواجهه با اين افراد، 2 گزينه پيش رو داريد: مي‌توانيد به جنگ آنها برويد كه اين خطر وجود دارد كه به مشكلات و ضعف‌هاي مختلف متهم شويد، كار خود را از دست بدهيد، خسته شويد و در اجراي برنامه‌هاي خود شكست بخوريد. يا مي‌توانيد با آنها همراه شويد كه در اين صورت روزهاي به ظاهر ساده و لذت‌بخشي خواهيد داشت اما به نيروي كار فرسوده و ناتواني تبديل خواهيد شد كه نه تنها هيچ سازمان ديگري هرگز علاقه‌اي به جذب و به كار‌گيري شما نخواهد داشت بلكه به زودي خودتان هم از خودتان متنفر مي‌شويد.