مثلا شلوغ بودن خيابانها كه سالهاست در تهران به پديدهاي عادي تبديل شده، ولي همين پديده بهظاهر عادي، همچنان تأثيرات مخرب خود را بر روح و روان شهروندان ميگذارد. فرقي هم نميكند كه شما در حين رانندگي باشيد، با اتوبوس تردد كنيد يا حتي پياده مسيرتان را طي كنيد. ترافيك و سروصداي ماشينها تصوير و صوت ناخوشايندي را رقم ميزنند كه خواهناخواه روي رفتار ساكنان اين شهر خاكستري اثر ميگذارد.
عادت بدي ميان ما رواج يافته كه براساساش همه مشكلات را بر گردن ديگران مياندازيم. درمورد هر معضل و مشكلي كه پيش ميآيد معمولا فهرستي از مقصران داريم كه همه تقصيرها برعهده آنهاست و خودمان هم كاملا غيرمقصر و بيگناه هستيم. درحاليكه خيلي وقتها اين خودمان هستيم كه به خودمان رحم نميكنيم. مثلا ميگوييم براي كاهش آلودگي بايد كمتر از خودروي شخصي استفاده كنيم، ولي خب ما كه هميشه كارمان واجب است و بايد براي انجام هركاري اتومبيلمان را به خيابان بياوريم و اين ديگران هستند كه بايد رعايت كنند.
حواسمان نيست كه مسئوليت اجتماعي از دل مسئوليتهاي فردي بيرون ميآيد. نكته ديگر اينكه عادت كردهايم هرمعضلي كه پيش ميآيد پاي نهادها و سازمانها را وسط بكشيم. مثلا در حوزه محيط زيست همه دستگاههاي ذيربط اهمال ميكنند جز شهروندان. يعني برخي از ماها درمورد هر مشكلي بايد به ضعف ساختاري و اهمال مديريتي اشاره كنيم.
گويي همه ما بيتقصير هستيم و صرفا اين مديريت است كه ايراد دارد. در همين مورد ملموس آلودگي هوا، نگاه كنيم و ببينيم خود ما بهعنوان شهروند چقدر رعايت مسئله را ميكنيم، چقدر در موارد غيرضروري خودروي شخصيمان را بيرون نميآوريم، چقدر به معاينه فني خودرويمان اهميت ميدهيم و برايمان اهميت دارد كه هوا را از اين آلودهتر نكنيم. بهعنوان شهروند به اين نكات بايد جديتر فكر كنيم.
- نويسنده و كارگردان سينما