نقشه كارآمدي داشت و كمدهاي بزرگ و پنجرههاي بهاندازه. چيدن فضاهاي زندگي در يك آپارتمان كوچك 70-65متري، كار آساني نيست. يك خطاي كوچك ميتواند فضاها را ناقص كند يا به كل از كار بيندازد. يك راهروي طويل يا سرويس بهداشتي بزرگتر يا كوچكتر از معمول تمام طرح را تحتالشعاع قرار ميدهد.
تنها ايراد خانه منظره روبهروي پنجرهها بود. ديواري سفيد از سيمان و پنجرههاي همسايه روبهرويي. هر 3 پنجره خانه از نورگير مركزي بزرگي نور ميگرفت كه اسم حياط را به زور بهخودش چسبانده بود. قرار بود در اين بهاصطلاح حياط، فضاي سبز كار كنند. اما سالهاي سال زمان ميخواست تا درختي در اين حفره برويد و خودش را به ارتفاع 30متري و اين پنجرهها برساند. تا آن وقت، براي غروبهاي تنهايي نه سايه برگهاي روي ديوار ميماند كه بشود تماشا كرد، نه ديدن رهگذري كه از كوچه عبور ميكند و نه صداي پرندههايي كه صبح را با جيكجيكشان شلوغ ميكنند. تا آن موقع فقط يك سفيدي بيپايان بود كه ميخواست آرام رنگ خاكستري شهر را بهخودش بگيرد.
فروشنده گفت: «خانه رويايي، ساكت و آرام.» راست ميگفت. خانه ساكت بود. سكوتي كه براي شهر بزرگ عجيب بهنظر ميرسيد؛ سكوتي كه با پشت كردن به خيابان نصيب خانه شده بود و بهايش انزوايي بود رو به پنجرههاي همسايه؛ ندانستن اينكه بيرون از اين چهارديواري چه ميگذرد و شهر چه خوابي برايمان ديده است.
اگر به جاي حياطي كه در عمق ساختمان جا خوش كرده بود، فضاهايي در طبقات اضافه ميشد و اگر كسي به آدمهاي پشت پنجره فكر ميكرد، شايد چيزي عوض ميشد. شايد آن سهم اندكي كه از ابر و درخت و پرنده براي آدمهاي شهر بزرگ مانده، سايه برگي را هم نصيب ساكنان آن خانه ميكرد؛ اگر فقط كسي يادش ميماند آدمها همانقدر كه به نور احتياج دارند، به سايه هم محتاجند؛ همانقدر كه سكوت ميخواهند، به صدا هم نياز دارند. در اين خانه ساكت و آرام و خوشنقشه كه با سفيدي بيپايان ديوارهاي سيماني احاطه شده بود، زندگي تمام رنگهايش را گم كرده بود.