آزاده نجفیان: حتماً شما هم درباره‌ی پیچیدگی ماشین‌ها شنیده‌اید. همه‌ی چرخ‌ها، چرخ‌دنده‌ها، سیلندرها و... با هم کار می‌کنند، هم‌دیگر را حمایت می‌کنند و همه‌ی این جزئیات کوچک با هم اثری کلی تولید می‌کنند؛ آن‌قدر هماهنگ که خیلی وقت‌ها ممکن است قطعات کوچک را فراموش کنیم.

جنگ هم مثل ماشین عمل می‌کند؛ هزاران قطعه با هم حرکت می‌کنند و پیش می‌روند تا اثری کلی ایجاد کنند. گاهی لازم است یکی‌یکی اجزای این ماشین بزرگ را باز کرد و نگاهی داخل آن انداخت، شاید بشود فهمید اوضاع از چه قرار است. این دقیقاً کاری است که «کورت وُنه‌گات» در سلاخ‌خانه‌ی شماره‌ی پنج می‌کند.

«بیلی پیل‌گریم» مرد جوانی است که در سال‌های پایانی جنگ‌جهانی دوم به‌عنوان دستیار کشیش از سوی ارتش آمریکا به اروپا اعزام می‌شود.

بیلی، چیزی از جنگ و اسلحه و کشتن نمی‌داند، اما حالا درست وسط معرکه گیر افتاده است. او اسیر می‌شود، آزادش می‌کنند و بالأخره به خانه برمی‌گردد. اما یک سرباز با خودش چه سوغاتی‌ای از جنگ می‌‌آورد؟

 

  • نويسنده‌اي با مدال شجاعت

«کورت ونه‌گات جونیور» در سال 1922 در شهر «ایندیاناپولیس» آمریکا به دنیا آمد. کورتِ نوجوان، بسیار به نوشتن علاقه‌مند بود و در مدرسه، سردبیری مجله‌اي را به‌عهده داشت.

دوست داشت در دانشگاه انسان‌شناسی بخواند یا دست‌کم مثل پدرش معمار بشود، اما به اصرار خانواده رشته‌ی بیوشیمی را در دانشگاه کرنل انتخاب کرد تا آینده‌ی شغلی روشن‌تری داشته باشد.

اما کورت حتی در آزمایشگاه هم ادبیات را فراموش نکرد و روزنامه‌ی دانشگاه کرنل را راه انداخت و خیلی زود به سردبیری آن انتخاب شد. پیش از این‌که درسش را در دانشگاه تمام کند، با حمله‌ی ژاپنی‌ها به پرل هاربر، آمریکا رسماً وارد جنگ‌جهانی دوم شد.

کورت دانشگاه را نیمه‌کاره رها کرد و به ارتش پیوست. در سال 1944 به آلمان اعزام شد و از بخت بدش، به همراه 50 سرباز آمریکایی دیگر به اسارت آلمانی‌ها درآمد و به شهر «دِرِسدِن» منتقل شد.

 

 

بعد از پایان جنگ و برگشتن به آمریکا، به‌خاطر خدمت شجاعانه در جنگ مدال گرفت. اما بلافاصله از ارتش استعفا داد و به زادگاهش برگشت.

حالا جواني 22 ساله بود. کورت با هم‌کلاسی دوران نوجوانی‌اش ازدواج کرد و مشغول تحصیل شبانه‌‌ در رشته‌ی انسان‌شناسی و کار در یکی از روزنامه‌های شیکاگو شد. اما این‌بار هم، چون مقاله‌ای که نوشته بود با مخالفت شدید استادانش روبه‌رو شد، درس‌خواندن را نیمه‌کاره رها کرد و به‌عنوان تبلیغات‌چی در شرکت «جنرال‌الکتریک» استخدام شد.

کورت حتی در این روزهای سخت هم نوشتن را کنار نگذاشت. با چاپ‌كردن چند نمایش‌نامه و مقاله و داستان در مجلات و روزنامه‌ها، به پیشنهاد یکی از دوستانش از جنرال‌الکتریک استعفا داد و نویسنده‌ای تمام‌وقت شد.

با انتشار اولین رمانش با نام پیانوی خودکار، ونه‌گات به شهرت رسید و کم‌کم به نویسنده‌ای صاحب‌سبک تبدیل شد که برای سخنرانی و تدریس به دانشگاه‌های سرتاسر آمریکا دعوت می‌شد و کتاب‌هایش در فهرست پرفروش‌ترین آثار سال قرار گرفتند.

او در طول 50 سال نویسندگی، 15 رمان، سه مجموعه‌ي داستان‌کوتاه، پنج نمایش‌نامه و تعداد زیادی مقاله و آثار داستانی منتشر کرده است. «گهواره‌ی گربه»، «زمان‌لرزه» و «مرد بی‌وطن» ازجمله کارهای موفق و پرفروش او هستند. ونه‌گات، سال 2007 ميلادي در 85‌سالگی از دنیا رفت.

 

 

  • قهرمان ضدجنگ

ونه‌گات برای نوشتن «سلاخ‌خانه‌ی شماره‌ی پنج» از اتفاقاتی که در زمان جنگ برای خودش رخ داده بود الهام گرفته است. هنگام اسارت، آلمانی‌ها آن‌ها را در یک سلاخ‌خانه نگه می‌داشتند و هر‌روز مجبور بودند در کارخانه‌ای کار کنند که شربت مالت تولید می‌کرد.

تا این‌که در سال 1945 آمریکا شهر درسدن را بمباران كرد. کورت و همراهانش به یک سردخانه‌ی گوشت (سه طبقه زیر زمین)، پناه بردند و به اين ترتيب از بمباران جان سالم به در ‌بردند. اما بعد از پایان بمباران، وقتی روی زمین بر‌گشتند، ديدند كه شهر با خاک یکسان شده است.
 آلمانی‌ها آن‌ها را واداشتند جسد کشته‌شدگان را از زیر خرابه‌ها بیرون بکشند. مدتی بعد از پیش‌روی متفقین در خاک آلمان، اسیران آمریکایی به حال خود رها شدند.

 

 

کورت به زحمت خودش را به اردوگاه زندانیان آزاد‌شده در فرانسه ‌رساند و به آمریکا برگردانده شد. او تا سال‌ها توان نوشتن درباره‌ی چیزهایی که از نزدیک دیده بود،‌ نداشت.

تا این‌که در سال 1967 کمک‌هزینه‌ای برای تحقیق درباره‌ی آلمان دریافت كرد. ونه‌گات به اروپا بازگشت و از درسدن بازدید و درباره‌ی آن تحقیق كرد.

با دیدن دوباره‌ی شهر باشکوهی که با گذشت بیش از یک دهه از جنگ هنوز ویرانه بود و آمار کشتگانی که بیش از ده‌ها‌هزار نفر تخمین زده شده، این‌بار تصمیم گرفت بنويسد و سلاخ‌خانه‌ی شماره‌ی پنج زاده شد.

این کتاب خیلی زود به فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های سال راه یافت و شهرت ونه‌گات را نه تنها به عنوان نویسنده، بلکه به‌عنوان قهرمان ضدجنگ در آمریکا به اوج خود رساند.

 

 

  • جنگ با فضايي‌ها

ونه‌گات از منتقدان جدی اجتماعی بود. طنز و فانتزی، دو عنصر اساسی در داستان‌های ونه‌گات هستند. او با استفاده از طنزی ساده و شفاف، واقعیت را به آشکارترین شکل ممکن، اما آرام و کم‌خطر، در اختیار خواننده قرار داد.

استفاده‌ی او از عناصر فانتزی که گاهی داستان‌هایش را به مرز داستان‌های علمی‌تخیلی نزدیک كرد، مسخره‌بودن دنیایی را به‌نمایش ‌گذاشت که خواننده فکر‌کند بسیار جدی و واقعی است.

ونه‌گات در سلاخ‌خانه‌ی شماره‌ی پنج، مرزهای طبیعی زمان را شكست، از دو راوی برای روایت داستانش استفاده كرد و به آدم‌فضایی‌ها نقشی تعیین‌کننده در تغییر سرنوشت بشر داد.

همه به ‌خاطر اين‌كه پوچ بودن دنیایی را به خواننده نشان دهد که اسم آن را «دنیای واقعی» گذاشته‌ایم و مخاطب را به فکر‌کردن وادار کند.