بر اين اساس، كسي كه با استدلال و انتخاب شخصي، استفاده از خودروهاي توليد داخل را براي حمايت از توليد و دوري از تجمل انتخاب ميكند، عجيب خواهد بود اگر در انتخاب گوشي تلفن همراه، بهدنبال به روزترين و گرانترين نمونه بازار باشد. اين مثالها را ميتوان بيشمار و در زمينههاي مختلف مطرح كرد؛ مثالهايي كه آنچنان تفكيكي از نظر فرهنگي، اقتصاد و سياسي ندارد. در واقع نميشود سبك زندگي يك نفر يا يك جامعه را در زمينههاي مختلف جداي از هم بررسي كرد. نميتوان گفت جنس تصميمگيريهاي اجتماعي مردم در مورد مسائل سياسي جداي از انتخابهاي آنها در موارد اقتصادي است. نميتوان فرهنگ را جداي از سياست و اقتصاد بررسي كرد و از آن به نتايجي دقيق رسيد.اين روزها، 2تفسير در مورد نتايج خاص انتخابات مجلس شوراي اسلامي وجود دارد. روايتي ميگويد اين اتفاق، ناشي از نگاه سياسي مردم پايتخت است.
همين تفسير ميگويد اين رفتار سياسي، هنوز در شهرستانهاي كشور پذيرفته نشده است. از طرفي، عدهاي هم معتقدند كه ريشه اصلي اين تصميمگيري جمعي و عملكرد هماهنگ، تنها به مسائل اقتصادي و يا سبك زندگي فرهنگي پايتختنشينان ارتباط دارد و نشانهاي از سليقه سياسي آنها نيست. هر كدام از اين دو ادعا اگر هم درست باشد، اختصاصي كردن آنها براي تهران نميتواند صحيح باشد، آن هم در روزگاري كه شبكههاي اجتماعي به آدمها اجازه داده كه بدون درنظر گرفتن جبر جغرافيايي، در مورد مسائل و ديدگاههاي مشترك و اختلاف نظرهايشان با هم حرف بزنند و از سبك زندگي يكديگر باخبر شوند.
درنظر گرفتن تهران بهعنوان قلعهاي با مختصات كاملا متفاوت با تمام ايران، اشتباهي استراتژيك است كه زمينه را براي تقابل قديمي روستايي- شهري و تهراني- شهرستاني مهيا ميكند. يادمان باشد، هر ايراني، يا در تهران زندگي ميكند يا براي امورات زندگي، گهگاهي گذرش به اين شهر كه پايتخت ايران است ميافتد؛ شهري كه عملا ويتريني از همه فرهنگها و قوميتهاي ايراني است. بياييد نتايج انتخابات را همزمان از 3 زاويه بررسي كنيم. ببينيم اقتصاد، فرهنگ و سياست، چگونه و هر كدام به چه ميزان در اين كنش جمعي نقش داشتهاند.