به گزارش شفقنا، مجید رضائیان، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی در نشست تخصصی بررسی نسبت روزنامهنگاری تحلیلی با جامعه شناسی تفسیری در انجمن جامعهشناسان ایران گفت: در جامعه شناسی تفسیری هم وقتی سخن از تحقیق و تفسیر است، مفسر یا جامعه شناس باید حق انتخاب و آزادی در موضوع تحقیقات اجتماعی داشته باشد و در تفسیر پدیدهها و کنشها نیز از این آزادی باید برخوردار باشد.
- درد مشترک روزنامهنگاری تحلیلی و جامعهشناسی تفسیری
مجید رضائیان با بیان این که از دیدگاه یک روزنامهنگار و معلم این رشته مباحث خود را ارائه میدهد، گفت: امیداورم مباحث این چنینی طلیعهای برای برقراری ارتباط این دو رشته باشد که از لحاظ محتوا و رویکرد اهمیت زیادی دارد. درد مشترک روزنامهنگاری تحلیلی و جامعهشناسی تفسیری عدم تأکید بر عینیگرایی صرف است. روزنامهنگاری تا وقتی نگاه بازتاب گرایانه داشته باشد، اطلاعات را بگیرد و تنها به چیدمان آنها متناسب با مخاطب و سیاست رسانه بپردازد خیلی دردمندانه و متعهدانه نخواهد بود و لذا اساساً از اتمسفر روزنامهنگاری یعنی آزادی بیان، در روزنامهنگاری عینیگرا چندان استفاده نمیکند. جامعه شناسی تفسیری هم با روزنامهنگاری تحلیلی درد مشترکی دارد و آن به دنبال عینیگرایی صرف نبودن است یعنی جامعه شناسی تفسیری هم میخواهد نگاه دردمندانهای به محیط داشته باشد و فهم از واقعیت را وظیفهی خود میداند.
- کار روزنامهنگار انعکاس صرف رویداد نیست
او ادامه داد: در آراء هربرت مید و همچنین در نظریات بلومر علم اساساً فرایندی دیده شده بود و این نگاه در روزنامهنگاری نیز وجود دارد که به مکتب رویدادمداری و فرایندمداری معروف است و بین این دو تفاوت قائل هستیم. علم زمانی به نتیجه میرسد که از پرسش شروع و به پویش و پاسخ ختم شود. از منظر فلسفه ژورنالیسم نیز معتقدیم این فرایند روزنامهنگار را به نتیجه میرساند چرا که کار روزنامهنگار انعکاس صرف رویداد نیست بلکه جستجوگری نیز از وظایف روزنامهنگار است. بنابراین با توجه به این نقاط مشترک بین روزنامهنگاری تحلیلی و جامعهشناسی تفسیری به پنج نسبت میپردازیم.
- اعیان سه گانه در برابر عینیگرایی
عضو هیئت علمی دانشکده مطالعات رسانه دانشگاه آزاد اسلامی گفت: نسبت اول نسبت عینیگرایی و اعیان است. ما در روزنامه نگاری مفهوم عینی گرایی را داریم که در جامعه شناسی می توان با اعیان سه گانه مرتبط دانست. روزنامهنگاری تحلیلی با دو مورد از اعیان جامعه شناسی تفسیری ارتباط دارد که یکی اعیان طبیعی و دیگری اعیان انسانی - اجتماعی است و به نوعی این دو دغدغه روزنامه نگاری تحلیلی هستند. ولی اعیان انتزاعی در جامعه شناسی دغدغه روزنامهنگاری نیست چون پایه روزنامهنگاری عینی گرایی است؛ یعنی هرچه قابل مشاهده است، مسئلهی روزنامهنگاری است. ولی ارتباط روزنامهنگاری با اعیان سوم مانند وجدان و اخلاق و... بیشتر ایفای نقش است یعنی از منظر یک مطالبه عمومی در افکار عمومی سراغ آن میرود. به عبارتی وقتی رابطهای برقرار شود و تاثیر و تأثری اتفاق بیفتد پای روزنامهنگار به میان میآید و تا زمانی که عین ذاتی بروز نکند، روزنامهنگار سراغ آن نمیرود.
- بدون عینیگرایی روزنامهنگاری مفهومی نخواهد داشت
او ادامه داد: ما در روزنامهنگاری قائل به این هستیم که هر چیزی یا رویداد است یا مسئله و در غیر این دو حالت روزنامهنگار به آن مراجعه نخواهد کرد یعنی باید وجه بیرونی وجود داشته باشد. با وجود این که روزنامهنگاری تحلیلی پا را فراتر از عینیگرایی میگذارد ولی پایه و اساس روزنامه نگاری تحلیلی نیز عینی گرایی است و اساس همه ژانرهای روزنامه نگاری اعم از خبری، توسعه ای، تشریحی، تحلیلی و تحقیقی، عینیت و عینی گرایی است و بدون عینی گرایی روزنامه نگاری معنا و مفهومی نخواهد داشت.
رضائیان تصریح کرد: زمانی که روزنامه نگاری تحلیلی از عینیت به سمت ذهن و تحلیل می رود، بین عین و ذهن رابطهای به وجود میآید که این رابطه عنصر جستجوگری است یعنی خود روزنامه نگار مسیر را مانند کاشف طی کند. فهم و تفهم مطرح شده در جامعه شناسی ممکن است نوعی رفت و برگشت میان ذهن و عین در روزنامه نگاری باشد. بنابراین در نسبت اول معتقدیم عینی گرایی که در روزنامهنگاری مورد تأکید قرار گرفته است، با اعیان سه گانه نسبت دارد که این نسبت با دو مورد اول مستقیم و با مورد سوم نسبت غیر مستقیم دارد.
- رویداد در مقابل کنش
این مدرس روزنامهنگاری ادامه داد: در عینیگرایی با مسئله رویداد مواجه میشویم که در جامعه شناسی و آراء بلومر کنش متقابل نامیده میشود. در روزنامه نگاری تحلیلی رویداد ها به صورت پیوسته معنا پیدا میکنند نه به تنهایی، بنابراین آنچه از تعامل رویدادها با هم به وجود میآید، باید مورد توجه قرار داد. با این نگاه میتوان آن را مشابه کنش و کنش متقابل یا تاثیر و تأثر در جامعه شناسی تفسیری و آراء بلومر دانست. پس میان رویداد در روزنامهنگاری تحلیلی و کنش در جامعهشناسی تفسیری رابطه وجود دارد. یکی از مظاهر عینیگرایی در روزنامه نگاری رویداد است که در جامعه شناسی تفسیری معادل کنش است.
- زیست بوم در برابر محیط ورزی
مجید رضائیان در ادامه با اشاره به نکات مشترک دیگر روزنامه نگاری تحلیلی و جامعه شناسی تفسیری گفت: در جامعه شناسی تفسیری با مفهوم زیست بوم مواجه هستیم که به نوعی معادل «محیط ورزی» در روزنامه نگاری است. در روزنامه نگاری ما از تئوری عرصهی عمومی هابرماس استفاده می کنیم که در جامععه شناسی تفسیری با عنوان شرایط از آن یاد می شود. منظور از زیست بوم بستری است که اعیان در آن وجود دارند و کنش هم در آن به تکامل میرسد. در روزنامهنگاری هم ما با محیط و شرایط مواجه هستیم و ممکن است یک رویداد در محیط مختلف اهمیت متفاوتی داشته باشد بنابراین محیط عامل تأثیر گذاری برای ما روزنامه نگاران است. همچنین ممکن است حالت عکس این هم به وجود آید یعنی رویدادهای پیوسته بتوانند بر محیط اثرگذار باشند، پس رابطه متقابلی بین این دو وجود دارد.
- روزنامهنگاری تحلیلی و ساخت فضای عمومی
رضائیان ادامه داد: همین موضوع درباره فضا نیز وجود دارد. ما در ارتباطات چهار مرحله خطی، رفت و برگشت، دایرهای و فضا را داریم. در نظریه فضای عمومی ارتباطات فضا تلقی میشود و اکسیژن موجود ارتباطات است. با این نگاه ارتباطات در همه چیز وجود دارد و این اکسیژن را رسانه ها می سازند که ژورنالیسم محتوای آن می شود. روزنامهنگاری تحلیلی برای ساخت آنچه در ارتباطات به عنوان فضا یاد میشود، ژانر مؤثرتری نسبت به ژانرهای دیگر روزنامهنگاری است. جامعهشناسی تفسیری هم به موضوعی با عنوان شرایط توجه کرده است که به نوعی می توان مشابه عنصر فضا در ارتباطات و روزنامه نگاری دانست. بنابراین رابطه بین عینی گرایی با اعیان، رویداد با کنش متقابل، محیط با زیست بوم و فضا با شرایط، نسبت اول روزنامهنگاری تحلیلی و جامعه شناسی تفسیری را شکل میدهد.
- ذهن و عین هم پای هم هستند
رضائیان نسبت دوم بین روزنامهنگاری تحلیلی و جامعه شناسی تفسیری را ذهن و تحلیل بیان کرد و گفت: من واژه ذهن مرکب را برای تحلیل این مورد استفاده کردهام یعنی از عینیت گرایی و ذهنیت گرایی در روزنامهنگاری با هم استفاده میشود و روزنامهنگاری عینیت صرف نیست. در روزنامهنگاری به این نتیجه رسیدهایم که ذهن و عین را هم پای هم در نظر بگیریم و به هر دو نیاز داریم. نمیتوان با اتکای به یکی دیگری را حذف یا کمرنگ کرد، از طرف دیگر در جامعه شناسی تفسیری نیز به این نتیجه رسیدهاند که ذهن انتزاعی به تنهایی قدرت تحلیل ندارد و هر کجا سخن از ذهنیت است، نسبتی با واقعیت و اعیان سه گانه و کنش متقابل دارد و ذهنیت صرف تأیید نشده است. بنابراین برخلاف فلسفه و حکمت که ذهن مجرد و انتزاعی اصالت دارد، در روزنامه نگاری تحلیلی و جامعه شناسی تفسیری ذهنیت صرف اصالت ندارد.
- روزنامه نگار صرفاً به دنبال کنش نباشد
او اظهار کرد: من وضعیتی که روزنامهنگار از عین دور میشود و سعی میکند به ذهن نزدیک شود، را درون گرایی روزنامهنگار نامیدهام. به عنوان مثال ما روزنامهنگاران وقتی بعضی قوانین انتخاباتی را نقد کردیم، از عین به ذهن حرکت کردیم چراکه این قانون نه عین طبیعی است نه عین انسانی- اجتماعی، بلکه جز اعیان سوم یعنی اعیان ذهنی است مانند مفهوم آزادی، وجدان، اخلاق و... . هرچند این موضوع عینیت ندارد ولی روزنامهنگار به دلیل این که یک مطالبه عمومی است، آن را پیگیری می کند. پس لزوماً همه چیز از رویداد و کنش ناشی نمی شود و روزنامه نگار باید به نوعی درون گرا باشد تا موضوع را مطرح کند و صرفاً به دنبال کنش نباشد.
- جامعه قبرستانی و جامعه بیدار
نویسنده کتاب تیتر نویسی تأکید کرد: میان جامعه بیدار و جامعه قبرستانی تفاوت وجود دارد. جامعه قبرستانی سه مشخصه دارد، در این جامعه انتظار وجود ندارد، تبادل معنا شکل نمیگیرد و در نتیجه پرسشگری هم نیست؛ به عبارتی در جامعه قبرستانی چون پرسش وجود ندارد در نتیجه معنا مبادله نمی شود و طبیعتاً در چنین جامعهای انتظاری هم شکل نمیگیرد. پس گاهی اوقات نیاز است روزنامهنگار درون گرا شود و سراغ تحلیلهای عمقی برود. لزوماً همه چیز از رویداد شروع نمیشود و گاهی باید سراغ مسئلهای رفت که هرچند در جامعه کمرنگ است ولی باید مطرح شود. پس نسبت جامعهشناسی تفسیری با روزنامهنگاری تحلیلی این است که روزنامه نگار تحلیلی ورای کنشها هم وظیفه دارد، و این به درون گرایی روزنامه نگار مرتبط است.
- تغییر نگرش مخاطب، هدف روزنامهنگاری تحلیلی
این پژوهشگر در ادامه با اشاره به زمان شکلگیری روزنامهنگاری تحلیلی گفت: بین دو جنگ جهانی روزنامهنگاری تشریحی شکل گرفت و این نقطه آغاز و اولین ژانر برای فاصله گرفتن روزنامهنگاری از عینیگرایی صرف بود. روزنامهنگاری تحلیلی همزاد وب است. ما در روزنامهنگاری تحلیلی به نظریه پروفسور جانسون و راس برمیخوریم که هر دو این افراد سابقه روزنامهنگاری داشتهاند و در تعریف ارائه شده، هدف روزنامهنگاری تحلیلی را تغییر نگرش مخاطبان بیان کردهاند که این تغییر براساس تحلیل رویداد باید انجام شود. بنابراین نقاط اشتراکی با جامعه شناسی تفسیری ایجاد میکند که معتقد است برای درک کنش متقابل باید فهمی از واقعیت داشت.
- روزنامهنگاری ایران عنصر چرا و چگونه ندارد
او ادامه داد: روزنامهنگاری تحلیلی به چرا و چگونه میپردازد و از اینجا است که شروع میشود. متأسفانه روزنامهنگاری در ایران چهار عنصر دارد و کسی سراغ عنصر چرا و چگونه نمی رود. تعریف من هم از روزنامهنگاری تحلیلی دسترسی به باور مخاطبان است که با تعریف جانسون و راس نزدیک است و از هر دو تعریف به این نتیجه می رسیم که روزنامهنگاری باید چهار مرحله توصیف، تشریح، تبیین و تحلیل را طی کند یعنی چهار عنصر اول روزنامهنگاری (کی،کجا، چه کسی و چه چیزی) شامل توصیف رویداد میشوند و از چرا و چگونه است که روزنامهنگاری تحلیلی آغاز میشود. در جامعه شناسی تفسیری هم ما با سه مرحله توصیف، تبیین و تحلیل مواجه هستیم که در روزنامهنگاری مرحله تشریح نیز به آن افزوده میشود. چون ما روزنامه نگاران موظف هستیم بی طرف باشیم بنابراین باید برای تبیین به کارشناس مراجعه کنیم تا به عنصر چرایی و چگونگی بپردازد.
- اطلاعات کتمان، حق روزنامه نگار است
این پژوهشگر گفت: در کشور ما روزنامهنگاری ضعف دارد و این ضعف را میتوان در فسادهای اقتصادی و مسائلی این چنینی مشاهده کرد. ما در حوزه روزنامه نگاری تحقیقی هم دچار ضعف هستیم، ژانری که بزرگترین فساد بعد از واترگیت را در سال 2001 آشکار کرد و آن فساد اخلاقی برخی از کشیشان کلیسا بود که در نظرسنجی از مردم آمریکا تلخ ترین حادثه بعد از 11سپتامبر تلقی شد. باید توجه کرد بین اطلاعات پنهان و اطلاعات کتمان تفاوت وجود دارد. اطلاعات پنهان مسائل امنیتی کشور است و عدم دسترسی روزنامهنگار به آن قابل توجیه است ولی اطلاعات کتمان، حق روزنامه نگار است و باید پیگیری و پرسشگری کرد که این اطلاعات از روزنامه نگار کتمان نشود.
- ذات روزنامهنگاری تحلیلی پرسشگری است
رضائیان در ادامه به نسبت سوم بین روزنامهنگاری تحلیلی و جامعه شناسی تفسیری اشاره کرد و گفت: نسبت سوم پرسشگری و پاسخ دهی است. این سوال مطرح میشود که وظیفه روزنامهنگار تحلیلی پاسخ به پرسش است یا وظیفه ایجاد پرسش هم دارد؟ پاسخ به دو عنصر آخر یعنی چرا و چگونه وظیفه اصلی روزنامهنگاری تحلیلی است، ولی ذات روزنامه نگاری تحلیلی پرسشگری است و با پرسشگری معنا، بقا و هویت پیدا میکند یعنی پرسشگری هم عامل به وجود آورنده و هم عامل بقای آن است. بنابراین فهمیدن و فهماندن هدف روزنامهنگاری تحلیلی است. ماهیت جامعه شناسی تفسیری هم فهمیدن و فهماندن است و درست زمانی که کنش متقابل به کنش پیوسته تبدیل میشود، پرسشگری هم آغاز میشود و به نظر من جامعه شناسی تفسیری هم ابتدا از پرسش از واقعیت شروع میشود نه فهم واقعیت.
- شکارچی اطلاعات بودن یکی از ویژگی های روزنامه نگاری تحلیلی
عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی تصریح کرد: اندیشمندی به نام دی برگ از دانشگاه بوستون برای روزنامه نگاری تحلیلی سه پایه قائل است. شکارچی اطلاعات بودن، پاسخ به پرسش ها و برخورداری از قدرت تحلیل و تبیین. پس وقتی این سه عنصر را دارا باشید، به نوعی روزنامهنگار تحلیلی هستید. پرسشگری و پاسخ به پرسش مسئله اصلی است لذا وقتی روزنامه نگاری تحلیلی وظیفه ایجاد پرسش نداشته باشد، ناقص است. وقتی پرسش میکنیم مخاطب را به لایه های عمیق تر چرایی و چگونگی می بریم. هدف از ایجاد پرسش آموزش جامعه نسبت به مسائلی است که کمتر آگاهی دارد و آموزش وجه مشترک مکتب روزنامهنگاری آمریکایی و فرانسوی است. یکی از وجوه آموزش در روزنامه نگاری ایجاد پرسش است که به دنبال پاسخ هم خواهد بود. در مکتب جامعه شناسی تفسیری هم برای کنش و کنش سازی و فهم واقعیت بر پرسشگری تأکید شده است و فهم واقعیت با پرسشگری به وجود می آید. فرایندی بودن علم و شناخت، شالوده جامعه شناسی تفسیری است و این یعنی توجه به رابطه همزمان پرسش و پاسخ با یکدیگر.
- رویداد در روزنامهنگاری کنش در جامعه شناسی
رضائیان نسبت چهارم میان روزنامهنگاری تحلیلی و جامعهشناسی تفسیری را کشف رابطهها میان رویدادها و پدیدهها بیان کرد و گفت: روزنامهنگاری تحلیلی در پی کشف رابطه میان رویدادها است و جامعه شناسی تفسیری به دنبال کشف رابطه میان پدیده ها است. در واقع روزنامهنگار به دنبال تحلیل دیدگاهها و باورهای مخاطب است و جامعه شناس در پی تحلیل رفتارها و کنش های افراد است. در روزنامهنگاری تحلیلی یک خط رویداد و یک خط روایت داریم، روزنامهنگاری تحلیلی رویداد را موردی نمیبیند بلکه رویداد را پیوسته و جریانی میبیند. به همین دلیل معتقدیم در این ژانر در برخورد با رویدادها نگاه اکتشافی وجود دارد یعنی از یک نقطه شروع و به نقطهای ختم میشود. در برابر خط رویداد و خط روایت در روزنامهنگاری تحلیلی ما شرط روایی و شرط اعتبار را در جامعه شناسی تفسیری داریم.
- آزادی بیان در برابر آزادی تفسیر
رضائیان نسبت پنجم میان روزنامهنگاری تحلیلی و جامعه شناسی تفسیری را نسبت میان آزادی بیان و آزادی تفسیر دانست و ادامه داد: اساس روزنامهنگاری آزادی بیان است و روزنامهنگاری با آزادی بیان تعریف میشود یعنی مشخصهای که ما در ایران با آن مشکل داریم، به نوعی هویت روزنامهنگاری را شکل میدهد. سال گذشته شعار نمایشگاه مطبوعات را آزادی مسئولانه گذاشته بودند و انتقاد من این بود که ما آزادی مسئولانه و غیر مسئولانه نداریم، ما در روزنامه نگاری نظریه آزادی بیان و نظریه مسئولیت اجتماعی داریم و مسئولیت اجتماعی روزنامه نگار در برابر مصونیت اجتماعی روزنامه نگار است یعنی هرگاه روزنامه نگار در حقوق خود و آزادی بیان مصونیت پیدا کرد مطمئناً در برابر آن مسئولیت اجتماعی هم خواهد داشت. در جامعه شناسی تفسیری هم وقتی سخن از تحقیق و تفسیر است، مفسر یا جامعه شناس باید حق انتخاب و آزادی در موضوع تحقیقات اجتماعی داشته باشد و در تفسیر پدیدهها و کنشها نیز از این آزادی باید برخوردار باشد.
رضائیان در پایان این نشست اظهار کرد: اساساً جامعه شناس مفسر یا روزنامهنگار تحلیلگر، اگر در تحلیل و تفسیر رویدادها و کنشها آزادی نداشته باشند، به هیچ دردی نمیخورند و بهتر است این دو رشته را جمع کنیم. محقق در هر رشتهای باید آزادی تحقیق داشته باشد. اگر آزادی بیان را خاص روزنامهنگاری بدانیم مطمئناً آزادی اندیشه به همه رشتههای علوم انسانی مربوط میشود.
نشست تخصصی بررسی نسبت روزنامهنگاری تحلیلی با جامعه شناسی تفسیری عصر دوشنبه دهم اسفند ماه به همت انجمن جامعهشناسی ایران در گروه جامعه شناسی تفسیری برگزار شد.
- گزارش: هادی خیری