ظهر26بهمنماه امسال زن جواني در خيابان ملاصدرا مشغول صحبت با موبايلش بود كه ناگهان 2سرنشين يك موتور به او حمله كردند. تركنشين موتور در يك لحظه موبايل زن جوان را قاپيد و هردو فرار كردند. مالباخته كه حسابي شوكه شده بود، با داد و فرياد از مردم كمك خواست. همزمان شاهدان سرقت به تعقيب دزدان موتورسوار پرداختند و آنها با حركات مارپيچ خلاف خيابان حركت كردند. كمي جلوتر اما خودروي پرايدي از يك كوچه فرعي وارد خيابان ملاصدرا شد و 2موتورسوار ناگهان با اين خودرو تصادف كردند و نقش زمين شدند.
يكي از آنها اما موفق به فرار شد اما رهگذران مانع فرار ديگري شدند و دقايقي بعد او را تحويل مأموران كلانتري ونك دادند. پسر جوان در بازجوييها به موبايلقاپي با همدستي دوستش اقرار كرد. در چنين شرايطي پرونده سرقت تشكيل شد و پيش روي قاضي نصرتي، بازپرس دادسراي ويژه سرقت قرار گرفت. بررسيها حاكي از آن بود كه 2متهم طي چندماه 180فقره موبايلقاپي در سطح پايتخت انجام دادهاند. به اين ترتيب تحقيقات در اين خصوص آغاز و متهم فراري دستگير شد. هر دو متهم براي انجام تحقيقات بيشتر در اختيار مأموران پليس آگاهي قرار گرفتند. در ادامه گفتوگوي همشهري با اين دو متهم را بخوانيد.
- طراح نقشه سرقت
پسر 18ساله و كم سن و سال طراح نقشه سرقت بود.
- سابقه داري؟
نه. اين نخستين باري است كه در زندگيام خلاف كردهام.
- به چند روز قبل از سرقت برگرديم، چه شد كه تصميم به موبايلقاپي از زنان گرفتيد؟
مدتي بود كه بيكار بودم و وضع مالي خوبي نداشتم. از سوي ديگر شب عيد نزديك است و دستم خالي بود. يكي از روزها وقتي دوستم(همدست متهم) به خانهام آمد و شروع كرد به درددل كردن. دلم حسابي برايش سوخت. تازه داماد بود و كارش را هم از دست داده بود. همسرش هم خبر نداشت. آن روز مشغول تماشاي فيلم اكشن شديم. وقتي فيلم تمام شد، جرقه سرقت در ذهنم زده شد و پيشنهاد سرقت را مطرح كردم. به دوستم گفتم موبايل از زنان سرقت ميكنيم و در منطقه شوش ميفروشيم. دوستم هم قبول كرد. اما چون تازهكار بوديم پيش از سرقت تصميم گرفتيم در خانه تمرين كنيم تا مبادا سوتي بدهيم و گير بيفتيم. دوستم نقش مالباخته را بازي كرد و من نقش سارق را. با اجراي نمايش، موبايل را از دست او ميقاپيدم تا حرفهاي شوم. چند ساعتي در خانه تمرين كرديم و بعد راهي سرقت شديم.
- بيشترچه زماني و در كداميك از مناطق شهر سرقت ميكرديد؟
همه مناطق. بيشتر در شهرري و ونك . معمولا ظهرها ميرفتيم سرقت. بين ساعت يك تا 4بعدازظهر و زناني را شناسايي ميكرديم كه مشغول صحبت با موبايل يا گوشكردن آهنگ با هندزفري بودند. در يك لحظه به سمتشان حمله ميكرديم و موبايلشان را ميقاپيديم.
- با موبايلهاي سرقتي چه ميكرديد؟
آنها را در ميدان شوش بساط ميكرديم و حدود 100تا 150هزار تومان ميفروختيم.
- تازه داماد سارق
متهم ديگر، تازه دامادي است كه فقط 6ماه از جشن عروسي و آغاز زندگي مشترك او ميگذرد.
- چند سال داري؟
23سال.
- آيا خبر داري كه180سرقت در كارنامهات به ثبت رسيده؟
نه، من و دوستم مهران فقط 50سرقت را قبول داريم. مابقي كار ما نيست.
- چرا فقط از زنان سرقت ميكرديد؟
براي اينكه راحتتر سرقتهايمان را انجام دهيم فقط زنان را طعمه قرار ميداديم. چون ميترسيديم اگر از مردان سرقت كنيم آنها با ما در بيفتند و مانع فرارمان شوند.
- چه شد كه تصميم به سرقت گرفتيد؟
مشكل مالي داشتم. 6ماه بود ازدواج كرده بودم و 3ماه پيش كارم را از دست دادم. در يك كارگاه كار ميكردم و وضع مالي نسبتا خوبي داشتم اما آنجا خيلي دوام نداشت و تعطيل شد. من هم به همسرم در اين خصوص كه كارم را از دست دادهام چيزي نگفتم. بيشتر وقتها به خانه دوستم ميرفتم كه در آنجا تصميم به سرقت گرفتيم. همسرم هم تصور ميكرد سركارم و نميدانست كه دست به سرقت ميزنم. ناچار شدم دست به خلاف بزنم و حالا هم پشيمانم. واقعا آبرويم نزد همسرم و خانوادهاش رفته است.