براي ما ايرانيها كه مادر، به معناي كانون گرمابخش خانواده است، شايد اتفاق مبارك و البته بههنگامي هم باشد. در زمانهاي كه زندگي مدرن سعي دارد سايه خود را بر سر همه ابعاد زندگي ما بگستراند و ما هم مثل طفلي ضعيف و دستوپا بسته، اسير اين تغيير سبك زندگي شدهايم، تلنگرهايي اينچنيني حكم كيميا را دارد. ديگر صحبت از فاصله ميان افراد فاميل و بيخبري آنها از هم، تكراري و متاسفانه تا حدي عادي شده است. اگر روزگاري، تلفن زدن به اقوام، جايگزين مهمانيهاي دورهاي شده بود و پس از آن هم پيامك جاي تلفن را گرفت، حالا ديگر خيالمان راحت شده كه هركسي يك گوشي هوشمند دارد و ميشود يك گروه در شبكههاي اجتماعي ايجاد كرد و هر از گاهي، عكسي يا جملهاي در آن فوروارد كرد و نفس راحتي كشيد كه: اين هم از صله رحم امروز!
شايد اگر امروز از همكارمان بشنويم كه چند ماهي است پدر و مادرش را نديده، تعجب نكنيم. شايد اصلا به او بگوييم «من هم مثل تو». اما حالا كه زمين و زمان دست به دست هم داده تا به زور تقويم هم كه شده، به ياد مادرمان بيفتيم، بد نيست نگاه دوبارهاي بيندازيم به آنچه دين از ما خواسته.
در قرآن، نيكي به پدر و مادر از چنان اهميتي برخوردار است كه بلافاصله پس از دستور به توحيد ذكر شده: «و بالوالدين احسانا». مفسران توضيح ميدهند كه حرف «ب» در اين توصيه يعني كه نيكي به پدر و مادر بايد با دست خود فرزندان صورت بگيرد، بدون هيچ واسطهاي. به عبارتي، نهتنها قرار نيست براي نگهداري از آنها پرستار بگيريم، حتي مجاز نيستيم نيازهايشان را با پول جبران كنيم. بايد خودمان آستين بالا بزنيم و گرههاي زندگيشان را باز كنيم، همه گرهها را.
امسال با عيد ميلاد امالائمه شروع شده. چند ماه اول سال هم پر است از عيدهايي كه هركدام ميتواند بهانهاي باشد براي دور هم جمع شدن. دورهميهايي كه ميتواند تا پايان سال ادامه داشته باشد و به بهانه مادرها، خانوادههايمان بشود همان خانوادههاي گرم سالهاي نهچندان دور.