دنياي تكنولوژي و گوشيهاي هوشمند و فضاي مجازي و شبكههاي اجتماعي هم از آن دست موضوعاتي است كه آنقدر درباره شان در جامعه شوخي رد و بدل شده كه ديگر پيامي كه چنين طنزهايي روزگاري به همراه داشتهاند اثر خود را از دست داده است. زندگيهايي كه به مرحمت! گوشيهاي هوشمند و شبكههاي اجتماعي سرد شدهاند؛ روابطي كه ديگر چندان مستحكم نيستند، دوستاني كه بيشتر از آنكه چشم در چشم بنشينند پاي صحبتهاي هم، سرشان در گوشيهايشان مانده و تنها لبهايشان ميجنبد. زندگي اينگونه است كه كمكم تغيير ميكند و آدم حس نميكند كه چطور كيفيت روزها و لحظههايش تغيير كرده است. بارها ديدهايم تصاوير و كاريكاتورهايي را كه خانواده يا جمعي را نشان ميدهند كه همگي گرد هم نشستهاند اما تمام هوش و حواسشان به گوشيها و شبكههاي اجتماعيشان معطوف مانده و گويي كه گرد هم نيستند!
همين چند سال پيش چنين طرحهايي براي لحظاتي آدم را تكان ميداد و به فكر واميداشت؛ باعث ميشد تا به سبك زندگيمان و به كيفيت روزهايمان فكر كنيم. اما بهنظر ميرسد رفته رفته آنقدر اين طرحها در همين شبكههاي اجتماعي دست بهدست شدند كه كمكم مثل اغلب مطالب ديگر اين شبكهها بيبو و بيرنگ شدند! اين است كه شايد تنها راه بهخودآمدن در اين روزها، مدتي دوري از گوشيهاي هوشمند است. شايد چند روز ابتدايياش سخت باشد!
مثل هر ترك عادت ديگري اما به مرور ميتوان فهميد كه تنها كمي دوري از عادات روزانه مجازيمان تا چه اندازه ميتواند زندگيمان را دستخوش تغيير كند. كمكم ميتوانيم بيشتر، مطالب واقعي بخوانيم! به مرور ميتوانيم به ارتباطهاي خانوادگي و دوستانهمان عمق ببخشيم. شايد توانستيم كمي هم تحرك داشته باشيم و خدا را چه ديديد شايد به كل مزه زندگيمان را عوض كرديم. شايد روزهايمان بلندتر بشود و لحظاتمان بيشتر! شايد در اين ميان كمكم فرصتي پيش آمد و كمي هم بهخودمان فكر كرديم؛ به كسي كه زماني بوديم و كسي كه اينك هستيم. شايد تنها با كمي دوري از دنياي پر هياهو و پوچ شبكههاي اجتماعي و گوشيهاي هوشمند توانستيم كمي به كسي فكر كنيم كه ميخواهيم باشيم.