با اينكه چندماهي ميشود كه هم را نديدهايد چندان احساس دلتنگي نميكنيد! اين وضعيت بسياري از ارتباطهاي امروز ما در شهرهاي بزرگ است؛ رابطههايي كه به مرور زمان مجازي ميشوند. خواهر و برادرتان را چندين هفته نميبينيد اما خب، به مرحمت شبكههاي اجتماعي احتمالا در طول روز يا دستكم چند روز يكبار چند پيام كوتاه بينتان رد و بدل ميشود. به لطف همين چند پيام مجازي است كه احساس كاذب در ارتباط بودن به آدم دست ميدهد و ديرتر دلتنگ نزديكان و فاميل و دوستان ميشود. از طرفي همين پيامها هم اغلب چندان شخصي و مرتبط با روابط نيستند.
خوب كه فكر كنيد احتمالا از ميان اطرافيان و آشنايان بهخاطر ميآوريد كساني را كه حس ميكنيد از وضعيتشان با خبر هستيد؛ چراكه مثلا همين ديروز برايتان يك لطيفه يا تصوير را در شبكه اجتماعي فرستادهاند. اما اگر بيشتر دقيق شويد ميبينيد كه از تمام زير و بم زندگي و مشكلات و شاديهايشان دور ماندهايد. اين است كه در بهترين حالت، ممكن است فقط بدانيد كه كدام لطيفهها، تصاوير يا اخبار طي چند هفته گذشته توجه فلاني را جلب كرده! شايد بتوان اسم اين حالت را «توهم باخبري» گذاشت؛ توهمي كه به جان ارتباطهاي دنياي امروز افتاده است؛ توهمي كه ما را از تمامي موهبتهاي ارتباطهاي فاميلي و دوستانه محروم كرده و دلمان را به چند پيام و چند خط حال و احوال در فضاي مجازي خوش كرده است. ظاهرا اين شبكهها خودشان تقصيري ندارند. مگر نه اينكه روزگاري فضاي مجازي شكل گرفت تا كمكي باشد براي هرچه بيشتر و بهتر شدن كيفيت ارتباطهاي ما؟ بنا بود به مدد شبكههاي اجتماعي كيفيت ارتباطهايمان بيشتر شود اما ظاهرا در طول زمان، كميت ارتباطهايمان بيشتر شد؛ دريايي وسيع از ارتباطهاي گسترده اما كمعمق و سطحي. شايد جايي درميان اين سالها، فراموش كردهايم كه هدف چه بود و وسيله كدام؟ شايد بايد مدتي خودمان را از اين فضاهاي مجازي دور كنيم و تن به رفتوآمدهاي واقعي دهيم تا به يادآوريم طعم شيرين با خانواده بودن را. شايد ديگر وقتش رسيده باشد كه پس از چندماه دوري از نزديكان، دلمان كمكم تنگ شود!