ساعت4:30 صبح بيست و چهارم فروردينماه زني گوشي تلفن خانهاش را برداشت و پس از اينكه با اورژانس تماس گرفت، با صدايي كه از ترس و نگراني ميلرزيد، گفت كه نامزدش را با چاقو زدهاند و او زخمي شده است.پس از اين تماس امدادگران در آپارتمان اين زن كه محدوده خيابان اشرفي اصفهاني بود، حاضر شدند و در آنجا پيكر خونين جوان 33سالهاي را ديدند كه ضربه چاقو به گلويش اصابت كرده بود.
در همان معاينات اوليه مشخص شد كه مرد جوان جانش را از دست داده است. به اين ترتيب ماجرا به پليس و قاضي ايلخاني، بازپرس جنايي پايتخت مخابره شد. تيم تجسس اداره آگاهي در محل جنايت حاضر شدند و به تحقيق در اين خصوص پرداختند. قرباني در خانه زن 32سالهاي به نام شهرزاد كه دقايقي قبلتر اورژانس را خبر كرده بود، به قتل رسيده بود.
- داستانسرايي
تيم جنايي به تحقيق از شهرزاد پرداخت كه او موضوع را اينطور توضيح داد: 4سال پيش شوهرم فوت كرد و مدتي بعد با يكي از دوستان همسرم به نام فرهاد(مقتول) آشنا شدم. اين آشنايي ادامه داشت تا اينكه با يكديگر نامزد شديم اما گويا بخت با من يار نبود چراكه خيلي زود پي بردم كه فرهاد به موادمخدر اعتياد دارد و اگر با او وارد زندگي مشترك ميشدم، آينده خوبي در انتظارم نبود.
همين باعث شد كه از ازدواج با او منصرف شوم اما فرهاد همچنان اصرار به زندگي در كنار من داشت. وي ادامه داد: نيمههاي شب بود كه فرهاد به خانهام آمد. من پس از مرگ همسرم در آپارتمانم بهتنهايي زندگي ميكردم كه گاهي فرهاد سري به من ميزد. آن شب او از بيرون غذا خريده بود و به خانهام آمد تا با هم شام بخوريم. 2ساعت بعد و پس از صرف شام، فرهاد از خانهام رفت و چند ساعت بعد به خانهام برگشت. وقتي او را ديدم شوكه شدم، فرهاد زخمي شده بود و از گلويش خون ميآمد. هرچه گفتم چه شده جوابم را نداد و از حال رفت. من هم فورا از ترسم با اورژانس تماس گرفتم اما متأسفانه زنده نماند.
- اقرار
هرچند شهرزاد مدعي بود كه از ماجراي چاقوخوردن نامزدش بياطلاع است اما وقتي كارآگاهان جنايي در تحقيق از همسايهها پي بردند كه شب حادثه صداي درگيري شديدي از خانه اين زن جوان شنيدند، فرضيه جنايت از سوي وي مطرح شد. اين يعني زن جوان حقايق را پنهان ميكرد و قصد داشت با داستانسرايي مسير پرونده را تغيير بدهد و تيم جنايي را گمراه كند. از سوي ديگر بههم ريختگي وسايل خانه اين فرضيه را قوت ميبخشيد. شكي براي تيم جنايي وجود نداشت كه شهرزاد دست به جنايت زده و سعي دارد خود را بيگناه نشان دهد. به اين ترتيب او با دستور بازپرس ايلخاني دستگير شد و به اداره دهم ويژه قتل اداره آگاهي انتقال يافت.
او در بازجوييها سرانجام به جنايت اقرار كرد و اينبار جزئيات را اينطور توضيح داد: شب حادثه فرهاد از بيرون غذا خريد و به خانه آمد. پس از صرف شام دوباره رفت و ساعتي بعد برگشت. اينبار متوجه شدم كه او از بيرون شيشه خريده است. ميخواست در خانه من مواد مصرف كند كه من اعتراض كردم. تهديدش كردم كه موضوع را به خانوادهاش اطلاع ميدهم اما او مرا كتك زد. فرهاد مدتي قبل چاقويي خريده بود و در جاكفشي خانه من گذاشته بود. وقتي درگير شديم به سراغ چاقو رفت و تهديدم كرد.
در كشمكشي كه با او داشتم، توانستم در يك لحظه دسته چاقو را بگيرم اما ناگهان تيغه چاقو وارد گلوي فرهاد شد و او خونآلود روي زمين افتاد. با ديدن اين وضعيت وحشت كردم، قصد داشتم مانع خونريزي شوم، با اورژانس هم تماس گرفتم اما ديگر كار از كار گذشته بود و اورژانس پس از معاينه او اعلام كرد كه ديگر نفس نميكشد و جان باخته است.اين زن پس از اعتراف به قتل در اختيار مأموران اداره دهم پليس آگاهي پايتخت قرار گرفت. به گفته سرهنگ آريا حاجيزاده، معاون مبارزه با جرايم جنايي پليس آگاهي تهران تحقيقات تكميلي از اين زن جوان ادامه دارد.