تاریخ انتشار: ۲۵ فروردین ۱۳۹۵ - ۰۵:۱۹

همشهری دو - سید مهدی سیدی: عادت کرده‌ایم به عادت کردن؛ شاید چون راحت طلبیم. به همه‌‌چیز عادت کرده‌ایم الا به «فکر کردن»،پس دچار تکرار می‌شویم. اگر بهمان بر نخورد باید اعتراف کنیم، کارمان از عادت هم گذشته؛ شاید رسیده‌ایم به مرز اعتیاد.

كرم‌ها اگر به پيله عادت كنند، هيچ وقت مزه پرواز را نخواهند چشيد. ماهي‌ها اگر به آبگيرهاي كوچك عادت كنند، هيچ‌وقت قصد دريا نخواهند كرد. پرنده‌ها اگر به قفس عادت كنند، در هواي آزاد هم نخواهند پريد. اما آدم‌ها اوضاع‌شان وخيم‌تر است. آنها اگر به كارهاي هر روزه‌شان عادت كنند، خواهند مرد و هيچ‌گاه مزه واقعي زندگي را نخواهند چشيد.

ما به سلامتي مان عادت كرده‌ايم، پس هيچ‌وقت لذت آن را نمي‌چشيم. خوب است سري به بيمارستان‌هاي بزنيم تا داستان بيماري را لمس كنيم. آن وقت است كه سكه سلامتي را بيهوده در بطالت لحظه‌ها، به حراج نخواهيم گذاشت. به جوان بودن عادت كرده‌ايم و هيچ وقت از رنج دردپاي يك پيرمرد يا تنهايي يك پيرزن خبر نگرفته‌ايم. حضور نيم ساعته در خانه سالمندان، كاخ عادت‌هاي ما را ويران مي‌سازد.

البته عادت كردن هميشه هم بد نيست؛ مثل پيرمردهايي كه بايد به دندان مصنوعي عادت كنند تا زجر نكشند يا دانش‌آموزان آستيكماتي كه بايد به عينك عادت كنند تا ديگر وجود مزاحم فريم را روي دماغ‌شان متوجه نشوند.

اما مشكل آنجاست كه خيلي وقت‌ها، اين عادت‌هاي ماست كه باعث مي‌شود بهتر نشويم. به غر زدن عادت كرده‌ايم، از بس كه در خانه، لوس‌مان كرده‌اند. صبح به صبح، بايد جوراب مان را از پشت مبل و زير كاناپه پيدا كنيم و سوئيچ ماشين مان را از آشپزخانه؛ چون به‌خاطر بي‌نظمي‌هاي هميشگي، گوش‌مان را نتابانده‌اند. به پارك دوبل و بوق زدن عادت كرده‌ايم، چون هيچ وقت تنبيه‌مان نكرده‌اند.

هم عادت كرده‌ايم و هم خيلي چيزها برايمان عادي شده است. مثل بچه‌هاي فقيري كه كنار چهارراه، اسفند دود مي‌كنند، خانواده‌هاي موبايل زده‌اي كه فقط شكلك‌هاي تلگرامي تبادل مي‌كنند، يا همسايه‌هايي كه دوست ندارند در راه پله‌هاي آپارتمان، رخ در رخ شوند. همين چيزهاي ساده است كه باعث مي‌شود طعم زندگي را نفهميم. همين عادي شدن‌هاي تكراري و عادت كردن به عادي شدن!