گفت‌و‌گو > محمد سرابی: چه‌قدر با شعر معاصر عرب آشنا هستیم؟ آیا ممکن است ادبیات عرب‌ با این جمعیت زیاد، در حد همان شعرهای قدیمی و متن‌های تاریخی مانده و پابه‌پای تحولات زمان متحول نشده باشد؟

تا جايي كه مي‌دانيم مردم همه‌ي کشور‌های جهان ادبیات خودشان را و مخصوصاً شعر خود را با سبك و حال و هواي ويژه‌ي خودشان دارند.

پس چرا بسیاری از ما، از آخرین آثار ادبی انگليسي، آلماني، فرانسوي، ايتاليايي و ژاپنی خبر داریم، ولی از آثار ادبی مردمي که در نزدیکی ما زندگي مي‌كنند چیز زیادی نمی‌دانیم.

تازه بي‌خبري يا كم‌اطلاعي ما از اين ادبيات وقتي شگفت‌انگيزتر مي‌شود كه يادمان بيايد اين ادبيات در كشور خودمان هم جريان دارد و شماري از هم‌ميهنان ما به اين زبان سخن مي‌گويند و در ميان آنان شاعران و نويسندگاني هستند كه به خلق آثار ادبي ارزشمندي به اين زبان پرداخته‌اند و مي‌پردازند.

به‌خاطر همين، در اين شماره و درآستانه‌ي برپايي نمايشگاه بين‌المللي كتاب تهران، پاي صحبت «موسی بیدج» شاعر و مترجم ادبیات عرب مي‌نشينيم.

بيدج علاوه بر اين‌كه خودش شعر مي‌گويد، سال‌هاست بسياري از بهترين شعرهاي شاعران بزرگ دنياي عرب را به فارسي برگردانده است. با موسي بيدج، درباره‌ي این ناشناخته‌های نزدیک صحبت کردیم.

 

 

  • ما معمولاً زبان عربی را به‌عنوان زبانی مذهبی می‌شناسیم، اما عربی زبان عادی و روزمره‌ي جمعیت زیادی است. این مخاطب زیاد چه‌قدر روی تولید محصولات ادبی تأثیر دارد؟

بله، مردم 22 کشور در یک گستره‌ي جغرافیایی وسیع رسماً زبانشان عربی است. نزدیک به 300 میلیون نفر به این زبان حرف می‌زنند؛ چند برابر جمعیت فارسی زبان.

 

  • حتماً لهجه‌های گوناگونی هم دارند؟

بله و تاریخ متفاوتی هم دارند. مثلاً بعضی تحت استعمار فرانسه بودند و به همین دلیل، الآن زبان فرانسه در این کشور‌ها حکم زبان دوم را دارد.

شمال آفریقا این‌طوری است و اگر به آن کشور‌ها سفر کنید احتمال دارد که با شما فرانسوی حرف بزنند. من وقتی به این کشورها می‌رفتم و با زبان فرانسوی روبه‌رو می‌شدم می‌گفتم عربی صحبت کنید، زبان شما را می‌فهمم.

 

 

  • ولی لهجه‌ها‌ي محلی حتماً متفاوت و پیچیده‌اند و با عربي فصيح فرق دارند.

بله، اتفاقاً چند وقت قبل تلفنی با کسی در یکی از کشور‌های شمال غربی آفریقا صحبت می‌کردم. او به لهجه‌ي کشور خودش حرف می‌زد که خیلی متفاوت بود. گفتم من اصلاً حرف شما را نمی‌فهمم. لطفاً فصیح صحبت کن.

 

  • با وجود رسانه‌هایی مثل تلویزیون، چه لهجه‌هایی بیش‌تر در زبان عربی رایج شده است؟

لهجه‌ي مصری به‌خاطر سریال‌ها و موسیقی معروف است. همین‌طور لهجه‌ي لبنانی و سوری. در آفریقای عربی هم به نظرم لهجه‌ي الجزایری عمومیت بیش‌تری دارد.

 

 

  • شما نزدیک به 50 کتاب منتشر کرده‌اید که 30 عنوان آن درباره‌ي شعر امروز جهان عرب است. چرا بعضی از شاعران عرب مثل «آدونیس»، «محمود درویش» و «نزار قبانی» در ایران معروفند ولی از شاعر‌های دیگر عرب کم‌تر شعری می‌بينیم؟

ما با این شاعران از طریق مترجم‌ها که واسطه‌ي بین هنرمند و خواننده‌اش هستند، آشنا شده‌ایم و کیفیت و کمیت کتاب‌های شعر یا ترجمه‌های دیگری که از بقیه‌ي شاعران عرب منتشر شده آن‌قدر نبوده که با دیگران آشنا شویم.

این مترجم‌های ما هستند که باید به دیگر شاعران معاصر عرب هم توجه کنند. از همین راه باید ادبیات فارسی را هم به جهان عرب انتقال داد. یک دلیل دیگر هم عوامل زبانی است یا سوژه‌هایی که درباره‌ي آن شعر می‌گویند.

مثلاً اشعار نزار قبانی فضای عاطفی دارد که بیش‌تر مورد‌پسند خوانندگان قرار می‌گیرد؛ یا این که اشعار محمود درویش بعد از انقلاب در ایران نشانه‌ي همراهی با مبارزه‌‌ي مردم فلسطین علیه اسرائیلی‌ها بود.

زمان معروف‌شدن هرکدام از شاعران هم با دیگری فرق دارد. «جبران‌خلیل جبران» از چندین دهه قبل در ایران شناخته شده بود. اما نزار قبانی از پنج شش سال قبل بیش‌تر معروف شده است.

یک دلیل شهرت هم پرکار‌بودن او است. نزار قبانی حدود 50 سال در زمینه‌ي ادبیات کار کرد و 50 کتاب نوشت.

 

  • الآن چه شاعرانی هستند که بشود آثارشان را نمونه‌ای از شعر معاصر عربی حساب کرد؟

نمی‌شود به سادگی یک فهرست را مشخص کرد، اما با توجه به ‌آثاری که در ایران ترجمه شده، مي‌توان از چند شاعر و ادیب نام برد که نمونه‌ي کار‌های خوبی از آن‌ها به فارسی در دسترس است:

نزار قبانی، محمود درویش، نجیب محفوظ، آدونیس و زنانی مثل غاده السمان (اهل سوریه)، سعاد الصباح (اهل کویت). البته مشهور است که می‌گویند «روزگار غول‌ها گذشته است» الآن نمی‌شود کسی را با انگشت نشان بدهیم و بگوییم که بهترین شاعر معاصر عرب است.

 

 

  • ادبیات معاصر عرب در کشور‌های غربی شناخته شده است؟

بله، بیش‌تر از ادبیات معاصر فارسی با آن آشنا هستند  و این کار چند دلیل دارد؛ یکی این‌که از نظر جغرافیایی نزدیک‌ترند و در کشور‌های اروپایی بیش‌تر دیده شده‌اند.

ديگر این‌که مؤسسه‌هایی برای ترجمه‌ي ادبیات عربی به زبان‌های اروپایی دارند. وقتی تعداد زیادی از اساتیدی که در دانشگاه سوربن فرانسه درس می‌دهند عرب‌تبار هستند، طبیعی است که این ادبیات بیش‌تر به اروپا راه پیدا کند.

و البته نباید فراموش کنیم که تعداد زیادی از ادبای عرب دو زبانه هستند و می‌توانند به زبان اروپایی اثر تولید کنند.

 

  • چرا بیش‌تر این شاعران اهل سوریه و لبنان هستند؟

می‌گویند شعر در عراق متولد می‌شود در شام نشو و نما می‌کند و در مصر می‌میرد. نثر برعکس حرکت می‌کند. فرهنگ هرجایی که قوی‌تر باشد صادرات آن هم بیش‌تر است. پنج کشورِ عراق، مصر، لبنان، سوریه و فلسطین بیش‌ترین تولید ادبیات عربی را دارند.

 

  • امکان ندارد که یک کشور شاعر جدید نداشته باشد، ولی آیا در منطقه‌ي شبه‌جزیره‌ي عربستان هم شاعرانی هستند كه مشهور شده باشند؟ در حجاز یا در شیخ‌نشین‌های جنوب خلیج‌فارس؟

بله، مسلماً وجود دارد. «غازی القصیبی» که چند وقت پیش فوت کرد اهل عربستان سعودی بود و از بین شیخ‌نشین‌ها هم می‌شود «قاسم حداد» اهل بحرین و «ظبیه خمیس» از امارات را اسم برد. «سیف‌الرحبی» هم شاعر مشهور عمانی است.

 

 

  • زنان شاعر چه‌قدر در شعر معاصر عربی مطرح‌اند؟

امروزه زنان شاعر نقش مهمی دارند. یکی از مشهورترین آن‌ها «نازک الملائکه» است که اهل کاظمین عراق بود. او را به نام مادر شعر معاصر عرب می‌شناسند.

 

  • و ترانه‌سراها؟

شاعرانی مانند نزار قبانی ترانه هم گفته‌اند. عبدالحلیم حافظ و کاظم الساهر ترانه‌های معروفی از او خوانده‌اند.

 

  • با وجود پیچیدگی‌های زبان عربی ترجمه‌ي شعر عربي مشکل نیست؟

ویژگی ترجمه این است که زبان در آن ساده می‌شود. وقتی یک کلام چند وجه داشته باشد در ترجمه یک وجه آن منتقل می‌شود. حس زیبایی همان چیزی است که در ترجمه‌ي شعر به دنبال آن می‌گردیم و همین‌طور اندیشه‌ای که در پشت آن است.

در شعر عرب این اندیشه به‌صورت تصویر منتقل می‌شود. مترجم باید هم با فرهنگ هر دو زبان به خوبی آشنا باشد و هم با آن‌ها همذات‌پنداری کند تا بتواند متن را منتقل کند.

 

 

  • الآن که تیراژ کتاب در کشور ما کم شده، در کشور‌های عربی هم چاپ کتاب‌های شعر کم‌تر شده است؟

بله، آن‌جا هم تیراژ کتاب شعر کم‌تر شده است. اما شاعران مشهور معاصر عرب روش دیگري برای عرضه‌ي شعر‌هایشان داشتند و آن هم خواندن شعر برای جمع‌های بزرگ بود.

مثلاً محمود درویش فلسطینی که زبان عبری هم بلد بود و از تورات مثال می‌زد، گاهی در استادیوم ورزشی شعر می‌خواند و فضای استادیوم پر از جمعیت می‌شد یا این‌که مشتاقان شنیدن شعر‌خواندن نزار قبانی خیابان الحمرای بیروت را می‌بستند.

 

  • شما به زبان کردی هم تسلط دارید. ترجمه از کدام‌یک از این سه زبان به دیگری سخت‌تر است؟

برای من فرقی نمی‌کند. بعضی از مترجم‌ها وقتی مدتي طولانی به کار یک‌طرفه می‌پر‌دازند، مثلاً از یک زبان دیگر به فارسی ترجمه می‌کنند بعد دیگر نمی‌توانند از فارسی به آن ترجمه کنند و کار برایشان سخت می‌شود.

 

 

  • چند نمونه از شعر معاصر عرب

هيچ نمي‌خواهم جز دستار مادرم

از موسی بیدج مي‌خواهیم چند نمونه‌ي شعر معاصر عربی از گونه‌های مختلف به خوانندگان هفته‌نامه‌ي دوچرخه معرفی کند و او نمونه‌هایی با موضوع‌هایي متنوع ارائه مي‌دهد:

 

دو پنجره

دوسال است/ که پنجره‌ام را با خودم می‌برم/ و دنیا را/ به دنبال تو می‌گردم/ دو سال است/ که چشمانم به‌خاطر تو/ دو پنجره است.

یوسف الصایغ، شاعر عراقی

 

جنوب

تو را جنوب نامیدم/ تو را که ردای حسین/ و آفتاب کربلا را به تن کرده‌ای / پرسش از دریای صیدا آغاز می‌شود/ مردان اهل بیت/ هر شب از دریای صیدا/ پا بیرون می‌گذارند/ چون درختان پرتقال/ از دریای صیدا/ خنجر/ گل/ آواز/ و مردان حادثه‌ساز بیرون می‌آیند.

نزار قبانی، شاعر سوری

 

راز آزادي

بگذار که شهیدان/ سرود عدالت را بسرایند/ که تندباد/ توفنده‌تر و تواناتر از آنان نیست/ که در سرودشان/ راز آزادی نهفته است/ و سپیده‌دمان/ با شیپورشان بیدار می‌شود...

سنیه صالح، شاعر سوری

 

برق هراس

بردوش شهر‌ما/ می‌درخشد/ برق هراس/ می‌درخشد بر پشت خمیده‌ي خانه‌ها/ بر تن آسفالت/ جز گام‌های سگی ترسناک نمی‌شنوی/  و بر سیم‌های برق/ جز پرهای هراسان نمی‌بینی...

محمدعلی شمس‌الدین، شاعر لبنانی

 

 

بهانه‌ي مرگی تازه

بارانی نرم در خزانی دور/ گنجشکان کبودند... کبود/ و زمین جشن است/ مگو ابری در فرودگاهم/ که من/ از میهنم که از شیشه‌ي قطار افتاد/ هیچ نمی‌خواهم/ جز دستار مادرم/ و بهانه‌ي مرگی تازه را...

محمود درویش، شاعر فلسطینی

 

 

گنجشکی که آرام نوک می‌زند

سلامی دارم/ برای خانه‌ای که عشق و مهرمان نوشاند/ برای گل‌های سپید و شاد میدان نجمه/ برای تختم/ کتاب‌هایم/ بچه‌های محله‌مان/ و دیوار‌هایی که خط‌خطی می‌کردیم/ سلام دارم/ برای گربه‌های تنبلی/ که در ایوان می‌خوابیدند/ و برای یاس شکوفا/ بر پنجره‌ي همسایه‌مان/ دو سال گذشت مادر/ چهره‌ي دمشق گنجشکی است/ که بر دل‌هایمان/ پرده‌هایمان/ و بر انگشتانمان/ آرام نوک می‌زند.

نزار قبانی، شاعر سوری

 

  • ميان ادبيات فارسي و جهان عرب

شيراز پل مي‌زند

موسی بیدج، مدیر‌مسئول فصل‌نامه‌ي «شیراز» است که با موضوع ادبیات ایران و به‌زبان عربی منتشر می‌شود. او درباره‌ي نام این فصل‌نامه اين‌طور می‌گوید:

«شیراز در بین اهل ادبیات عرب، نامي کاملاً شناخته شده است. معنی یک شهر آرمانی را می‌دهد. نام‌هایی مانند «طیبه» که شهری در مصر است، «یثرب» و همین‌طور «نیشابور» هم شهر‌ت مشابهی دارند.

شیراز در فضای ادبیات عرب آن‌قدر کلمه‌ي شیرینی است که به‌عنوان یک اسم دخترانه در عراق، لبنان، تونس و الجزایر به‌كار می‌رود. به‌همین دلیل اسم این مجله را شیراز گذاشتیم.

 

 

این مجله از طریق نمایندگی‌های فرهنگی ایران در کشور‌های عربی توزیع می‌شود. تعدادی هم برای مشترک‌ها در دیگر نقاط دنیا فرستاده می‌شود.

شعر‌های کلاسیک ایرانی بارها به عربی ترجمه شده است و ده‌ها ترجمه‌ي مختلف از حافظ و خیام به زبان عربی وجود دارد، اما عرب‌زبان‌ها با ادبیات معاصر ما آشنا نیستند.

در مجله‌ي شیراز ادبیات معاصر ایران مثلاً شعر‌هایی که بعد از دوره‌ي نیمایی سروده شده یا داستان‌هایی که بعد از جمال‌زاده نوشته شده، ترجمه و منتشر می‌شود.