يكي از ايرادهاي فيلمهاي ايراني ريتم طولاني و كشدار آنهاست كه در خشم و هياهو هم ديده ميشود. ضرباهنگ فيلم نسبت به داستان مناسب نيست. سيدي در اين فيلم برداشتي آزاد از زندگي فوتباليست معروف داشته، هر چند خود او اين امر را انكار ميكند اما خشم و هياهو بازگوكننده و به نوعي اقتباسي از ماجراي بازيكن معروف فوتبال است. متأسفانه فيلمسازان ايراني يا از اقتباس ميترسند و اگر هم كار اقتباسي دارند، آن را به هر دليل انكار ميكنند.
بهنظرم اشكالي ندارد اگر فيلمساز از يك ماجراي واقعي اقتباس داشته باشد؛ مهم اين است كه بتواند در داستان جديد يك ساختار و موضوع تازه عنوان كند. خشم و هياهو با وجود داشتن ساختار مناسب، باز هم موضوع تكراري خيانت را يدك ميكشد و فيلمساز نگاهي تازه نسبت به اين موضوع ندارد.
بازي بازيگران در خشم و هياهو، تكرار بازيهاي گذشته است. نويد محمدزاده مانند ديگر فيلمهايش بازي خود را ارائه ميدهد و يكي از نقاط ضعف فيلم، بازي طناز طباطبايي در 10دقيقه پاياني است كه تماشاگر را كاملا به ياد فيلم «هيس! دخترها فرياد نميزنند» پوران درخشنده مياندازد.
بازيگر هيچ تلاشي براي بازي متفاوت در موقعيت مشابه ندارد و اين ضعف فيلم به شمار ميرود. با اين حال، خشم و هياهو نسبت به ديگر فيلمهاي سيدي بهعنوان يك فيلمساز جوان كه در بازيگري تجربه بيشتري دارد، گامي رو به جلوست و نميتوان آن را با «اعترافات يك ذهن خطرناك» مقايسه كرد كه بهنظرم جذابيتي نداشت. خشم و هياهو نشانه رشد سيدي در مقام كارگردان است.
- منتقد و نويسنده