وقتي فيلمهاي جشنواره فجر در برج ميلاد به نمايش درآمد كسي فكر نميكرد كه يك فيلمساز 27ساله بتواند از بسياري فيلمسازان پيشكسوت و با تجربه با فاصله زيادي پيشي بگيرد؛ فيلمسازي كه با نخستين تجربهخود در فيلمسازي بلند بيشتريـن سيمرغهــاي بلـوريــن سيوچهارمين جشنواره فيلم فجر را از آن خود كرد. سعيد روستايي بارها و بارها با فيلمهاي كوتاه و مستند در جشنوارههاي مختلف ايراني و حتي جهاني تحسين شده اما ناگاه تصميم ميگيرد فيلمنامه بلندي را كه نوشته كارگرداني كند؛ فيلمنامهاي كه 2سال منتظر ماند تا تهيهكنندهاي آن را بخواند. سعيد ملكان كه بيشتر وي را بهعنوان چهرهپرداز ميشناسيم فيلمنامه روستايي را قبول كرد و در نهايت «ابد و يك روز» ساخته شد؛ ابد و يك روزي كه فيلم اول جشنواره فجر شد. كارگردان، تهيهكننده و يكي از بازيگران تحسينشدهترين فيلم جشنواره به همراه 2منتقد به روزنامه آمدند تا از زمان آغاز توليد ابد و يك روز تا نمايش فيلم بگويند . مشروح اين نشست 3ساعتي را ميخوانيد.
- اگرموافق باشيد از روند ساخته شدن فيلم آغاز كنيم؛ فيلمنامه چطور نوشته و توليد چگونه آغاز شد؟
سعيد روستايي، كارگردان: زماني كه هنرستان ميرفتم، ميخواستم در رشته سينما تحصيل كنم و سينما بخوانم. وقتي دانشگاه سوره را انتخاب كردم، گفتند كه 12نفر بيشتر پذيرش ندارد و بهتر است تئاتر بخواني. خدا را شكر رتبهام بالا شد و سال اول وارد سوره شدم و از ترم4 ساخت فيلم كوتاه و بعد مستند را آغاز كردم كه اين آثار در اين سالها خيلي خوب ديده شدند اما مشكل از آنجا شروع شد كه ميخواستم فيلمنامه بلندي را كه نوشته بودم، بسازم. فيلمنامه آماده شده بود و چند جا برده بودم اما كاري صورت نگرفت، 2سال درگير فيلمنامه بودم و هيچ فيلمي در اين 2سال نساختم. در آن زمان حس ميكردم بايد فيلم بلندي بسازم. هم فيلمنامه داشتم و هم انرژي كافي براي اين كار. به سراغ پيمان شادمانفر رفتم براي صحبت درباره تهيهكنندگي فيلم كوتاه اما يك روز فيلمنامه «ابد و يك روز» را جلويش گذاشتم و خواستم آن را بخواند.
24ساعت نشد آن را خواند و گفت بيخيال فيلم كوتاه شوم و فيلمنامه را به كسي ميدهم تا بخواند. شادمانفر گفت به ملكان دادم و من در نااميدي گفتم اين تهيهكننده هم مانند ديگران مرا ميپيچاند. 24ساعت نشد كه ملكان تماس گرفت. 22مرداد بود قرار گذاشتيم بعد از جلسه چند ساعتي در دفتر شهرزاد، 23مرداد روز تولدم قرارداد بستند و كادوي تولدم بود.
سعيد ملكان، تهيهكننده: «پيمان شادمانفر» يكي از دوستان فيلمبردار روزي به من گفت، فيلمنامهاي خواندهام كه بهطور يقين از آن خوشت ميآيد. كسي كه اين فيلمنامه را نوشته فيلمهاي كوتاه و مستند خوبي ساخته، زماني كه فيلمنامه را خواندم بدون هيچ اغراقي حيرت زده شدم. سعيد روستايي را نميشناختم اما قلمش خيلي پخته بود. فيلمنامه موقعيتهايي داشت كه ممكن بود فيلمنامه نويس در آن گير كند و راه ديگري را پيش برود؛ اما او مانند يك بندباز حرفهاي از عهده موقعيتهاي متعدد فيلمنامه برآمده بود. صادقانه بايد بگويم كه يقين دارم تا به امروز كسي اين فيلمنامه را بهصورت كامل نخوانده بود و كساني كه قبول نكرده بودند تهيهكننده كار شوند، فكر ميكردند فيلمنامه نوشته جواني است و شايد ارزشش را ندارد به همين دليل تا انتها آن را نخوانده بودند. بايد بگويم من نيز هوشي براي قبول فيلمنامه به خرج ندادم. فيلمنامه ابد و يك روز يك فاصله نجومي با سناريوهايي داشت كه در طول سال خوانده بودم. قدرت فيلمنامه مشخص بود. من بعدها فيلمهاي كوتاه روستايي را ديدم كه خيلي درخشان است و جاي شكي نداشت كه اين يك فيلم آبرومند ميشود. وقتي فيلمنامه را انتخاب كردم، نه به فستيوال و نه به جشنواره فكر كردم.
- كار از چه زماني آغاز شد؟
سعيد ملكان، تهيهكننده: بعد از نخستين جلسه رسمي كه با روستايي داشتيم، صحبتهاي بعد از قبول كار انجام شد، نخستين كار اين بود كه فردي را انتخاب كنيم تا لوكيشن خانه را پيدا كند چرا كه خانه نوشته شده در ابد و يك روز خانهاي خاص با مختصات خاص بود و ميدانستيم براي يافتن جا زمان كم ميآوريم. محمد حيدرقلي، مدير درجه يك تداركات است كه بسيار خوش ذوق است. او بيش از 100خانه را ديد و عكس گرفت. نخستين كار لوكيشن بود و در كنار آن نيز با عواملي كه مدنظرمان بود صحبت ميكرديم و خدا را شكر كساني كه مدنظرمان بودند بهخودي خود با خواندن فيلمنامه قبول كردند. پيمان معادي با آن همه پيشنهاد يا نويد محمدزاده با كارهاي ديگرش به راحتي پذيرفتند. اين اتفاق در آدمهاي پشت صحنه هم افتاد.
- در جلســــههاي ميـــان تهيهكننده و كارگردان چه گذشت؟
سعيد ملكان، تهيهكننده: مدل كار من و سعيد روستايي در جلسات اول يكي و همسو شد، همه انتخابها نزديك هم بود، هر كدام از عوامل هم كه ميآمدند فيلم را از خودشان ميدانستند. ديگر براي همه فيلم مهم بود، سر هر چيز بحث ميكرديم و در نهايت به يك انتخاب واحد ميرسيديم. خانوادهاي كه مردم در داستان ابد و يك روز جلوي دوربين ميبينند در پشت صحنه اين خانواده بسيار گستردهتر بود.وقتي يك بازيگر فرعي ميآمد ضعفي داشت، همه تلاش ميكردند كه كار جلو برود و كار بهتر از هميشه باشد. رقابتي وجود نداشت و بيشتر همدلي بود. نخستين بار كه خيالم از روستايي راحت شد، نخستين راف كاتي بود كه زد، خودم جداگانه رفتم آن را ديدم و همهچيز خوب بود و ديگر از او مطمئن شدم.
سعيد روستايي؛ كارگردان: بهطور كلي، آدمي هستم كه اگر استرس داشته باشم، نميتوانم كاري انجام بدهم و سعيد ملكان در پروسه توليد فيلم به من خيلي كمك كرد.در برخي مواقع به كسي نياز داشتم كه با همفكرياش به نتيجه برسم و ملكان هميشه همراهم بود. يكبار پيمان معادي سر صحنه فيلمبرداري به من گفت«سعيد، در اين برهه زماني ملكان تو را بيشتر از مادرت هم دوست دارد» و واقعا راست ميگفت. هر وقت كاري پيش ميآمد و اگر كاري ميشد و نميتوانستيم به يك تصميم قطعي برسيم، ميگفتم صبر كنيد تا ملكان بيايد و او هم هميشه حق را به من ميداد. ملكان به خوبي ميتوانست گروه را هدايت كند. براي ساخت فيلم خود به دفتر خيلي از فيلمسازان ميرفتم و كار ميكردم، همه وعده و وعيد ميدادند و در نهايت كاري صورت نميگرفت اما ملكان آنچه من ميخواستم انجام داد و خيلي كمكم ميكرد. به نظرم مهمترين اتفاقي كه ميتواند براي يك فيلمساز خارج از همه جشنوارهها، فستيوالها و جايزهها بيفتد، تهيهكننده است.
- چهكسي فكر ميكرد «ابد و يك روز» پديده جشنواره شود؟
علي علايي، منتقد: به نظرم پيشبيني اين فيلم بهعنوان پديده جشنواره فجر از سوي سعيد ملكان بهعنوان تهيهكننده محقق شده. اين موضوع را از اطلاعاتي كه بهخاطر دوستي با ملكان دارم، ميدانم. نميخواهم در سهم سعيد روستايي بهعنوان كارگردان در موفقيت تخفيف بدهم چرا كه روستايي يك كارگردان جوان با استعداد است. در كشور ما نوابغي مانند روستايي هستند كه در كانال و جريان فيلمسازي قرار نميگيرند و همانطور كه خودش هم در مراسم اختتاميه گفت 2سال توسط تهيهكنندگان ناديده گرفته شد و از اينجاست كه ميگويم نقش ملكان بهعنوان تهيهكننده پررنگ است.در اين سالها خيلي از سعيد روستاييها هم با ناديده گرفته شدن در اين حوزه سوختند. به نظرم بحث مديريت فرهنگي در شغلي چون تهيهكنندگي بسيار مهم است. ملكان فردي خوشفكر است و با ديدي هنري به فيلمنامههايي كه به دستش ميرسد، نگاه ميكند. در اين سالها با ملكان فيلمنامههاي زيادي را خواندهام و با خواندن ابد و يك روز هم اين اتفاق نظر وجود داشت كه فيلم ميتواند بسيار موفق باشد. اين فيلمنامه بسيار متفاوت از ديگر فيلمنامههايي بود كه خوانده بوديم. ابد و يك روز فرايند خوبي داشت چرا كه بعد از خواندن فيلمنامه هريك از عوامل در اين اثر حضور داشتند و به نظرم هر يك پديده شدن ابد و يك روز را پيشبيني ميكردند. روستايي كارگردان جواني است كه در طول فعاليت خود سابقه دستيار كارگرداني نداشته و رابطهاي هم نداشته بلكه بهدليل تلاش و سوادي كه داشته موفق شده و با همان پيشبيني پديده شدن است كه عوامل به گروه روز پيوستند.
- آيا قرار است چيزي فراتر از ابد و يك روز بسازم؟
سعيد روستايي؛ كارگردان: 90درصد يك فيلم در زمان فيلمنامهنويسي شكل ميگيرد. فكر ميكردم اگر زماني را براي نگارش داشته باشم و يك فيلمنامه خوب بنويسم كسي پيدا ميشود و ميتوانم فيلم بلندم را بسازم.ايدهها هميشه با من بودند و هر يك از آنها كه برايم پررنگ ميشود، شروع به نگارش فيلمنامه ميكنم.خيلي وقتها موقع نوشتن حس ميكنم سكانس و ديالوگ از كجا شكل ميگيرد. براي خودم روندي را دارم و اينطور نيستم كه امروز براي فردايم تصميم بگيرم.ايدهها و طرحها از قبل در روند برنامههايم بوده و فكر ميكنم اگر تا اينجا خوب بوده، بنابراين ادامه خواهد داشت. با اين حال هميشه يك ترس وجود دارد اما ترس محافظهكارم نميكند و اميدوارم جسورترم كند. جاهايي نگراني بهوجود ميآيد و بايد تمام تلاشم را بكنم و وقت بگذارم براي كار جديدم.
رضا درستكار؛ منتقد: سينماي ما سينماي كري است. تمام وروديهاي خود را بسته، كار خودش را ميكند و به حرف كسي گوش نميدهد. اما شما بهعنوان توليدكنندگان يك فيلم، درها را باز كرديد و با اينكه فيلم خوب ميسازيد، آماده نقد هستيد. به نظرم رصد كردن كاري در عرصه فيلمسازي و اين اشتياق رو به تعالي و ستودني است و متأسفانه شوق فيلمسازي و حركت در سينماي ايران ديگر مفقود شده است.وقتي زيباشناسي سينما را درنظر بگيريم هيچ وقت دچار لغزش و اشتباه نميشويم. متر و معيار در سينماست كه اشتياق را بهوجود ميآورد و سينما را به جلو ميبرد.
علي علايي؛ منتقد: بعد از ساخت نخستين فيلم هميشه انتظاراتي از فيلمساز وجود دارد. به نظرم سعيد روستايي بهعنوان يك كارگردان جوان بايد بهگونهاي خودش را مديريت كند كه «ابد و يك روز» ضعيفترين فيلم وي در كارنامهاش محسوب شود. البته گاهي عوامل بازدارنده در راه فيلمساز وجود دارد كه اين عوامل 2نوع است؛ يك اشتياق ناشي از اعتماد به نفس و يك نوع بازدارندگي ناشي از هراس و ترس و تكرار نشدن دوباره موفقيت كه ممكن است فيلمساز به آن دچار شود.
ريما رامينفر؛ بازيگر: روستايي از اين به بعد با خودش قياس ميشود. در قدم اول تشويق شدنها هم ميتواند بازدارنده باشد اما درباره روستايي و شناختي كه از وي پيدا كردم، اين تشويق بازدارنده نخواهد بود. وي بايد شيوه خلاقه خود را ادامه دهد، تحت تشويقها قرار نگيرد و اگر هم فيلم بعدياش يك گام به جلو نبود نبايد تحتتأثير نقدها و حرفهاي منفي قرار بگيرد.
- بازي بازيگران ابد و يك روز شايد اصليترين نقطه قوت فيلم باشد.
رضا درستكار، منتقد: بعد از مدتها يك فيلم خوب ساخته شده و به نظرم در هر دهه يكبار اين اتفاق ميافتد و اين ميتواند توشهاي براي فيلمساز باشد. در دهههاي مختلفي فيلمهايي داريم كه در اين سالها ماندگار شدند. فكر ميكنم دهه 90هم ميتواند فيلمي ابد و يك روز باشد. نگران از تعريف كردن فيلم نيستم. به نظرم ساخت اين فيلم يك اتفاق بزرگ است. ارزش آن فراتر از چيزي است كه فكر ميكنيم.به اين فيلم هم نقدهايي وارد است و اما در كل فيلم خوبي شده، فيلم خوب محصول اين است كه اجزاي خوبي داشته باشد. ما در ابد و يك روز، در توزيع رويدادها و خروج و ورود شخصيتها و روند پلكاني رو به تعالي داريم. شخصيتها رها نميشوند هر شخصيت انتظارا ت را فراتر ميبرد و در ادامه به آن جواب ميدهد. وزن بازيها در اين فيلم قابل قياس نيست. تماشاگر در جزئيات فيلم قرار ميگيرد.بازي برخي از بازيگران در بخشهايي از فيلم شكوفا ميشود و خود را به خوبي نشان ميدهد. نخستين فيلمي است در 10سال گذشته كه دوست دارم براي دومين بار آن را ببينم. بازيهاي ضعيف و بد نداريم و متوسط به بالاست. اين فيلم خود ميتواند در تمام اجزا متر و معيار باشد.
ريما رامين فر، بازيگر: براي بازيگر اين يك سعادت است در گروهي باشد كه ميداند همهچيز سر جاي خود قرار دارد و ميداند نقشي كه بازي ميكند خوب از آب در ميآيد. برخي كارگردانان هستند كه بازيگران بازي خوبي دارند مثلا در كارهاي اصغر فرهادي همه خوب بازي ميكنند. وقتي فيلمي خوب نباشد هر قدر هم تلاش ميكني بازي خوبي نخواهي داشت. البته منكر اين نيستم كه بازيگر بهخودي خود هم بايد خوب بازي كند.
رضا درستكار؛ منتقد: بازيگراني كه در تلويزيون بازي زيادي دارند يا بازي آنها زياد ديده ميشود، اگر بخواهند در يك فيلم بازي متفاوتي داشته باشند، برايشان خيلي سختتر است. در ابد و يك روز مجموعه بازيگران تك به تك به خوبي جلوي دوربين حاضر ميشوند. لحن فيلم به خوبي در آمده و توانستهاند با يكديگر هماهنگ باشند. به نظرم برخي بازيگران اين فيلم نشان ميدهند كه بازيگران قديمي ما، حتي كساني كه در جشنواره گذشته جايزه گرفتند، از دور خارج شدند. بازيگري كه در معرض نقد قرار نگيرد، نميتواند رشد كند.
- شما به ويژه باپروژه پايتخت تجربه كار در پروژههاي شلوغ را داشتيد. بازي در ابد و يك روز چطور بود؟
ريما رامينفر؛ بازيگر: زماني كه فيلمنامه را ملكان ايميل كردند، درباره اينكه قرار است كدام كاراكتر را بازي كنم، صحبتي نشد. من هم شروع به خواندن فيلمنامه كردم، بايد بگويم نمايشنامه و فيلمنامههاي زيادي را به سبب كار خودم و همسرم در تئاتر و سينما خواندهام، اما فيلمنامه ابد و يك روز را در يك زمان و بدون فاصله انداختن خوانده و تمام كردم.كسي كه فيلمنامه را ميخواند، متوجه ميشود كه چقدر فيلمنامهنويس زحمت كشيده است. متوجه ميشود كه نويسنده چقدر فضا را ميشناسد و من هم بلافاصله همكاري را قبول كردم. با خواندن فيلمنامه متوجه شدم كار بسيار جلوست و نوع روايت در متن برايم جذاب بود. هر قصهاي كه در فيلمنامه شروع ميشد بلافاصله تمام ميشد و نويسنده سراغ داستان ديگري ميرفت.پرداخت خوبي روي هر يك از شخصيتها شده بود. بعد از قبول همكاري به گروه اضافه شدم و در دورخوانيهايي هم كه داشتيم سعيد روستايي را شناختم و با توجه به سن كمي كه دارد، حرفهاي است.
- ابد و يك روز نمادي از جامعه است؟
رضا درستكار؛ منتقد: برخي با اكران «ابد و يك روز» شروع به نمادسازي كردهاند كه به نظرم نيازي به اين كار نيست. ابد و يك روز فيلمي است كه بايد آن را تماشا كرد و لذت برد. اين فضا را منتزع كردن بسيار قابل تامل است. در فضاي فيلمسازي مراعات حال همه را ميكنيم اما سعيد روستايي بهعنوان كارگردان قصه را در جايي گذاشته و تعريف ميكند و آن را به تماشاگر نشان ميدهد.روستايي توانسته از نيازها و خواستهاي شخصيتها به راحتي بگويد و آن را به تصوير بكشد و احساسات تماشاگر را در طول فيلم به غليان بياورد و اين در فيلمسازي بهترين كار است.ساخت ابد و يك روز، تولد بسيار خوبي در فيلمسازي ايران است و كساني كه در اين فيلم بهدنبال مابازا و نماد هستند به نظرم كارشان از بيسوادي است.
علي علايي؛ منتقد: هميشه گفته ميشود وقتي يك نقش به خوبي نوشته شود، بازيگر هم به خوبي آن را بازي ميكند و بازي بد معنايي ندارد. درباره بحث نشانهسازي هم بايد بگويم كه متأسفانه برخي از منتقدان اختلاط در نماد، نشانه و... ايجاد كردند و به همين دليل درباره برخي از فيلمها، قضاوتهاي بيمورد صورت ميگيرد. نخستينبار بود كه درباره يك فيلم هم فيلمسازان، هم منتقدان و نيز مخاطبان وفاق داشتند كه فيلم خوبي ساخته شده و شايسته گرفتن جايزه است.
رضا درستكار؛منتقد: به نظرم اگر فيلم توانسته اين نوع قضاوتها را هم ايجاد كند ميتوان آن را از توانايي فيلم برشمرد. در سينماي جهان هم فيلمهايي ساخته ميشود كه برخي از منتقدان شروع به نمادسازي ميكنند. در طول فيلمسازي در ايران نگاه سمبليسم در خيليها وجود داشت. وجه قالب اين فيلم، سينمايي بودن آن است، فيلم ميتواند ما را لحظه به لحظه همراه خود كند؛ چه در شاديها و چه در دعواها و نگرانيها. به نظرم تماشاگر در سينما ميتواند نهايت لذت را در ميزانسن، بازيها، ديالوگها و... ببرد.
- از حال و هواي گروه توليد در زمان نخستين اكران جشنواره بگوييد.
سعيد ملكان؛ تهيهكننده: نسخه اوليه فيلم را به هيأت انتخاب داديم و زماني كه هيأت انتخاب فيلم را ديدند، يكسري از سكانسها نبود. براي رساندن فيلم وقت زيادي نداشتيم و شبانهروز كار ميكرديم. اول راف كات زده شد و علويان صداگذاري آن را انجام ميداد و همزمان موسيقي ساخته ميشد. ابد و يك روز براي نمايش در جشنواره در دقيقه 90آماده شد. فيلم را در نخستين روز از جشنواره در پرديس كورش چك كرديم و واقعا آن روزها فشار زيادي روي ما بود. همه عوامل با جان و دل شبانهروز كار ميكردند. نخستين نمايش فيلم در سينما فرهنگ بود، نگران بوديم هماهنگي صدا و تصوير خوب نباشد اما در نهايت بازخوردي كه از تماشاگران گرفتيم خيلي خوب بود و خيالمان راحت شد. ببينيد، فيلمسازي فرمول ندارد كه بهترين فرمول را داشته باشيم براي ساختن يك فيلم. به همين دليل براي اكران عمومي هميشه استرس وجود دارد كه آيا فيلم را مخاطب ميپسندد يا خير؟ اين استرس هم خودش لذتي دارد. مشاور كارگردان اين فيلم، مازيار ميري است كه بايد از وي هم تشكر كنيم. ميري در طول ساخت فيلم حامي خوبي بود و نخستين چيزي كه داشت يك دلگرمي براي گروه و براي سعيد روستايي بود. خودش شوق زيادي داشت. دخالتي در كار كارگردان نميكرد اما مشورت ميكرد.
- سوژههاي ابد و يك روز از كجا آمد؟
سعيد روستايي؛ كارگردان: در جنوب شهر زندگي ميكنم. خيلي از ماجراها و اتفاقات بزرگتر از اين و حتي بدتر از اين را ديدهام و زماني دلم ميخواهد از اين ديدهها كه به سوژههاي زياد تبديل شدند، سريالي بسازم. نزديك خانه ما پاركي است كه يك زمين بازي دارد. جايي كه با دوستانم واليبال و بسكتبال بازي ميكرديم ناگهان اعتياد جلوي چشم ما آمد، لاي شمشادها.يك روز متوجه دختر و پسري معتاد شدم. دختر معتاد بود و ميخواست بچهاي كه در شكم داشت را بفروشد. خواستم مستندي در اينباره بسازم.پيگير موضوع شدم. براي همراه كردن پولي به آنها دادم اما بعد از مدتي ناگهان غيبشان زد. خيلي پيگير شدم متوجه شدم مادر، دخترش را به دور از چشم پدر و برادر به زيرزمين خانه برده و آنجا نگه ميدارد و وقتي به سراغ پسر رفتم، فهميدم به كمپترك اعتياد رفته است. براي يافتن پسر به كمپهاي زيادي سر زدم. در همين كمپها خيلي چيزها ديدم. به نظرم همه اينها ميتواند سوژه فيلم باشد. راجع به اين چيزها تحقيق كردم. تحقيق مستندي كه ميخواستم بسازم، در توليد فيلم خيلي تأثير داشت. من هرگز در ابد و يك روز بهصورت نمادين فيلم نساختم. مملكتم را خيلي دوست دارم. هرگز از اينجا بيرون نميروم و اين شعار نيست، با دلم فيلم ساختم.ابد و يك روز واقعيتي از جامعه است.
- از ابتدا هم قرار بود فيلم با همين پايانبندي روانه پرده سينماها شود؟
سعيد روستايي؛ كارگردان: پايان آن از اول همين بود، با فيلمنامه نهايي هيچ تغييري نكرده است. فيلم بداهه خيلي كمي داشت. من هميشه ميترسم در سر فيلمبرداري يك نكته جديد بداهه عوض شود. خيلي سر ماجرا محافظهكارانه برخورد ميكنم.
رضا درستكار؛ منتقد: در اين فيلم تماشاگر جزو كاراكتر ميشود. فيلم با جنس كاراكتر حركت كرده است. پايان اين فيلم درست است. دنيايي را منتزع كرده و براساس همين فيلم گريهها و خندهها، پايان مناسب است درصورتي كه اگر پايان فيلم با زندگي رئاليسم جاري و ساري جامعه ميگرفتيد دختر بايد ميرفت اما او بر ميگردد و پايان خوشي دارد. زندگي هر يك از شخصيتها براي تماشاگر جذاب است. يك فيلم فرحناك در ذات خود است چرا كه كشمكش براي تلاش بهتر زندگي كردن وجود دارد.
ريما رامينفر؛ بازيگر: شايد اگر دختر ميرفت زندگي بهتر ميشد اما او بازگشت.فيلم ممكن است تلخ باشد اما نااميد كننده، گزنده و ناآرام نيست و وقتي از سالن سينما بيرون ميآيي همچنان اميدوار هستي.