- دنبال شغل ثابت بودم
محبوبه خانم، 17 سال است كه ازدواج كرده. يك دختر و پسر نوجوان دارد و خودش هم بعد از اينكه ليسانسش را گرفت شروع كرد به جستوجو براي پيدا كردن كار، مدتي بعد مسير زندگياش به كلي تغيير كرد و از زني كه در بيمارستان كار ميكرد تبديل شد به يك شاگرد مكانيكي:« بعد از اينكه ليسانسم را گرفتم در بيمارستان شهيد بهشتي كرمان مشغول كار شدم.
6-5 ماه از زمان كارم در بيمارستان گذشت كه فهميدم قصد ندارند من را رسمي كنند و من هم دنبال كاري كه نميشد آيندهاش را تضمين كرد نبودم.
از آنجا آمدم بيرون و دوباره شروع كردم به جستوجو براي پيدا كردن كار.»
محبوبه خانم به هر دري كه ميزد، بسته بود. كاري كه او ميخواست يك كار آينده دار با مزاياي خوب بود. براي همين شروع كرد به يادگيري:« يك عالمه مدرك گرفتم. از قاليبافي و نقاشي گرفته تا كامپيوتر و نرم افزارهاي كامپيوتري.
با اينكه به اين حوزهها خيلي علاقه نداشتم اما فكر ميكردم اگر اطلاعاتم را در زمينههاي مختلف بالا ببرم، ميتوانم كار بهتري پيدا كنم. اما اينطور نبود.»
- چطور مكانيك شدم؟
ماجراي آچار به دست شدن محبوبه خانم و وارد شدنش به دنياي مردانهي مكانيكها ماجراي جالبي دارد. او هيچوقت فكرش را هم نميكرد اين كار بخواهد اينقدر جدي جزئي از زندگياش شود:« با مداركي كه گرفته بودم هم كاري از پيش نبردم و تاثيري در پيدا كردن شغل نداشت.
در مخمصهي بدي بوديم. شوهرم بايد تعميرگاه ماشينش را تحويل ميداد و جايي را پيدا نكرده بود كه كارش را ادامه بدهد و همهي اينها، كار ما را سختتر كرده بود.
شوهرم تصميم گرفت تا زماني كه جايي پيدا نكرده جلوي در خانه شروع كند به تعمير كردن خودروها. اين اتفاق كه افتاد شاگرد شوهرم رفت و او دست تنها شد.
يك روز كه او مشغول كار بود و من از پشت پنجره نگاهش ميكردم ديدم خيلي برايش سخت است در حاليكه مشغول زيربندي ماشين است، براي برداشتن يك پيچ كوچك از زير ماشين بيرون بيايد و دوباره برود داخل.
در همان چند دقيقهاي كه من مشغول ديدن او بودم، چند بار اين كار را تكرار كرد. براي اينكه كمكش كنم رفتم داخل حياط و شروع كردم به آچار و پيچ به دستش دادن. گفتم تا وقتي يك شاگرد خوب پيدا كند خودم كمكش ميكنم.
شوهرم چند بار شاگرد عوض كرد اما تمامشان تا كمي كار را ياد ميگرفتند ميرفتند سراغ زندگي خودشان و مغازه ميزدند؛ حق هم داشتند اما اين براي ما كار را مشكل ميكرد.
يك بار هم شاگردي كه استخدامش كرديم بعد از يك هفته هر چيزي كه توي مكانيكي داشتيم برداشت و برد و ضربهي بزرگي به ما زد.
همهي اين مسائل يك طرف قضيه بود و من هم كه آن زمان از پيدا كردن كار كاملا نااميد شده بودم طرف ديگر بودم. همهي اينها دست به دست هم داد تا من وارد حرفهي مكانيكي شدم.
در چشم برهم زدني از انجام اين كار خوشم آمد و تصميم گرفتم همراه همسرم كار كنم.»
- با صبوري كار را يادم داد
تصور اينكه خانمي بيايد به همسرش بگويد كه ميخواهم مكانيك شوم و او مخالفت نكند، كمي دور از ذهن است.
اما زماني كه محبوبه خانم در حاليكه تصميم نهايياش را گرفته بود شروع به صحبت كردن دربارهي اين كار كرد، همسرش آقاي ركني نه تنها مخالفت نكرد كه از تصميم همسرش استقبال هم كرد.
«خانوادهي همسر من همگي مكانيك هستند. همسرم جزو آن مكانيكهايي است كه مردم كارش را قبول دارند و 30 سال است اين كار را انجام ميدهد.
وقتي گفتم ميخواهم با تو كار كنم موافقت كرد اما از سختيهاي اين كار و مردانه بودنش هم برايم صحبت كرد. اما من تصميمم را گرفته بودم.
با خودم گفتم مدتي اين كار را انجام ميدهم و اگر ديدم با روحياتم سازگار نيست، ميروم سراغ يك كار ديگر. راستش روزي كه كار را شروع كرده بودم باورم نميشد بيشتر از چندماه در اين كار دوام بياورم. اما الان دل كندن از اين كار براي من غير ممكن است.»
- بچهها به من كمك ميكنند
يكي از مهمترين دغدغههايي كه بعد از به دنيا آمدن بچهها ممكن است مادران را از كار كردن جدا كند، فرزندان هستند.
محبوبه خانم زماني كه تصميم گرفت همراه همسرش وارد كار مكانيكي شود و صبح زود براي باز كردن مغازهاش، از خانه بزند بيرون، دوتا بچه داشت:
« تقريبا 7 سال قبل بود كه شوهرم بعد از كار كردن جلوي در خانه، تصميم گرفت مكانيكي بزند و من هم به عنوان كمك حالش بايد ميرفتم به مغازهاش، خدا را شكر بچههايم از آب و گل در آمده بودند و از اين جهت خيلي نگران نبودم. براي همين با هم همراه شديم.
هر روز از ساعت 8 ميرويم تعميرگاه و عصر ميآييم. روزهاي اول هيچ چيز هماهنگ نبود. بچهها پشت در ميماندند، غذايشان حاضر نبود و كلي مشكل ديگر داشتند اما خدا را شكر مشكلات بالاخره حل شدند حالا بچهها هم پذيرفتهاند كه شكل زندگي ما اينطوري است و با همه چيز كنار آمدهاند.
خدا را شكر بچههاي خوبي دارم. گاهي اوقات وقتي ميآيم خانه ميبينم خانه را تميز كردهاند و درسهايشان را هم خواندهاند.
اين چيزها خستگي روزانهي من را از تنم به در ميكند. جالب است بگويم دخترم هم خيلي دوست دارد وارد اين كار شود و تمام 3 ماه تعطيليها ميآيد وردست من و كار ميكند. اما پسرم اصلا اين كار را دوست ندارد.»
- اوستا شدم اما...
به محبوبه خانم ميگويم حتما بعد از اين همه سال ديگر براي خودت اوستا شدي؟ ميگويد:« خيلي خوب كار را ياد گرفتهام اما هنوز اوستا نشدهام.
همسرم 30 سال است كارش مكانيكي است و خيلي طول ميكشد كه به او برسم. اما در حدي هستم كه مردم به من اعتماد كنند.
هر روز كه سركار ميروم از همسرم چيزهاي تازهاي ياد ميگيرم چون اين كار پر از ريزهكاري است. من از نظر عاطفي خيلي به همسرم وابسته هستم و به خاطر همين است كه تصميم گرفتم اين كار را انجام بدهم.»
مكانيكي و عيبيابي ماشين پر از سختيهاي ريز و درشت است، اما از نظر محبوبه خانم،صافكاري سختترين قسمت كار است:« به نظر من سختترين كاري كه در مكانيكي انجام ميشود قسمت صافكارياش است.
بايد همهي قسمتهاي ماشين را باز كرد، سوزاند، سمباده زد، لنگ كاري كرد و... علاوه بر اينكه خيلي كار دارد خيلي هم دقت ميخواهد، اگر دقت آدم در اين كار كم باشد نتيجهي كار افتضاح ميشود.»
- نزديك بود آتش بگيرم
خانمي كه به عنوان مكانيك سوژهي «كارستان» شده هميشه با حواس جمع كار ميكند اما خطر در حيطهي كاري او هميشه وجود دارد:«يك بار داشتم كار ميكردم. همسرم از قبل گفت مراقب لولههايي كه نزديك محل جوشكاريام است باشم. گفت اينها ممكن است بتركند، من هم گفتم حواسم هست و شروع كردم به كار كردن.
چند دقيقه بيشتر از حرف همسرم نگذشت كه لوله تركيد و آتش زد بيرون. همسرم براي اينكه ماشين نتركد، سريع پريد زير ماشين و لولهها را كور كرد.
اگر اين سرعت عمل را نداشت هم ماشين مردم از بين ميرفت و هم خودمان ميرفتيم روي هوا. زماني كه اين اتفاق افتاد، دست من سوخت و تا مدتي نتوانستم كارهاي سنگين انجام بدهم.»
- سود 4 ميليوني
بعد از صحبت كردن دربارهي مزايا و مشقات كار در حوزهي مكانيكي، نوبت ميرسد به سود خوبي كه ميشود از اين راه درآورد و همين مساله، آدم را تشويق ميكند براي اينكه «مكانيك» شدن را به عنوان يك گزينه در نظر بگيرد:« پول در آوردن از كار مكانيكي دقيقا بستگي به اين دارد كه شما چقدر كار كنيد و براي كارتان وقت بگذاريد.
اگر كيفيت كارتان خوب باشد و به عنوان شاگرد (شاگردي كه همه چيز را ياد گرفته است) كار كنيد ميتوانيد ماهي 3 تا 4 ميليون براي خودتان در بياوريد، اگر هم اوستا باشيد و مغازه براي خودتان باشد اين مقدار بيشتر ميشود.
البته من به نسبت دستمزد در شهر خودمان اين سود را تخمين ميزنم. خيلي از شهرهاي بزرگ مانند تهران دستمزدهايشان چند برابر ماست و قطعا سودشان هم همينطور است.
خدا را شكر ما با اينكه قسط داريم، كرايه مغازه ميدهيم و خيلي خرده ريزهاي ديگر داريم اما درآمدمان خوب است.»
منبع:همشهري سرنخ