ميتوان از اين شبيهسازي، استفاده كرد و براي زندگي امروز پندها و شيوههاي نيكويي بهدست آورد. نكته اول آنكه مؤمن ميتواند مثل آب باشد اما قاعدتا نبايد آبكي باشد. او ميتواند مثل آب، روان باشد اما نبايد خودش را ول كند و نبايد شل و وارفته باشد. يعني آنكه يك انسان باهوش بايد قدرت انعطاف و تغيير داشته باشد ولي در عين حال بايد بر آرمانها و باورهاي خود ايستادگي كند. انسانهاي باورمند براي خود خطوط قرمزي دارند كه بر آن پافشاري ميكنند و آن را فداي امور زودگذر نميكنند. البته بايد دقت كرد كه آنها خطوط قرمزشان را با دقت و تفكر عميق انتخاب ميكنند.
ويژگي ديگر آب كه در زندگي امروز بسيار بهكار ميآيد آن است كه آب روان، پاككننده است. از هرچيز كه بگذرد آن را به طهارت و پاكي ميكشاند اما خود آلوده نميشود. حتي روي خاك جاري ميشود و گرد و خاك را ميخواباند اما زلال باقي ميماند. مؤمن در زندگي همينگونه است. گردوغبار زندگيها را ميخواباند اما خود مكدر نميشود. از اين جهت ميتواند سنگ صبور ديگران باشد؛ ميتواند زخمها را التيام بخشيده و دردها را تسكين دهد. انسان زلال، ظرفيتهاي خودش را بالا برده و به تعبير قرآن به مقام شرحصدر دست پيدا ميكند.
ويژگي ديگر آب آن است كه بو و مزه و رنگ ندارد. نه آنكه آب بدمزه يا بدبو باشد؛ هيچ بو و مزه خاصي ندارد اما كام انسان تشنه را سيراب كرده و شيرينترين خاطرات را به يادگار ميگذارد. چنين است كه انسان وارسته، فقط يك رنگ بهخود ميپذيرد و آن هم بيرنگي است.« غلام همت آنم كه زير چرخ كبود، ز هرچه رنگ تعلق پذيرد آزاد است.» رنگ انسان باايمان، همان رنگ خداست. به تعبير قرآن: صبغةالله. انسان از جنس خداست، پس بايد رنگ و بوي خدايي هم داشته باشد.
خصلت جالب ديگري كه براي آب ميشمرند آن است كه آب، خودش را زنداني نميكند. از كوزه نشت ميكند، از زمين ميجوشد و در سنگ، نفوذ ميكند. مؤمن نيز چنين است. حصارها را ميشكند، هميشه خودش را از محدوديتها آزاد ميكند و به اهداف خود ميرسد؛ درست مثل آب!