هميشه در شروع كلاس مطلب غيرمنتظرهاي مطرح ميكرد و بچهها هميشه منتظر يك اتفاق براي بحث و گفتوگو بودند. به ياد دارم روزي به محض ورود، پاي تخته سياه با خطي زيبا جملهاي از امام علي نوشت: ما اكثر العبر و اقل الاعتبار، بچهها از اين جمله چه برداشتي داريد؟ چه بسيار است پندها و عبرتها و چه كماند پندپذيران!
سؤال معلم اين بود! چقدر از روزگار و حوادث پيرامون پند گرفتهايد؟ چقدر از اين پندها استفاده كردهايد؟ درست يادم نيست كه آنروز چه اتفاقي افتاد ولي نكتهاي كه مطرح شد و هميشه در خاطرم زنده است طرح اين مسئله بود كه آيا به بزرگترين پند زندگي كه هر روز اتفاق ميافتد و از شدت تكرار انگار عادي شده است، توجه داريد، آن چيست؟ مسئله تولد و مرگ است. اگر فقط در خانواده و خويشان خود نگاهي بيندازيد قطعا كسي را پيدا ميكنيد كه يا تازه به دنيا آمده و يا بهتازگي از دنيا رفته است. به سادگي از كنار اين اتفاقها ميگذريم در حالي كه همين مسئله سراسر عبرت است.
ما اين مسئله مهم را فراموش ميكنيم؛ مسئلهاي كه اتفاقا در قرآن و روايات معصومين بسيار تذكر داده شده است. آيا ميدانيم در اين سفر حتمي كه پيش رويمان است، چه توشهاي برگيريم؟ چرا ما از مرگ كه ميدانيم سرنوشت قطعي و حتمي ماست، غافليم؟ چرا نسبت به دنيايي كه ميدانيم گذرا است و ما در آن چون مسافرانيم و خواهي نخواهي روزي دوران آن سپري ميشود، دلبستهايم؟
و امام علي(ع) چقدر در نهجالبلاغه اين تذكر را به ما گوشزد ميكند و با چه عبارات دلانگيزي. اين تذكارها چقدر كوبنده است. بنگريد: چه زود است رويارويي با مرگ (حكمت28)؛ مردم دنيا كارواني را مانند كه در حال خواب روند(حكمت61)؛ نفسهاي آدمي گامهاي اوست بهسوي مرگ(حكمت71) و... پس بهراستي چه جاي غفلت كه باز فرمود: شما را به ياد مرگ و غفلت نكردن از آن سفارش ميكنم. و چگونه از چيزي غفلت كنيد كه از شما غفلت نكند و به آني طمع ورزيد كه مهلتتان ندهد. مردگاني كه به چشم ديدهايد براي موعظه كافي نيست؟ (خطبه221)