تاریخ انتشار: ۵ خرداد ۱۳۹۵ - ۲۱:۰۷

داستانک > مینو همدانی‌زاده: در با صدای شدیدی محکم بسته شد. گربه جیغی کشید و از روی نرده پرید پایین و پایش به گلدان شمعدانی خورد و گلدان افتاد توی آب‌نما و خاک و گل و آب شدند یکی...

سرایدار، لنگه‌دمپایی به دست، با هول از اتاق دوید بیرون. گربه با موهای سیخ‌شده پیچید لای پای خانم واحد چهارم، که شانه‌ی تخم‌مرغ به‌دست دم آسانسور ایستاده بود. با وای بلند او تخم‌مرغ‌ها با زمین شدند یکی...

پسرک از لای پنجره‌ی باز واحد دوم به حیاط نگاه کرد. مادرکه تلفنش تمام شد، از توی آشپزخانه داد زد: «باز در خونه رو...»

پسرک پنجره را بست.