به دلایل مختلفی به مفهوم ایرانشهر علاقهمندم که دیدن شهرهای ایران در کل حوزه تمدنی و فرهنگی ایران و دیدن رابطه تعلق خاطر شهری با تعلق خاطر ملی و تبدیل موقعیت به مقصد برخی از این دلایلند.
یازدهمین نشست از سلسله نشستهای ایرانشهر با عنوان اندیشه ایرانشهر و ملاحظات ارتباطی آن با سخنرانی دکتر یونس شکرخواه و با حضور محمدسعید ایزدی معاون وزیر راه و شهرسازی، سیدرضا هاشمی و منا عرفانیان سلیم مشاوران وزیر راه و شهرسازی، مظفر صرافی و جمعی از معماران و کارشناسان حوزه معماری و شهرسازی در خانه وارطان برگزار شد.
شکرخواه در این نشست با تبیین نقاط مشترک میان رشته ارتباطات و معماری و شهرسازی گفت: شهرسازی و معماری به ویژه ساختوساز ارتباط تنگاتنگی با رشته ارتباطات دارد اما این دو حوزه نتوانستهاند در فعالیتهای خود به یکدیگر نزدیک شوند. ساختوساز در حوزه ارتباطات بصری قرار میگیرد و از این رو حائز اهمیت است. یک معمار شاعر زمانه خود است او میسراید تا مفاهیم را متجلی کند و باید بکوشد هم به زمان و زمانه فکر کند و هم تا ابد بیزمان بماند. او مفاهیم را به سازه تبدیل میکند.
عضو هیات علمی دانشگاه تهران با بیان اینکه خانه وارطان نمونهای از بناهایی است که در آن ارتباطات و ساختوساز در کنار هم مورد توجه قرار گرفته است، گفت: در نخستین حضورم در خانه وارطان، اولین نکتهای که در این بنا مرا مجذوب کرد نجابت آن بود و سریع با آن احساس قرابت کردم. ارتباطات و ساختوساز بدون هم ناقص هستند و احساس میکنم در ساختوسازهای امروز جای چنین بحثهایی خالی است. باید به خواست انسانها از یک خانه توجه کنیم؛ بحث من سازههای انسانی است نه بنای فیزیکی و نگاه من در این گفتگو از منظر ارتباطی است که به عقیده من باید مورد توجه جدی قرار بگیرد.
عضو گروه چندرسانهای فرهنگستان هنر به جلسات مشترک با وزیر راه و شهرسازی در زمینه تبیین مفهوم «ایرانشهر» اشاره کرد و گفت: دکتر آخوندی در این جلسات دیدگاههای مختلف افراد را در حوزههای مختلف جویا شده و از جامعهشناسان، کارشناسان مطالعات فرهنگی، ارتباطگران، معماران، مورخان، موسیقیدانان، بازیگران، نظریهپردازان و چهرههای مختلف برای گفتگو درباره اندیشه ایرانشهر دعوت به عمل میآورد تا این چهرهها تلقی خود را از این مفهوم ارائه دهند.
شکرخواه به تشریح برخی اصطلاحات ارتباطی از جمله انگاره شهری، لند اسکیپ و مایند اسکیپ (چشمانداز فیزیکی و نظری)، اینترنال سیتی (شهر از جنبه فکری - ارتباطی) و اکسترنال سیتی (شهر از جنبه تمایزها و تمایز سازی) پرداخت و ادامه داد: به عنوان مثال من فکر میکردم در شهری مثل سئول که زیرساختهای ارتباطی قوی دارد و زیر پوشش وایرلس است به عنوان یک انسان دیجیتال حس خوبی داشته باشم اما در آن احساس آرامش نداشتم و بیشتر حس کنترل و مانیتورینگ به من دست میداد؛ گرچه پرسرعتترین پهنای باندی که در زندگیام دیدم در همین سئول بود. اما بر عکس شهری مانند ژنو که تغییرات آن را از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۶ دیدهام برای من یک خط آسمان (Skyline) بسیار دوستداشتنی دارد در صورتی که قدرت زیرساختی آن هرگز به پای سئول یا فرانکفورت نمیرسد. بزرگترین ساختمان این شهر که هفت تا هشت طبقه دارد ساختمان سازمان ملل است.
وی افزود: تقریبا تئوریهایی که در حوزه شهر شنیدهام یا خواندهام با تئوریهای ارتباطی قرابت زیادی دارند و متاسفم که چرا کارشناسان حوزه ارتباطات و شهرسازی با یکدیگر تلاقی لازم را ندارند. چنین جلساتی میتواند شروعی برای ایجاد نقاط اشتراک این دو حوزه باشد.
شکرخواه درباره اهمیت لند اسکیپ و ماینداسکیپ (چشمانداز فیزیکی و نظری) در شهر گفت: بیش از چشمانداز فیزیکی، آنچه در شهر اهمیت دارد چشمانداز نظری شهر است. باید ببینیم آیا شهر چشمانداز فکری هم به ما میدهد یا نه. اگر چشمان شما را ببندند و در کیوتو پیاده کنند چشمانداز اول شما این است که در جایی هستید که انگار همه باید آرام باشند چون خط آسمانی که در یکی دو سال اخیر در این شهر تصویب شده تازه به ارتفاع ۳۱ متر رسیده است، یعنی اجازه نمیدهند ساختمانی با ارتفاع بیش از ۳۱ متر در کیوتو که پایتخت فرهنگی ژاپن است ساخته شود. در این شهر درک میکنید که در کیوتو چقدر معبر ها و بناهای تاریخی وجود دارد این در حالی است که در جهان با پایتختهای بسیار شبیه هم مواجه میشوید و با قدم زدن در آنها تنها چند دقیقه حس میکنید که در شهر جدیدی هستید و بعد از این مدت به نظرتان این شهر جدید هم شبیه سایر پایتختهایی است که نقطه تمایزی ندارند.
وی با بیان اینکه این حس در تهران نیز قابل درک است گفت: تهران چنگی به دل نمیزند، من در خیابانهایش قرار و آرام ندارم. خیابان ولیعصر تهران برایمان محل گذر است و نیمکتهای فراوانی در سرتاسر آن خاک گرفته است. لند اسکیپ در شهر به شهروندان آرامش و قرار و منظر فکری میدهد، حسی که حضور در یک باغ برای شما به همراه دارد. هیچ رماننویسی حاضر نیست در کنار خیابان ولیعصر تهران رمان بنویسد.
استاد ارتباطات دانشگاه تهران در ادامه به تشریح مفاهیم اینترنال سیتی (شهر از جنبه فکری - ارتباطی) و اکسترنال سیتی (شهر از جنبه تمایزها و تمایزسازی) پرداخت و گفت: این عوامل ممیزههای یک شهر یه عنوان موجودی زنده محسوب میشوند و علم امروز میگوید بقا از آن کسی است که بتواند یک نقطه تمایز نسبت به دیگران داشته باشد. این ممیزه میتواند حتی قالی کرمان یا زغال سنگ نیوکاسل باشد. آیا شاخصههای چنین شهرهایی از بیرون هم قابل شناسایی است؟ شما نمیتوانید به معمار ونیزی ساختمان ایتالیایی بفروشید. شما نمیتوانید برای ژاپنیها معبد شینتویی بسازید زیرا آن فضا ویژگیهای خاص خود را دارد و بر این باوریم که چنین ممیزههایی تکرار شدنی نیستند.
نویسنده دهها اثر در زمینه ارتباطات و سایبر ژورنالیسم ادامه داد: از نگاه ارتباطی مدلهایی داریم که میتوانند با چهار عنصر تمایز، ربط، تلقی و دانش؛ انقلاب به پا کنند، همانطور که اقتدار شرکت اپل (Apple) یا استارباکس (Star Box) بر پایه همین چهار عنصر استوار شده است. در چنین مدلی باید میزان تمایز، ربط، تلقی و دانش مشخص شود که دو شاخصه اول نقاط اقتداری را مشخص میکنند و دو عبارت تلقی و دانش تعیینکننده موقعیت هستند.
رئیس انجمن ایرانی مطالعات جامعه اطلاعاتی، با بیان اینکه همه ما دانشی از نقاط مختلف جهان داریم اما دانش ما در برخی مواقع محصول تجربه دست دوم است گفت: کدامیک از ما پیونگیانگ را دیدهایم و به کره شمالی سفر کردهایم؟ اما بدون استثنا تصویری که از کره شمالی در ذهن داریم منفی است. ما محصول پیامهای دیگرانیم و از شهری که به آن سفر نکردهایم تجربهای دست دوم داریم که دیدگاهی ذهنی نسبت به آن به ما میدهد.
شکرخواه به مفهوم livability و Mobility در شهر پرداخت و گفت: من معادل زیستآوری شهری یا شهر قابل زیست را برای مفهوم livability انتخاب کردهام. قابلیت جابجایی در شهر را هم به عنوان معادل Mobility در نظر گرفته ام و این دو عواملی هستند که به اعتقاد من در آنها نیاز به خانهتکانی داریم. ما نیازمند توجه ویژه به اقدامات مکانی، اقدامات کارکردی، اقدامات دیجیتال و اقدامات ارتقا دهنده (پروموشنال) هستیم. همین خانه وارطان علاوه بر گودخانه، اندرونی و بیرونی هم دارد و از خلوتی و اعیانی ویژهای هم برخوردار است. حتما عملکردی در ذهن معمار بوده که این خانه به این شیوه و با توجه به اقداماتی که گفتم ساخته شده است.
وی یکی از کمبودهای شهرها را در حوزه دیجیتالیسم دانست و گفت: در شهرهایمان به اقداماتی نیاز داریم که به ارتقای شهر یا مکانها بپردازد، چه بسا خانههایی مانند وارطان که ارتقا داده نشدند و الان جای آنها را پاساژها گرفتهاند.
- شکلگیری قواعد رفتاری بر اساس زیرساختهای فنی شهری
شکرخواه در ادامه به ارتباطات و روندهای رمزگذاری پرداخت و گفت: در روندهای رمزگذاری چهار مرحله رخ میدهد که در زندگی شهری نیز به مثابه یک پیکره بزرگ مصداق دارد. مرحله اول زیر ساخت است، زیرساختهای فنی شهری هم میتوانند قواعد رفتاری را شکل دهند. مرحله دوم مناسبات تولیدی است که بر پایه و مبنای زیرساخت معنایی شکل میگیرد، این امر هم برای شهر مصداق دارد. ما خانهها را میسازیم؛ غافل از اینکه خانهها هم ما را میسازند. مرحله سوم مربوط به شکل گرفتن چهارچوب دانش است که محصول زیرساخت و مناسبات تولیدی است و مرحله چهارم نیز شکل گرفتن ساختارهای معنایی است که قرار است به تکوین گفتمان معنایی منجر شود. اما مسئله اینجاست که این چهار مرحله چگونه باید رمزگشایی شوند؟ و پرسش بزرگتر اینکه هویت ایرانی در این روندها معنا دارد یا فقط رویههای جهانی را باید دنبال کرد؟
وی گفت نظریههای شهری همه حقیقت دارند به خصوص آنها که دارای تضاد هستند، اما مسئله اینجاست که اصلا تئوری بزرگ نداریم افزود: مفهوم ایرانشهر از این جهت برای من دوستداشتنی است که به دنبال یک تئوری بزرگ (Grand Theory) است. یزدیها و اصفهانیها در رقابت برای جذب گردشگر خارجی بر تهران پیروز میشوند زیرا چیزی متمایز برای ارائه دارند. هتل خوب در یک شهر دلیلی کافی برای جذب گردشگر نیست. بناهای تاریخی هم اگر در بستر زندگی مردم نیاید ارزشی ندارد.
شکرخواه با بیان اینکه ایرانشهر از مناظر مختلف قابل توجه است گفت: به دلایل مختلفی به ایرانشهر علاقهمندم که دیدن شهر به مثابه دال و مدلول، دیدن شهر به مثابه متن و فرامتن، دیدن منطق ارتباطی نظری کار، دیدن شهرهای ایران در کل حوزه تمدنی و فرهنگی ایران، دیدن شهر از زاویه شکل دادن به حوزههای هویت و معرفت و دیدن رابطه تعلق خاطر شهری با تعلق خاطر ملی و تبدیل موقعیت به مقصد برخی از این دلایلند.
شکرخواه با بیان اینکه شهرسازان و معماران عملا در حال کدگذاری هستند افزود: نکته مهم این است که آیا شهروندان نیز به همان صورت این کدها را رمزگشایی میکنند یا خیر. اگر این کدگذاریها به مفاهمه منجر نشود به رد کامل موضوع منتهی خواهد شد. وقتی شهروندان در فعالیتها مشارکت داده نشوند حس خوبی به شهر ندارند. من حتی معتقدم برای یک بنای کوچک هم این قاعده مستثنی نیست.
«برنامه شهری، بینش و ماموریت» موضوع دیگری بود که شکرخواه به آن پرداخت و گفت: در هر حرفهای بینش مهم است و بدون بینش نمیتوان ماموریت نوشت. ماموریت (Mission) بر پایه بینش (Vision) استوار است. فرجام ماموریت بیبینش نافرجامی است، شهری که به جای بینش ابتدا برایش ماموریت تعیین میشود؛ نه درست تجربه خواهد شد و نه درست فهم. دو اصطلاح در ادبیات مدیریت شهری هست که با عبارات سیتی مارکتینگ و سیتی برندینگ شناخته میشوند. اولی به بازار و توریستها نظر دارد و دومی به خود سکنه شهر در متن بازار و توریستها. به گمان من هیچیک از دو ماجرا را نمیشود از بالا به پایین سامان داد؛ به ویژه دومی را.
وی با بیان اینکه مطالعات فرهنگی دو گونه فرهنگ شامل فرهنگ با گستره پایین (با فرامتن پایین) و فرهنگ با گستره بالا (با فرامتن بالا) را شناسایی کرده است ادامه داد: در فرهنگهای با گستره پایین گفتگوها عمدتا بر واژهها متمرکز است اما در فرهنگهای با گستره بالا، علاوه بر واژهها بر محیط هم تکیه دارد. به همین خاطر اعضای فرهنگهای با گستره پایین برای اعضای با فرهنگهای با گستره بالا، علاوه بر صریح بودن ممکن است گستاخ هم به نظر برسند. عمر و عمق روابط در فرهنگهای با گستره پایین معمولا کوتاه و سطحی است و به عکس، در میان اعضای فرهنگهای با گستره بالا، عمیق و پایدار است. از جنبه ارتباطی، فرهنگهای با گستره بالا بر آیینها، تاریخ و فرهنگ تکیه دارند و فرهنگهای با گستره پایین عمدتا بر کلمات. در فرهنگهای با گستره پایین، فردگرایی و در فرهنگهای با گستره بالا، جمعگرایی حاکم است. بنا بر این شهر سازی باید معطوف به گسترههای فرهنگی باشد و در مورد ایران که جزو فرهنگهای با گستره بالا و متکی بر آیینها، تاریخ و فرهنگ دیرینه است؛ این موضوع از اهمیت ویژهای برخوردار میشود.
وی همچنین دوگونه از مطالعات متمرکز بر تاثیرات فرهنگی شامل منتقدان فرهنگی نخبهگرا و منتقدان مارکسیست را تشریح کرد و گفت: گروه اول صرفا نگران گسترش فرهنگ عامه و تحلیل رفتن فرهنگ نخبگی هستند و بنابراین مصنوعات عجیب و غریب و به زعم خود نخبه گرایانه تولید میکنند؛ ساختمانهای عجیبوغریبی که در شهرهایمان داریم که نمیشود آنها را فهم کرد از همین جنبه نخبهگرایانه ریشه میگیرد. چرا با الگوبرداری از کشورهای اروپایی، ساختمان بزرگ شیشهای در تهران میسازیم؟ معمار این ساختمان با خود فکر کرده چون معماران خارجی توانستهاند چنین ساختمانی بسازند پس وی هم میتواند، غافل از اینکه آنها ساختمان را برای جذب نور بیشتر ساختهاند و ما در تهران چنین مشکلی نداریم.
گروه دوم نگران مشروعیت بخشی به ایدئولوژی حاکم از سوی تکنولوژیهای جدید و به ویژه رسانهها هستند که بحث مفصلی دارد. اما من به مدل موسوم به مدار فرهنگ تکیه میکنم که در نظر گرفتن کل یک مدار را از تولید تا مصرف و رویهگذاری و بازنمو و هویت در بر میگیرد و لحاظ این مدار در مقولات مرتبط با شهرسازی کاملا حیاتی است
- جای خالی فرهنگ سایبر در نظریههای مربوط به شهرسازی
شکرخواه پس از تشریح مدل و نظریه مدار فرهنگ؛ ادامه داد: جای فرهنگ سایبر در نظریههای مربوط به شهر خالی است. ما در وب شهرهای خود را با شبکههای اجتماعی ساختهایم؛ شبکههایی که همه افراد در آن مشارکت دارند اما در شهرهایمان چنین مشارکتی وجود ندارد به همین دلیل مشارکت شهروندان در شهر کمتر از فضای مجازی است. در واقع ما از عناصر شهری در زندگی فارغ شدهایم. او در این زمینه خاط نشان ساخت که درک فرامتن فرهنگ سایبر یک ضرورت بزرگ است و باید مواردی نظیر تمایل شهروندان به تجربه گرایی، مشارکت، تصویرگرایی، ضرورت اتصال پیوسته، نیاز به سهولت در تماس، نیاز به نظارت و بینظارتی (ترس از کنترل و ترجیح غارنشینی دیجیتال) و تمایل به پدیده تماما مشارکتی بودن و ترجیح شهروندان برای داشتن مناسبات و هویت و همچنین میل به تماس و نه الزاما ارتباط، میل به گفتگو حتی در قالب فعالهای مبل نشینانه، میل به اشتراک گذاری و حضور و ترجیح به عضویت در گروه را در نظر گرفت.
وی در ادامه ۱۶ تیپ مربوط به یافتههای روانشناختی و تئوریهای ارتباطی و نظریههای شهر را مطرح کرد و گفت: امروز در جهان با تکیه بر تستهای شخصیت شناسی از جمله "میرز بریگز" شهرها را هم بر همین اساس طبقه بندی میکنند و اینه کدام تیپ از افراد باید در کدام تیپ شهری از جنبه انطباق با یکدیگر زندگی کنند.
او سپس به تیپ شهرهایی چون آمستردام به مثابه اتکا به ازادی و ریودوژانیرو به عنوان تیپ مبتنی بر اوقات فراغت، شانگهای به عنوان تجارت، نیویورک به مثابه کارآمدی، و منطقه "سیلیکن ولی" بهمثابه تحریکگری در عرصه ابتکار و ... اشاره کرده و نتیجه گرفت که در شهر سازی ایرانی تیپ شهرها باید به مثابه بینش عمل کند و بر اساس اهویتهای آنها ماموریت تعریف شود و به عبارت بهتر شهرهای ایرانی باید به تیپهای موجود در خود پاسخ بدهند. شهرها صرفا با بناهای موجود در آنها فهم نمیشوند و این تیپها هستند که شهرها را میسازند.
استاد دانشکده مطالعات دانشگاه تهران سپس به تشریح یافتههای یک پژوهش در همین زمینه اشاره کرد که در سطح ملی برای تیپ شناسی در امریکا صورت گرفته است:
مسئول گروه اروپای دانشکده مطالعات جهان همچنین به بحث محلی گرایی در جهان و به طور ویژه در اروپا و به طور خاص در کمیسیون اروپا اشاره کرد و به موارد مطروحه در اسیا نیز اشاره کرد.
شکرخواه در همین حال به سندی به نام بیلبائو در زمینه جامعه اطلاعاتی اشاره کرد و گفت شهرداران جهان در این سند کاملا رویکرد ارتباطی دارند. شکرخواه که خود در روند تدوین اسناد اجلاس جهانی سران درباره جامعه اطلاعاتی (وسیس) از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۶ حضور داشته است درباره بیانیه بیلبائو گفت این بیانیه با ضرورت دستیابی ازادانه شهروندان به اطلاعات و معرفت آغاز و با تاکیدهای پیاپی بر نقش ارتباطات در توسعه شهری دنبال میشود. او بخشهایی از این سند را نیز نشان داد و به تشریح موارد مطروحه در ان پرداخت تا نشان دهد چگونه در این نگاهها؛ خاصیتهای هویتی بومی و محلی در شهرها را حفظ میکنند.
این استاد دانشگاه در بخش پایانی صحبتهایش با طرح موضوع توسعه ارتباطات یا ارتباطات توسعه؟ به تشریح نموداری بر مبنای چهار عنصر تمایز، ربط، تلقی و دانش پرداخت و نتیجه گرفت شهرهای زمانه معاصر به ارتباطات توسعه نیاز دارند.
او در عین حالا به رابطه تئوریهای ارتباطی و شهری پرداخت و این نظریههای ارتباطی را برای برنامه ریزی شهری مورد تاکید قرار داد: حضور اجتماعی، اشباع رسانهای، ارائه خود، خود-گشودگی، نشر نوآوری، کاربری و اقناع (استفاده و رضامندی)، مدل همگرایی رسانههای اجتماعی، درک رسانهها - مکلوهان، جریان دو مرحلهای اطلاعات پاول لازارسفلد و گردانندگان افکار، نظریه برجستهسازی، و مدل هارولد لسول.
این نشست با پرسش و پاسخ به پایان رسید.