شنبه گذشته مأموران كلانتري114 تهران هنگام گشتزني در خيابان شوش به مرد دستفروشي مشكوك شدند. او كنار خيابان بساط پهن كرده بود و لوازم آرايشي مانند سشوار و اتوي مو ميفروخت. مأموران كه احتمال ميدادند آنها سرقتي هستند، به سمت مرد فروشنده رفتند. او به محض ديدن پليس رنگ و رويش را باخت و وقتي مأموران از او پرسيدند كه اموال فروشي متعلق به كيست؟ پاسخ داد كه همه آنها متعلق به همسرش است و او بهخاطر نياز شديد مالي تصميم به فروش آنها گرفته است.
ماموران كه به رفتارهاي او مشكوك شده بودند، به بازرسي بدني وي پرداختند و در جيب او گوشي موبايل پيدا كردند. بهنظر ميرسيد كه موبايلها هم سرقتي باشد. بنابراين مأموران از او خواستند تا كارت شناسايياش را در اختيار پليس قرار دهد. مرد مشكوك اما مدعي شد كه كارت همراهش نيست و نام و فاميلش به همراه نام پدرش را به پليس گفت.
در چنين شرايطي مأموران با بيسيم از مركز خواستند كه مشخصات اين مرد را استعلام كند. آنها ميخواستند ببينند كه او سابقه كيفري دارد يا نه. دقايقي بعد مأمور پليسي كه آنسوي خط بيسيم بود اعلام كرد فردي كه مشخصاتش اعلام شده به اتهام قتل از سوي پليس مشهد تحت تعقيب است. همين باعث شد كه فورا مأموران به مرد مرموز دستبند بزنند. او اما با گريه و شيون فرياد زد كه از مشخصات جعلي استفاده كرده و او دست به جنايت نزده است.
- من سارقم نه قاتل
متهم دستگيرشده مرد 38سالهاي است كه وقتي به كلانتري منتقل شد قسم خورد كه هويتش را اشتباه گفته است و او پيش از اين چندين بار به جرم سرقت دستگير شده و به زندان رفته است. او ميگفت مشخصاتي كه به دروغ اعلام كرده بهصورت اتفاقي بود و اصلا چنين شخصي با اين مشخصات را نميشناسد. كارآگاهان پس از انگشتنگاري متوجه شدند كه اين بار حرفهاي او درست است و مرد مرموز كه نام و فاميل ديگري دارد، پيش از اين بارها به جرم سرقت در پايتخت به زندان رفته است.
اين متهم هفته گذشته براي انجام تحقيق به شعبه چهارم دادسراي جنايي تهران منتقل شد و وقتي پيش روي قاضي آرش سيفي قرار گرفت، مدعي شد كه از يك سال قبل توبه كرده كه به سمت خلاف نرود. او در حالي اين ادعا را مطرح كرد كه در بررسيها مشخص شد از سوي اجراي احكام دادسراي ناحيه 34تهران (ويژه سرقت) تحت تعقيب بوده و به جرم سرقت در دادگاه عمومي براي وي بهصورت غيابي حكم صادرشده است. به همين دليل تحقيقات از او ادامه دارد.
- بدشانسترين دزد كشورم
جوان سارق در جريان گفتوگو با خبرنگار همشهري مدام گريه ميكند و ميگويد كه مرد بدشانسي است.
- سرقتهايت را از كي شروع كردي؟
از سال84 شروع كردم و 10فقره سابقه كيفري دارم. هربار هم حبسم را كشيدم و بعد آزاد شدم. باور كنيد حتي يكبار هم سند نگذاشتم. از 3ماه گرفته تا 2سال زندان بودم؛ يعني بخش زيادي از سالهاي عمرم را در زندان بودم.
- چطور سرقت ميكردي؟
كارم كيفقاپي و سرقت منزل بود. البته نه سرقت از داخل خانه چون مهارتي در اين خصوص ندارم. بيشتر از راهروهاي ساختمان سرقت ميكردم.
- همدست هم داشتي؟
نه. من هميشه تنهايي به سرقت ميرفتم. هيچ وقت شريك نداشتم و نخواستم كه شريك داشته باشم.
- اين بار هم به جرم سرقت تحت تعقيب بودي؟
نه. من نميدانم اين حكم غيابي كه برايم صادر شده براي چه اتهامي است. من از يك سال پيش از زندان آزاد شدم و توبه كردم كه ديگر سمت خلاف نروم. چون دختر 15سالهام دم بخت بود و بهخاطر او ميخواستم مثل آدم و درست زندگي كنم. حتي بهخاطر دخترم، با همسرم آشتي كرده بودم و ميخواستيم دوباره با هم ازدواج كنيم. چون او 10سال پيش وقتي معتاد شدم و به جرم سرقت به زندان افتادم، طلاق گرفت و رفت. اما من يك سالي ميشود كه زندگيام تغيير كرده است. نه مواد مصرف ميكنم و نه دست به سرقت زدهام.
- شخصي كه مشخصاتش را به پليس اعلام كردي و گويا قاتل تحت تعقيب بوده را ميشناختي؟
(باگريه): باور كنيد نه. من همينجوري يك اسم و فاميل گفتم. هول شده بودم. چون سابقهدار بودم ميترسيدم اسم و فاميل واقعيام را بگويم. گفتم پليس دستگيرم ميكند براي همين مشخصات اشتباهي و خيالي گفتم.
از خودم يك اسم گفتم، بعد پليس گفت نام پدرت؟ من هم از خودم باز يك اسم گفتم كه از بخت بدم فردي دقيقا با همين مشخصات به جرم قتل تحت تعقيب بوده است. حتي اسم پدرش هم درست از آب در آمده است. شايد باورنكنيد اما من هميشه در زندگي بدشانسي آوردهام. از كارم كه خياطي بود گرفته تا چيزهاي ديگر. كارم را بهخاطر بدشانسي از دست دادم و بهخاطر بدشانسي توي كار خلاف افتادم و حالا هم بهخاطر بدشانسي اينجا هستم.