در بند ۵ از سياستهاي كلان سلامت ابلاغي رهبري ساماندهي و كاهش تقاضا و ممانعت از تقاضاي القايي و تجويز براساس نظام سطحبندي و راهنماهاي باليني آمده است. تمام مشكلات بهوجودآمده در مورد هزينههاي بهداشت و درمان در عمل نكردن به اين بند از طرف وزارت بهداشت و سازمان نظام پزشكي است؛ بهعبارت ديگر اجراي طرح تحول سلامت با آن بودجههاي نجومي كه در بعضي موارد افزايش ۳۰۰ درصدي تعرفهها را نيز در سنوات گذشته به همراه داشت عملا به نوعي پوپوليسم درماني تبديل شده است زيرا در عمل رقم بسيار بزرگي وارد سيستم درماني كرديم بدون اينكه راهنماهاي باليني مناسب براي هزينه كرد آن و نظام ارجاع مناسب را تعريف كنيم و در بسياري از مواقع خدمت مناسب براي يك پزشك عمومي را با سياستگذاري غلط از پزشك فوقتخصص خريداري ميكنيم.
تقاضاي القايي در واقع به خدمات درماني، پاراكلينيكياي گفته ميشود كه از طرف پزشك بدون نياز واقعي، به بيمار يا سيستم بيمه تحميل ميشود و بيمار چون اطلاع كافي ندارد تمكين ميكند و در اين ميان كسي كه متضرر ميشود، بيمار، سيستم بيمه و مردم هستند. اين كار سر جمع هزينههاي درماني كشور را بالا ميبرد، همانطور كه سالهاست روشن شده سهم اين بخش از هزينهها در نظام سلامت بسيار وحشتناك است. در مطالعهاي نشان داده شده است كه در تهران به اندازه انگليس تجهيزات پاراكلينيكي مانند امآرآي و سيتياسكن وجود دارد و يا آمار از برابري تعداد مداخلات جراحي قلب در ايران با كشور چين با قريب به 2 ميليارد جمعيت حكايت دارد. اين همه مراكز پاراكلينيكي و درماني بايد سودآوري خود را حفظ كنند و بيماران و بيمهها با پرداخت هزينههاي اضافي صرفا ابزاري براي ثروتاندوزي قشر بسيار محدودي از جامعه پزشكي هستند كه عملكرد آنها بر قشر عظيمي از پزشكان خدوم كه از اين رفتارهاي غيرعلمي و غيراخلاقي دورند تأثير مخرب خود را ميگذارد. لذا نظام درماني كشور بايد درون خودش هزينههايش را مديريت كند؛ بهعبارت ديگر اگر از تعداد خدمات پاراكلينيكي و درماني در كشور با تدوين راهنماهاي باليني و ايجاد نظام ارجاع بكاهيم و مثلا براي يك كمردرد ساده، بدون بررسي دقيق امآرآي يا سيتياسكن و يا براي يك درد قفسهسينه ساده بدون معاينه كامل، تست ورزش، اكو و انژيوگرافي تجويز نكنيم، مبلغ صرفهجوييشده را ميتوان به سر جمع تعرفهها اضافه كرد.
بهطور خلاصه با اين حجم از خدمات درماني كه بدون راهنماي باليني، سطحبندي و نظام ارجاع مصرف ميشود، نظام سلامت، بيمه و جيب مردم توان پرداخت اين هزينهها را ندارد و خود وزارت بهداشت و نظام پزشكي بايد منابع خود را بهتر مديريت كنند.