آنها ميگويند اگر روزه مفيد بود و سلامتي را ارتقا ميداد، چرا به آدمهاي بيمار توصيه نشده است روزه بگيرند؟ معترضان، مدعي هستند كه رژيم غذايي اصول ويژه خود را دارد و از قواعدي خاص پيروي ميكند. متخصصان تغذيه ميگويند در غذا خوردن نبايد زيادهروي كرد بلكه بايد هميشه غذا خورد، اما بهصورت صحيح و كمكالري.
اين روزها شبهاتي از اين نژاد در فضاي مجازي زياد تبادل ميشود.گرچه ميتوان به قطعيت اعلام كرد كه روزهداري منظم درماه مبارك رمضان، منفعتهاي بدني و غذايي فراواني دارد، آنچنان كه حتي محققان غيرمسلمان نيز بر آن گواهي ميدهند اما نبايد فراموش كرد كه خداي مهربان، فقط از جهت منفعت بدني بر روزهداري تأكيد نكرده است. حتي اصليترين فلسفه روزهداري همدردي با گرسنهها و فقرا نبوده است كه عدهاي شبهه ميكنند، اگر فلسفه روزهگرفتن، براي همدردي با گرسنهها و فقراست، چرا افراد نيازمند و گرفتار هم بايد روزه بگيرند؟
واقعيت ماجرا چيز ديگري است. روزه يك ابزار معنوي پرقدرت است در خدمت انسان زميني كه بتواند با تمسك به آن به قدرت اراده و كنترل نفس برسد. همه گرفتاريهاي ما ريشه در ضعيفبودن نفس و ارادهمان دارد. چه بسيار كارهايي كه ميتواند به موفقيت ما كمك كند اما بهدليل ضعف اراده در انجام آن ناكام هستيم. چه بسيار كارهايي كه ما را به ورطه نابودي ميكشاند اما در برابر آن توان مقاومت نداريم. وادادگي ما در برابر گناه و عصيان، از جنس تسليم يك معتاد در برابر موادمخدر صنعتي است. او ميبيند كه هر روز بدنش به سمت پودرشدن و نابودي پيش ميرود و مثل روز برايش روشن است كه عاقبتش به كجا ميانجامد اما توان ترك و مقاومت ندارد. انسان براي پيمودن مسير پيشرفت و تعالي بايد به مرحله معيني از «وقايت» و خودنگهداري برسد و اين همان چيزي است كه روزهداري براي ما تأمين ميكند. روزه قواي جسمي ما را تقويت ميكند، حس همدردي ما با فقرا را رشد ميدهد، نظارت اجتماعي ما را در رمضان فراوان ميكند اما همه اينها در پناه قدرت تقوا حاصل ميشود. غرض و حاصل اصلي روزهداري تقواست و اين مهمترين دستاورد مناسك ديني است.