رمضان با همه جلوههای معنویاش دوباره از میان ما رفت و غم از دست دادنش را به جا گذاشت. رمضان رفت و برکات معنویاش را برای یک سال دیگر با خود برد تا ما در حسرت از دست دادن مونس جلوتها و خلوتهایمان مغموم شویم.
مومنان اما پس از یک ماه روزهداری در ماه مبارک رمضان و درک شبهای پرفیض قدر در دهه پایانی این ماه شریف، روز اول ماه شوال را عید میگیرند، عیدی که فطر نامیده میشود و دلالت بر آن دارد که مومنان با روزهداری و توبه و نیایش در این ماه، به فطرت اصیل خود بازگشته و تولدی دیگر یافتهاند. رمضان و عیدش را میتوان از جنبههای متفاوتی مورد بررسی قرار داد.
در مقالهای که از نظرتان میگذرد رابطه رمضان و عید آن از این جهت مورد توجه قرار گرفته است که عید فطر در پی رمضان همان احساس رضایت و شعفی را پدید میآورد که برای مومنان در روز حساب و پاداش به هنگام برپایی قیامت ایجاد میشود.
هندسه معرفتی دین را 3بخش احکام، اخلاقیات و اصول دین تشکیل میدهد. اصول دین مجموعه باورهایی را شامل میشود که هر مسلمان باید به آنها اعتقاد داشته باشد؛ توحید، نبوت، معاد و نظائر آن اصول دین را تشکیل میدهند.
اخلاقیات نیز کمالاتی را شامل میشود که سبب تعالی نفس میگردد. اما احکام به مجموعه بایدها و نبایدهایی اطلاق میشود که توسط دین در مورد اعمال و رفتار آدمی تعیین میگردد.
ارکان احکام را واجبات و محرمات تشکیل میدهد که از آنها به تکلیف تعبیر میکنیم و روزه یکی از دهها وظیفهای است که خداوند ما را به آنها مکلف کرده است. سؤال مهم این است که فلسفه وضع تکالیف دینی چیست؟ چرا و به چه منظور خداوند ما را مکلف به انجام پارهای امور و ترک پارهای دیگر کرده است؟
برای پاسخ به این سؤال، توجه به یک اصل مسلم در حوزه مباحث کلامی راهگشا خواهد بود و آن اینکه خداوند به سبب غنای ذاتیاش نیازی به اطاعت و بندگی ما ندارد. منشأ نیاز نقص است، خواه نقص در علم که از آن به جهل تعبیر میکنیم و خواه نقص در قدرت که از آن به عجز تعبیر میکنیم. ولی خداوند به دلیل آنکه کامل مطلق است از هر ضعف و نقصی عاری است. پس وقتی خداوند انجام عملی را بر ما واجب یا حرام میکند بر آن نیست تا منفعتی را برای خود جلب یا ضرری را از خود دور نماید، چرا که چنین هدفی دور از ساحت قدسی الهی است.
بنابراین، هدف از وضع احکام و تکالیف را باید در سود و زیان خودمان جستوجو کنیم، نه در سود و زیاد خداوند. وقتی خداوند چیزی را بر ما حرام میکند معنایش آن است که انجام چنین عملی ضرر و زیان ما را در پی دارد و البته روشن است که مقصود از ضرر و زیان در اینجا معنایی به مراتب وسیعتر از ضرر و زیان مادی است.
همچنین وقتی انجام عملی بر ما واجب میشود بالطبع انجام آن به سود و مصلحت ماست. به بیانی دیگر، وضع احکام از سوی خداوند ریشه در عشق و محبت خداوند نسبت به بندگانش دارد. چون هر عمل به خودی خود سود یا زیانی را درپی دارد، خداوند با واجب یا حرام کردن افعال، در واقع ضمن آگاه کردن ما نسبت به نتیجه آن عمل، عاشقانه از ما خواسته است راه صواب را برگزینیم و به خود ستم نکنیم.
این بیان حامل نکته عمیقتری نیز هست که تفسیر ژرفتری از روز پاداش را به نمایش میگذارد. بهشت و جهنم چیست؟ آیا مکانهایی از قبل آماده شده که نیکوکاران به بهشت راه مییابند و بدکاران به جهنم؛ یا اینکه بالعکس پیش از آنکه ما اقدام به عمل کنیم نه بهشتی وجود دارد و نه جهنمی، و این ما هستیم که با اعمال خود بهشت و جهنم را میآفرینیم.
اعمالی که ما انجام میدهیم ظاهری دارد و باطنی؛ ظاهر آن ماهیتی زمانمند و گذرا دارد، اما باطن آن غیر زمانمند و پایدار است. وقتی شخصی دروغ میگوید یا غیبت میکند، ظاهر عملش الفاظی است که بر زبان میآورد و با اتمام سخنان او، آن فعل ظاهری هم پایان مییابد؛ اما این اعمال را بعدی است باطنی و ماندگار که در متون دینی از آن به آتش تعبیر میشود.
از سوی دیگر، وقتی انسان دست به عمل صالحی میزند مثلاً گره از کار نیازمندی میگشاید یا نمازی را به جای میآورد، صرفنظر از جنبه ظاهری عملش، چیزی را در باطن میآفریند که باقی است و از آن به باغهایی که در زیر آن نهرها جاری است و... تعبیر میشود.
اکنون با توجه به آنکه ما با انجام افعالمان در واقع باطن اعمال را میآفرینیم، پس باطن اعمال مخلوق ما و تفکیکناپذیر از ما هستند و بهشت و جهنم چیزی نیست جز عرضه آنچه ما خود آفریدهایم در روزی که دیگر امکان بازگشت و آفرینشی دوباره نیست.
خداوند با وضع تکالیف و تعیین واجبات و محرمات به ما میآموزد که چه عملی باطنش بهشت است و چه عملی باطنش دوزخ. پس این ما هستیم که بهشت و دوزخ را میآفرینیم، نه خدا. خداوند با وضع تکالیف در واقع مرشد و راهنمای ما به 2 طریقی است که یکی به بهشت منتهی میشود و دیگری به دوزخ. عمل و رفتار ما چه مطابق با تکالیف الهی باشد و چه مخالف با آنها، در هر صورت نتایجی را درپی دارد که مسئول آن خود ما هستیم.
بنابراین، رفتار عادلانه خداوند در قبال ما این خواهد بود که در روز حساب نتایج اعمال ما را بیکم و کاست تحویلمان دهد. اما مسلم است که اگر خداوند با ما به عدالت رفتار کند زیان خواهیم دید و سعادت جاودان نصیبمان نخواهد شد، زیرا آنچه ما با اعمالمان میآفرینیم چنان ناچیز است که نمیتواند سعادت جاودان ما را پدید آورد.
پس ما به جای عدالت خداوند به فضل و کرم او نیازمندیم تا از یک سو با باز کردن باب توبه آثار سوء گناهانمان را محو کند و از سوی دیگر نتایج اعمال نیکمان را با فضل و کرم خود مضاعف نماید.
از این روست که ما در دعاهایمان از خداوند میخواهیم با ما از روی فضل و کرم رفتار نماید نه از روی عدالت (الهنا عاملنا بفصلک ولا تعاملنا بعدلک یا کریم). اما عشق خداوند به بندگانش چنان عظیم است که علاوه بر باز بودن درهای رحمتش در همه اوقات سال، در پارهای از ساعات و لحظات درهای رحمتش به نحو ویژه گشوده میشود و رمضان مصداق بارزی از این گشایش و رحمت بیکران الهی است.
خداوند در ماه مبارک رمضان به بندگانش فرصت شروع دوباره را میدهد، فرصتی برای رها شدن از بار سنگین گناهان و کوتاه کردن دست تعلقات مادی و غلبه بر نفس. شبهایش را لحظات پاک و مقدس برای نیایش و توبه قرار داد و روزهایش را ساعات بندگی و طاعت. خداوند رمضان را کیمیای نادری قرار داد که وقتی به گناهان میخورد آنها را میسوزاند و وقتی با اعمال نیک همراه میشود ارزش و پاداش آنها را صدچندان میکند.
رمضان و روزه در آن علاوه بر آنچه گفته آمد و افزون بر همه فوائد و برکاتی که برای آن ذکر شده واجد خصوصیتی است که آن را از بیشتر فرائض عبادی متمایز میکند. شخص روزهدار از طلوع فجر تا غروب خورشید از ارتکاب پارهای امور که در حالت عادی حلال است بازداشته میشود.
مسلم است که رعایت ضوابط شرعی برای شخص روزهدار و اجتناب از خوردن و آشامیدن و ارضای تمایلات در طول زمان روزهداری کاری است سخت و پرمشقت. شخص روزهدار باید با ارادهای محکم در برابر امیال و خواستههای غریزی خود بایستد و رنج روزهدار بودن را تا لحظه افطار تحمل کند. اما افطار پایان ماجرا نیست، بلکه بالعکس آغاز تجربه لحظاتی پرشکوه است. روزهدار بر سر سفره افطار توفیقش را در غلبه بر نفسانیات و فرمانبریاش از دستورات الهی جشن میگیرد.
لحظه افطار پایان امتحان الهی در یک روز و گرفتن مزد و پاداش است، درست مانند لحظه قیامت که در پی غروب زندگی و پایان یافتن امتحان الهی فرا میرسد و کسی که از این امتحان موفق بیرون آید همان حلاوت و شیرینی را تجربه میکند که شخص روزهدار به هنگام غروب بر سر سفره افطار آن را تجربه میکند. این تجربه در پایان هر روز از ماه مبارک رمضان نیز تکرار میشود.
نقطه اوج امتحان رمضان با پایان یافتن این ماه شریف نمایان میشود.روزهداران وقتی روزهای ماه رمضان را روزه گرفتند و شبهایش را مناجات کردند، به شکرانه توفیقی که خداوند در این ماه شریف نصیبشان کرده و به امید آنکه طاعاتشان مورد قبول درگاه الهی واقع شده باشد نخستین روز از ماه شوال را عید میگیرند و آن را فطر مینامند.
عید فطر در واقع اوج تجربه روز پاداش در زمان حیاتمان است و حلاوت آن به اندازه حلاوت 30 روز روزهداری در ماه مبارک رمضان است. نمونه دیگر برای چنین تجربه آسمانی را تنها میتوان در روز عید قربان پس از انجام فریضه بزرگ حج سراغ گرفت.
روزه و حج که از بسیاری جهات شبیه به هم میمانند هر 2به یک پایان منتهی میشوند؛ عیدی با هویتی واحد و نمازی با یک سبک و سیاق. مسلمانان پس از انجام 2فریضه بزرگ روزه و حج در تجمعی عظیم و شکوهمند گرد هم میآیند و ضمن ستایش و سپاس الهی بر توفیق و انجام فریضه صوم یا حج، دست به قنوت برمیدارند و از خداوند بزرگ میخواهند که هر آنچه به محمد(ص) و آل محمد ارزانی داشته است به آنها نیز ارزانی دارد و از هر شری که محمد(ص) و آلمحمد را از آن خارج کرده است، آنها را نیز خارج کند.
برپاکنندگان نماز پرصلابت عید که جلوهای زمینی از فشردگی صف رستگاران در روز واپسین و پاداش است در بخش دیگری از قنوت خود میگویند: «اللهم انی اسئلک خیرما سئلک عبادک الصالحون و اعوذبک مما استعاذمنه عبادک الصالحون» یعنی «خدایا من از تو بهترین چیزهایی را میخواهم که بندگان صالح تو درخواست کردهاند و به تو پناه میبرم از آنچه بندگان صالح تو از آن به تو پناه بردهاند».
نمازگزاران عید بزرگ فطر اکنون پس از یک ماه روزهداری و تقرب به خداوند متعال در زمره بندگان صالح قرار گرفته و در این روز سعید و بزرگ بیان و سخنانشان در قیاس با گذشته تفاوت آشکاری کرده است.
نمازگزاران امروز و روزهداران دیروز پس از یک ماه بندگی و عبادت به چنان مقام و مرتبهای دست یافتهاند که میتوانند از بندگان صالح خدا باشند.
از خداوند متعال میخواهیم همانطور که در روز عید فطر لبخند رضایت و سعادت را بر چهره نمازگزاران پیروز در امتحان رمضان مینشاند، رستگاری و حیات طیبه جاودان را به همه مومنان ارزانی دارد.