خب طبيعي است برخي جواب ميدهند: «علم» و اين راه را ادامه ميدهند. ابتدا درسهاي دوران ابتدايي و بعد دبيرستان و در نهايت دانشگاه؛ و اگر درسها را با موفقيت گذرانده باشند آخرش به درجه استادي نايل ميآيند و بقيه افرادي را كه مثل آنها علم را بهتر ميدانند در اين مسير بالا ميكشند. اما آنها كه ثروت را بهتر ميدانند و مسير كسب و كار را انتخاب كردهاند به سراغ كاري ميروند كه نان و آبي داشته باشد و كمكم پول روي پول ميگذارند و سرمايهاي به هم ميزنند. مسير هر يك از گزينههاي اين سؤال كاملا مشخص است. ولي با اين حال اين سؤال كه علم بهتر است يا ثروت، آدمها را بين دوراهي قرارميدهد.كدام بهتر است و كدام را برگزينند؟ بعضيها ميگويند آدم بايد به راهي برود كه علاقه دارد و عدهاي ديگر ميگويند به راهي بايد رفت كه در آن توان و استعداد باشد اگرچه علاقهاي نيست. به هر حال بايد راهي را رفت و از سكون درآمد؛ چرا كه آدمي در اين دنيا بايد حركت كند.
بياييد كمي از اين فضا دور شويم. شايد بعضي اوقات نبايد فقط دنبال يك چيز ميان اين دو رفت بلكه گاهي بايد بهدنبال چيز سومي بود. پيامبر اسلام شخصيتي است كه آمده تا معلم باشد و خداوند، خودش را با معلم بودنش معرفي ميكند: او است آن كس كه در ميان بيسوادان، فرستادهاي از خودشان برانگيخت، تا آيات او را بر آنان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت بديشان بياموزد.(جمعه/۲). و همسر پيامبر دردانهاي است ثروتمند اما با اين ثروت همچنان بهدنبال ثروت ديگر نميرود. نه پيامبر دنبال علم است نه خديجه بهدنبال ثروت، هر دو بهدنبال امر سومي هستند. سومي كه اينچنين است: « او» چه ميخواهد.
«او» كه خداوند باري تعالي است چه چيز از خديجه ميخواهد؟ آري، محمد(ص) درگاهي است براي تقرب به « او» كه نه ثروت است و نه علم! ما هميشه در دوراهيها به علاقه و استعدادمان مينگريم اما در اين ميان اينكه « او چه ميخواهد» مطرح نيست! ذكر و يادش مطرح نيست و شايد گاهي خواست خود را ترجيح ميدهيم به خواست او! اما همه اينها براي خديجه دري باز كرد كه هم در دنيا و هم آخرت سرافراز شود؛ هم همسر اول شخص عالم شد و هم مادر اول بانوي عالم.