انسانها حساسند به شروري كه پيرامونشان را گرفته است. اين شرور را به انواع مختلف تعبير ميكنند؛ گاهي آنها را همان موانع رسيدن به اهدافشان ميدانند، گاهي آنها را به هر آنچه برايشان ضرر ايجاد ميكند ميشناسند، گاهي نگاهشان روي هر آنچه فاصلهشان را از خدا، از كمال، از سعادت زياد ميكند متمركز ميشود، گاهي آنها را به كمي قدرت تفكر و تصميمهاي عاقلانه در زندگي مرتبط ميدانند.
به نقل از علامه طباطبايي در تفسيرالميزان، براساس انواع پناهگاهي كه در ابتداي سوره آمده است انسانها به هر كدام از اين اسما ميتوانند پناه ببرند، بنابراين براي هر كدام از انواع شر لازم است نوع آن مشخص شود و بر پايه تعريفي مشخص، از آن به پناهگاهي مطمئن پناه برده شود تا از آسيبهاي آن در امان بود.
با توجه به معناي كلمه «خناس»، شري كه در سوره فوق از آن ياد ميشود «ايجادكننده تأخير در انجام شدن هر كار خير» است. اين تأخير ميتواند با كندي همراه باشد مثل تأخير در سحرخيزي، تأخير در ورزش كردن، تأخير در كمك كردن به ديگران و نيز ميتواند با تندي و عجله همراه باشد مثل تأخير در احترام گذاشتن به ديگران و استفاده عجولانه از كلمات نامناسب، عجله در خوردن غذا، عجله در انجام كارهايي كه روي آن به خوبي فكر نشده و جوانب آن بهدرستي سنجيده نشده است. مهم تأخير در خيري است كه ميتوانست واقع شود.
انسان وقتي ميخواهد هر يك از اينها را انجام دهد با القايي در درونش مواجه ميشود كه حالا چه وقت بيدار شدن است؟! بيشتر بخواب. حالا براي مطالعه وقت هست! تلويزيون نگاه كن. حالا جواب دندانشكن را بده تا بعد ببيني چه ميشود.
تمام اين واگويهها براي فاصله انداختن بين انسان و خوبيها و خيرات است. اما راهكار مقابله با آن چيست؟
اولا انسان بايد خير و خوبي را بشناسد و هر آنچه را به وي ضرر ميرساند و نفعي برايش ندارد و سبب انحراف از مسير حق ميشود شناسايي كند.
ثانيا برخلاف خناس كه تأخير مياندازد، انسان سرعتش را در انجام دادن آنچه براي كمال او نفع دارد بالا ببرد و تمرين كند كه كار درستي را كه بايد انجام دهد بهموقع عملي كند. با اين دو كار ميتواند از شر كندكننده خوبيها، جان سالم بهدر برد و فاصله خود را روزبهروز و لحظه به لحظه با مبدأ خيرات و كمالات با خداوندو ائمه، همانهايي كه «يسارعون فيالخيرات» هستند، كم و كمتر كند.