كاهش ارزش پوند و شاخص بورس درصورت تصميم به خروج از اتحاديه اروپا در كوتاهمدت قابل پيشبيني بود اما در سيستم انگليسي آينده اقتصادي بستگي به عوامل مختلف ديگري دارد و مسئلهاي پيچيده و وابسته به عوامل مختلف بهحساب ميآيد. يك سناريو اين است كه انگليسيها به سوي اتحاديه كشورهاي مشتركالمنافع (commonwealth) بروند و اقتصاد خود را تقويت كنند. آلمان، غول اقتصادي اروپاست و بايد منتظر ماند و ديد اين كشور چه واكنشي نشان ميدهد و انگليس با كشورهاي مشتركالمنافع چه مسيري را پيش ميرود. 2كشور بزرگ صنعتي از مشتركالمنافعها يعني كانادا و استراليا هم اقتصادشان به انگليس گره خورده است.
كاهش شاخص و ارزش پوند مسئلهاي تازه و بيسابقه در انگليس نيست و چندينبار ديگر در بحرانهاي اقتصادي مانند جمعه سياه رخداده است. اما چون اقتصاد انگليس يكي از 5 اقتصاد بزرگ دنياست ميتواند تا حدودي دربرابر اين شوك مقاومت كند و پس از دورهاي كوتاهمدت خودش را نجات دهد.
در بازي پوند وقتي ارزش پول انگليس پايين بيايد، از سوي ديگر ورود پول بيشتر ميشود. انگليسيها بدون داشتن محدوديتهاي اروپا در اين بازي ميتوانند نرخ بهره را بالا ببرند. مسئله پولي را درنهايت بازار بالانس خواهد كرد اما مسئله اصلي در انگليس بيكاري خواهد بود. قطعشدن سوبسيدي كه انگليسيها از اتحاديه اروپا براي كشاورزي و حداقل دستمزد ميگرفتند، گريبان دولت محافظهكار را ميگيرد و بر طبقه متوسط به پايين فشار خواهد آورد. انگليس پيش از اين مجبور بود حداقل دستمزد اتحاديه اروپا را بپذيرد و حالا با تغيير اين شرط، وضعيت براي طبقه كارگر ميتواند تبديل به بحران شود. درست است كه بيشتر اين رأي به جدايي از زير فشارهاي اقتصاي بوده است اما شركتهاي انگليسي با بودن در كنار اتحاديه اروپا نيروي كار ارزاني داشتند كه آن را از دست ميدهند.
انگليسيها هم به غلط عقيده دارند كه بيكاري در اين كشور بهخاطر حضور نيروهاي خارجي است. اما مسئله ديگر اين است كه پشتسر اقدام انگليس چه اتفاقي در اروپا رخ ميدهد. اگر بهدنبال انگليس، كشورهاي ديگري مانند يونان، پرتغال و اسپانيا به فكر جدايي بيفتند، عملا اتحاديه اروپا زير سؤال ميرود و باز نقش انگليس است كه پررنگ خواهد شد. سناريوهاي احتمالي براي آينده اتحاديه اروپا يكي اين است كه اتحاديه بدون انگليس به همين شكل باقي بماند كه مسئلهاي بعيد است. سناريوي محتمل اما اين است كه برخي كشورهاي ديگر اروپا بهدنبال مسيري مشابه براي جدايي بروند. حتي در كشوري مانند فرانسه اعتراضهاي گسترده اقتصادي وجود دارد و فنلاند هم مانند فرانسه بهصورت بالقوه ميتواند جدا شود.
بهطور كلي 2گروه از كشورها در اتحاديه اروپا متمايل به خروج هستند؛ گروهي كه احساس ميكنند هزينههاي اتحاديه اروپا روي دوش آنها سنگيني ميكند كه پيشتاز آنها انگليس بود. گروهي ديگر هم كشورهايي مانند يونان، پرتغال و اسپانيا هستند كه عقيده دارند بودن در اين اتحاديه سودي برايشان نداشته است. قرار بود در اتحاديه اروپا وضع اقتصادي اين كشورها بهتر شود اما حالا افكار عمومي با جداشدن انگليس به مقامهايشان براي خروج از اين اتحاديه فشار بيشتري ميآورد.
اين كشورها در چند سال گذشته به اتحاديه اروپا بدهكار شدهاند و ميتوانند با اعلام ناتواني در دادن بدهي تصميم به خروج از اتحاديه بگيرند. اين هزينه آن وقت روي دوش آلمان و فرانسه خواهد بود. اتحاديه اروپا به هر حال با رفتن انگليس ضعيف خواهد شد اما آلمان با قدرت اقتصادي كه دارد ميتواند حداقل براي كوتاهمدت جاي اين كشور را پر كند. در بعد سياسي هم دچار يك وضعيت پيچيده خواهيم بود. آمريكا و انگليس از زمان جنگ جهاني دوم داراي رابطهاي موسوم به رابطه ويژه هستند كه در مسائل امنيتي و بينقاره همچنان ادامه دارد. بهنظر ميرسد چون حزب دمكرات از باقيماندن انگليس در اتحاديه اروپا حمايت ميكرد، اين مسئله فرصتي براي جمهوريخواهان با شعارهايي كه دونالد ترامپ اعلام كرده بود، بهوجود ميآورد.
- استاد دانشگاه علامه طباطبايي